عصر ایران؛ امید جهانشاهی- هفتم آبان روز کورش است و این مناسبت بهانهای است برای از ایران و ایرانگرایی گفتن. این را اما برخی برنمیتابند. انحراف میدانند از دین و دینداری.
ریشه و پیشینه این نگاه بازمیگردد به دوران پیش از مشروطه که روشنفکرانی از سر بیزاری با آنچه ریشه و بستر استبداد و دلیل عقب ماندگی ایرانیان تصور میکردند، راه نجات را در بازگشت به عظمت ایران باستان دانستند.
ملیگرایی این روشنفکران محصولی بود از سر تمنای تجدد اروپاییان، و بیزاری از خرافات و آنچه باعث عقبماندگی ایرانیان بود، از جمله استبداد قاجار. و برای برون رفت از یاس و عقب ماندگی به ساختن هویتی نو برآمدند که شورآفرین و محرک برای حرکت به سمت تجدد و نوزایی باشد.
در واقع روشنفکرانی چون آخوندزاده و آقاخان کرمانی خواستند تا با برکشیدن عظمت باستان و شورآفرینی در بازسازی آن به نوعی به وضعیت تحقیر شده و فرودست ایرانیان در مقابل اروپاییان پاسخ دهند. از این رو، ملی گرایی باستانگرایانه را رمانتیک نامیدند.
در ابتدا ایده ملیگرایی باستانگرایانه از سر دلسوزی و برای نجات ایران متولد و مطرح شد. فریدون آدمیت در مورد ملیگرایی آخوندزاده مینویسد: «مدار فکرش حراست وطن از تسلط بیگانه و رهایی از اسیری و فقدان آزادی و استقلال بود.» اما در دوره ای از تاریخ پهلوی دوم به پروژه ای برای تقابل با دین تبدیل شد.
به طور جدی و مشخص شجاعالدین شفا که فردی کممایه بود این پروژه را به پیش میبرد و آثار سخیف و سطحی در دینستیزی منتشر کرد. داستانبافیهای او برای باستان گرایی اگرچه به جایی نرسید اما برای او نان داشت و جای شرح تباهیهایش در اینجا نیست.
طرفه آنکه با این کارنامه و آن پروژه ملیگرایی کذایی، برخی ایرانگرایی را پرچم سلطنتطلبان معرفی میکنند که ادعایی مضحک است. ایرانگرایی پرچم سلطنتطلبی نیست همانطور که ملیگرایی باستانگرایانه و دینستیزانه معادل و مترادف ملیگرایی ایرانی نیست و هرگز در تاریخ معاصر هم چنین نبوده است. اما متاسفانه این ذهنیت تقابل ملیگرایی با دین تا سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم وجود داشت تا آنجا که حتی تابلوی سازمان ملی انتقال خون ایران را تعویض کردند تا کلمه ملی از آن حذف شود.
امروز با به حاشیه رفتن آن ملیگرایی باستان گرایانه و رمانتیک و به مدد فعالیت روشنفکرانی که درک روشنتری از ایران به مثابه یک پدیدار تاریخی مطرح کردند و همچنین با دور شدن از فضای انقلابی دهه شصت و پی بردن به اهمیت همبستگی ملی، عرق ملی و وطن دوستی، به تدریج فصل تازهای از ایران گرایی در حال شکلگیری است.
اگرچه برخی افراد سیاسی خارج نشین میکوشند ایران گرایی را مترادف دینستیزی بدانند و از لزوم دین ستیزی برای ایرانگرایی به صراحت سخن گفته اند اما نزد عموم مردم، ایرانگرایی به هیچ روی به معنای دینستیزی نیست.
دوگانه دروغین و کذایی، یا ایران یا اسلام را می توان یکی از موانع فرهنگی توسعه ایران دانست. چراکه برای درک توسعه و برنامه ریزی برای آن، اول باید درک درستی از خود داشت و این دوگانه کذایی مانع جدی بوده است که درک درستی از خود داشته باشیم. برخی تحت تاثیر ملی گرایی باستان گرایانه ایرانی بودن را در نفی و طرد اسلام دانستند و برخی مسلمانی را در نفی وطن دانستند و به راهی رفتند که ... گفت خود پیداست از زانوی تو.
این دوگانه دروغین مانع جدی درک ما هم از ایرانیت و هم از اسلامیت مردم شده است. اعتقاد به خداوند و روز جزا و عمل صالح هرگز با عشق و محور قرار دادن ایران در تضاد و تقابل نبوده است.
به قول ادیب برومند، شاعر شریف میهنی:
من ایرانیم باشد ایران سرایم/ به وصف سرایم، قصیدت سرایم
درخشنده فرهنگ ایران زمین را/ستایشگر قدر و فّر و بهایم
ز ایران همه شوق پا تا به فرقم/ ز ایران همه شور سرتا به پایم
تو گویی یکی ارغنونم خوش آوا/ که از پنجه اوست دلکش نوایم
به میراث پر ارج دانشورانش/ چنان بسته ام دل که از خود رهایم
هنرهای زیبای این سرزمین را/به جان دوستدارم، به چشم آشنایم
پرستم خدا را، ستایم وطن را/که یزدان پرستم، که ایران ستایم
به آیین اسلام دارم عقیدت/ستاینده خواجه انبیایم
به ایمان مسلمان فرخنده کیشم/به دوران وطنخواه سنجیده رایم
به ملیت آمیخت اسلام در من/ که از جان هوادار این هر دوتایم
اگر چند رستم نژادم به گوهر/ دل آکنده از مهر «شیر خدایم»
مراد ثقفی در گفتوگویی روندهای «گسترش شهر نشینی، گسترش ملی گرایی، روند افزایشی حضور مردم در صحنه سیاسی و افزایش آگاهی نسبت به منفعت کشور» را مهمترین روندهای موثر بر ساخت سیاسی در ایران برشمرده است.
همین که در مناسبتهای مختلف و به ویژه در ایام انتخابات برای برانگیختن شور و جلب نظر و تایید مردم، سرودها و شعارهای ملی و ایران ایران پر رنگ میشود، تاییدی بر این مهم است که نه تنها ملیگرایی از بین نرفته بلکه حقیقتاً یکی از روندهای جدی و موثر معاصر است.
ایرانگرایی بر داد و خرد استوار است. ارزش های اخلاقی و انسانی همچون مهرورزی و آزادگی را که در منابع ادبی و دینی آمده اند عمیقاً پاس میدارد، همچنین بر آزادی های فردی در قالب دولت ملی تاکید میورزد. ایرانگرایی برای مشروعیتبخشی، معنا دهی و شکل دادن به دولت ملی است و نه جایگزین شدن با فرهنگ دینی.
کورش بزرگ کسی بود که همه دولت شهرهای مختلف و متخاصم که جنگ و کشتار و برده گیری بین شان شایع بود را با نبوغ جنگی ثبت شده در تاریخ، یک به یک فتح کرد؛ هیچ پادشاهی را تحقیر و هیچ معبدی را ویران نکرد و آن چنان غرور آفرین حکومتی سرتاسری و یکپارچه در فلات ایران تشکیل داد و آغازگر تجربه آموزی دولت شهرها از یکدیگر و توسعه راه ها، تجارت و کشاورزی شد که ابداعات و دستاوردهایش در تاریخ بشر ثبت شده است؛ از جمله قوانینی برای دستمزد نیروی کار و ساخت قنات برای اولین بار در جهان.
به راستی گرامی داشت نماد همبستگی ملی و افتخار میهنی شایسته مراسمی باشکوه است. روز کورش مبارک!
-----------------------
* نمایه: مجسمه کورش در آتلانتا در ایالت جورجیای آمریکا