عصر ایران؛ امید جهانشاهی- از همان لحظه اول که خبر تبریک گفتنها و شیرینی پخش کردنها را در اخبار دیدم، غم و اندوه وجودم را فراگرفت که دوباره جواب اسرائیل بمباران گسترده خانههای مردم بی گناه و بیپناه غزه است و باز قصه سقفهای فروریخته و مادران در خون غلتیده و کودکان زیر آوار مانده. خبر سخت سینه سوز بمباران بیمارستان از تصور هم بیرون بود.
جنگ هم اگر است، حد و مرزی باید. انتقام هم اگر است از کودکی چهار ساله نباید یا آن دختری که وقتی در بستر بیمارستان جان داد هنوز تکه نانش در دست بود.
بر خاطرم خیمه زده آن چنان که هنوز خیرهام انگار به ویدیوی آن کودکی که از ترس چنان میلرزید که نای گریه نداشت. در آغوشش که گرفتند و دلداری گفتند کمکم توانست گریه کند بلند، از سر وحشت.
پسر پنج سالهام وقتی رعد و برق میزند هراسان میشود که بابا چی شده، میترسم. چه بر آن کودک رفته بود که از سر ترس و وحشت گریستن هم نمیتوانست. تصورش هم آسان نیست ... دهها بمب افکن، مدام و بی وقفه ... آن چنان با آن شعلههای بلند و سرکش ... و خاک و خون ...
این ویرانگری گسترده و کشتار وحشتناک در تلافی حملات راکتی حماس است که عملاً یک دهم بمباران اسرائیل نه مرگبار بوده است و نه خسارتبار. ویدیویی است که در آن مرد اسرائیلی دارد حمله راکتهای حماس را نشان می دهد. گوشه سقف آشپزخانه فروریخته و تعریف میکند که انها خانه بودند و چقدر ترسیدهاند. در ویدیوی دیگر ماده منفجرهای از پهبادی فرو میافتد کنار 3 سرباز اسرائیلی و باعث میشود یکی از آن سه کشته و شاید هم زخمی شود.
واقعیت عریان همین است که در غزه عیان است. آنکه زور دارد شدیدتر حمله میکند و بیشتر کشتار و تخریب میکند، هیچ آدابی و مرامی هم نیست. قواعد جنگ هم یعنی کشک. باید قوی شویم به سلاح و هیچ سلاحی بالاتر از بالا بردن توان دفاعی و امنیتی نیست.
یک بعد قوی شدن داشتن همین جنگندههاست و موشکها. دستاوردهای موشکی بیشک برای ایران مبارکاند و شایسته قدردانی. توانمندیهای نظامی را باید جدی گرفت و در اهمیت ارتش قوی هیچ تردیدی نباید داشت اما در عین حال تردید هم نباید کرد که مولفههای امنیت و قدرت منحصر به موشک و اسلحه نیست.
امروز قدرت مفهومی نرمافزارانه یافته است، مفهومی فرهنگی. در جهان امروز بیش از همیشه، قدرت در توان ساختن و برکشیدن روایت مشروعی است که برای کثیری مقبول افتد و آنها را همدل و همراه کند. این قدرت روایت سازی در ویژگیهای گفتمان سیاسی ریشه دارد. همچنین داشتن رسانههای بینالمللی، رسانههای دارای استقلال حرفهای. داشتن برند ملی، زمینهای برای اعمال قدرت نرم در این عرصه است.
نکته قابل تامل این است که به دلایل امنیتی نهادهای مدنی و دانشگاه زیر کنترل است و رسانه ها تبدیل شدهاند به رسانه های دولتی. این در حالی است که همین نگاه کنترلی خود بسترساز مسائل امنیتی شده است مثل توجه گروه های اجتماعی فرودست و برخی گروه های متوسط رو به پایین و میان مایه از نظر فرهنگی و تحصیلی به روایت های افراطی، و شکل گیری ذهنیت های اعتراضی ناشی از ناکارامدی سیستم اداری در مدیریت اقتصادی و معیشتی.
وقتی نهادهای مدنی، رسانههای غیر دولتی و دارای استقلال حرفهای، دانشگاه های مستقل از سیاست و احزاب دارای شفافیت وجود داشته باشند روایت های افراطی، صفر و صدی، قهرمان سازیها، نگاههای تجزیهطلبانه خود به خود به حاشیه میرود و جایی جدی در گفتوگوی جمعی جامعه مدنی نمییابد.
یک رسانه بزرگ عمومی و یک رسانه که صدای دولت باشد قابل درک است اما این همه رسانه بزرگ وابسته به نهادها و ارگانهای دولتی و حکومتی که تنها یک صدا را منعکس کنند به هیچ وجه توجیه ندارد.
از ناکارآمدی نظام رسانهای رسمی است که نمیتواند نظام اداری و تصمیم گیری را نقد کند، مدیران ناکارآمد را به چالش بکشد، گفتوگوی سازنده ملی را رقم زند، و آنچنان که شایسته است دل ها را علیه آنچه در غزه مظلوم میگذرد همراه سازد.
امنیت نه تماما معادل سلاح و موشک است و نه مترادف درهای قفل و سکوت. برای امنیت هم ارتش قوی لازم است و هم حزب و جامعه مدنی و هم رسانههای توانمند.