کامیار عابدی در نوشتاری به حضور شاعران در عرصه نقد، تحقیق و نظریهپردازی ادبی پرداخته و این حضور را نسبت به دهههای قبل گسترده خوانده است. او همچنین درباره اینکه ادیب شدن یک شاعر به نفع اوست یا ضررش توضیح داده است.
این منتقد و پژوهشگر ادبی در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده نوشته است: این بحث کمی قدیمی است که آیا ادیب شدن یک شاعر به نفع اوست یا به ضرر او. منظور از «ادیب» در اینجا کسی است که کوشنده، پژوهشگر، تحلیلگر، منتقد و نظریهپرداز حوزۀ شعر محسوب میشود. در این زمینه اغلب دو نظر اصلی وجود دارد.
یک نظر این است که ادیب شدن به شاعر کمک میکند که شاعر بهتری شود یا شعرهای بینقص یا کمنقصتری عرضه کند. نظر دوم به ما میگوید که ادیب شدن شاعر کار مخاطرهآمیزی است. یعنی در این حالت ممکن است شاعر بهتدریج به دام دانستگی و معلومات بیفتد یا شعرش از شهود و حس دور شود. البته عدهای هم در موقعیت میانه بر این عقیدهاند که شاعر به آگاهی و تحقیق یا نگاه انتقادی و تحلیلی نیازمند است؛ اما اگر این آگاهی و تحقیق و نگاه ادبی از حدی فراتر رود، در آن صورت دیگر نه با شاعرِ ادیب که با ادیب شاعر سروکار پیدا میکنیم. از این منظر این ویژگی موجب فاصلۀ شعر آن شاعر از طراوت و سیال بودن میشود.
البته، از چشماندازی دیگر عدهای در مثل، بر این باورند که فقط شاعران میتوانند به سبب تجربۀ شعری از شعر و زیر و بمهایش بنویسند یا در مقابل، غیر شاعران در شناخت شعر چندان ره به جایی نمیبرند. اما گروهی دیگر میگویند که شاعران شناسندگان و داوران عادلی در زمینۀ شعر و همکاران شاعر خود نیستند؛ زیرا اغلب در این زمینه نمیتوانند اعتدال و انصاف را رعایت کنند. به نظر میرسد در این موضوع میتوان به راهحلی بینابینی اندیشید. یعنی هم وجود شاعران برای کوشش و پژوهش و تحلیل و نقد و نظریۀ ادبی لازم است و هم وجود غیر شاعران یعنی ادیبان محض. در جریانشناسی تألیفات حوزۀ شعر در اروپا و ایالات متحده نیز هر دو جریان در کنار همدیگر حضور داشته و بهنوعی مکمل هم بودهاند.
با آن که حضور شماری از شاعران در عرصۀ تحقیق، نقد و نظریهپردازی ادبی از دورههای کهن در ایران و قلمرو زبان فارسی تا دورۀ متأخر و مدرن محرز بوده است، به نظر میرسد در دورۀ بسیار نزدیکتر، بیشتر از حدود اواخر دهۀ ۱۳۸۰ به بعد، موج فزایندهای در این زمینه به وجود آمده است که قابلمقایسه با دورههای پیشین نیست. بهاحتمال زیاد، رواج تحصیلات دانشگاهی و نیز رشد و امکان فضای مجازی در این موضوع تا حدود زیادی تأثیرگذار بوده است. ازاینرو، صرفنظر از شاعران نسلهای پیش، برای احصای قدری دقیقتر، لااقل بهصورت کتاب میتوانیم از بیش از ۷۰ عنوان در این زمینه نام ببریم که به قلم و جستوجوی شاعرانی متولد در دهههای ۱۳۷۰-۱۳۵۰ منتشر شده است.
برخی از این کتابها مجموعه مقالهها یا اغلب جستارهایی است به قلم شاعران (از علیرضا بهنام متولد ۱۳۵۲ با نگاهی اغلب ساختاری تا مهرداد مهرجو متولد ۱۳۷۸ با نگاهی به طور کامل عرفانی) که همه یا بخشی از این نوشتهها پیشتر در نشریهها یا تارنماها منتشر شده است. برخی دیگر گردآوری و تحقیق بخشهایی کمتر دیدهشده از آثار شاعران در دورههای پیشین بر حسب گرایش ادبی یا موقعیت جغرافیایی است. تعدادی از کتابها تکنگاری محسوب میشود.
چند نمونه از این کتابها جنبۀ آموزشی یا درسگفتار دارد. شماری دیگر نوعی رسالهنویسی برای اثبات نظریه ادبی خاص است. تعدادی از مؤلفان به تألیف کتابهایی از نوع پژوهشهای دانشگاهی یا نزدیک به آن روی آوردهاند. شماری دیگر بهنقد کاربردی بر اساس نظریههای خاص توجه نشان دادهاند. نمیتوان اشاره نکرد که برخی از این منتقدان و محققان اسلوب تحقیق یا جستارنویسی را به سبب تحصیلات دانشگاهی یا تجربۀ روزنامهنگاری کمابیش رعایت کردهاند و برخی دیگر نه. همچنین عدهای از این شاعران در نگارش نثر از توانایی و مهارت متعارف بهرهمند بودهاند و عدهای دیگر نه.
گذشته از نکتههای بالا، در شناسایی خود مؤلفان کتابها هم باید گفت که شماری از آنها شاعر به معنی حرفهای کلمهاند. در مقابل، بعضی فقط تجربۀ شعرگویی داشتهاند؛ اما وجه شاعریشان چندان پررنگ نبوده است. با آن که در این آثار از رگههای سنتی یا نوسنتی هم میتوان نشانههایی یافت، بخش اعظم مؤلفان این کتابها شاعران نوگرا بودهاند - گاه با نگاه معتدل و گاه با نگرش آوانگارد. این نکته چندان عجیب نیست؛ چون این گروه با نقد و نگارش بیشتر از شاعران دیگر آشنایی داشته یا در پیشبرد و صورتبندی راه و نحلۀ ادبی خود، آن را لازم دانستهاند. البته، شماری از این قلمزنان با خونسردی و آرامش در پی بیان آراء خود بودهاند و برخی با قلمی کمابیش تند و عتابآلود.
برای آشنایی با آثار موردبحث از شاعران در حوزۀ نقد، تحقیق و نظریه، محض نمونه به چند تألیف متنوع از آنها اشاره میشود: سعیدِ محمدحسنی در کتاب خود بهتفصیل به آسیبشناسی شعر غیرنیمایی در دورۀ پسانیما و نقد و بررسی آن توجه کرده است. مزدک پنجهای در تألیف خود به تحقیق و کاوش پردامنهای دربارۀ انواع شعر کانکریت و متفرعات آن در میان شاعران نوگرای ایران با نقل نمونههای متعدد و نیز نگاه به ریشههای غربی و شرقی آن پرداخته است.
لیلا صادقی در پژوهش - نقد دانشگاهیِ سهجلدیاش نقد کاربردی بر اساس روششناختی - که خود یکی از شناسندگان آن در ایران بوده است - با تأکید بر جزئیات آثار متنوع قدیم و جدید از جمله حوزۀ شعر را وجهۀ تلاش خود قرار داده است. مهدی مظفری ساوجی در تحقیق بسیار کلان سهجلدی خود با رویکردی نزدیک به دانشنامهنگاری اما با قلمی آزاد، فشردهای از آراء ادبی مندرج در چند صد کتاب با گرایشهای مختلف فکری از یونان باستان تا عصر ما را در حوزۀ شعر انتظام بخشیده و در اختیار خوانندگان قرار داده است.
علاوه بر این، در مثل، گلاله هنری در تحقیق خود شعر زنان نوگرا را بر اساس موضوع جنسیت، لیلا کردبچه شعر نوگرا را بر اساس دستور زبان، فرزاد کریمی شعر نوگرا را بر اساس عنصر روایت، فرزاد آبادی شعر نوگرا را بر اساس عنصر شهر، احسام سلطانی شعر نوگرا را بر اساس حضور دیگری، فریاد ناصری شعر و بهویژه نثر نیما را بر اساس فلسفۀ زیستی، مریم جعفری آذرمانی شعر حسین منزوی را بر اساس معانی ضمنی، حسن روشان شعر احمد شاملو را بر اساس موسیقی، مهدی فیروزیان شعر امیرهوشنگ ابتهاج را بر اساس موسیقی، و آیدا گلنسایی شعر شاملو را بر اساس حضور زن شناسایی و تحلیل کردهاند.
پیشبینی اینکه شاعران جوانتر این گروه، در آینده هر دو وجه سرایش و تألیف را مانند عدهای از اسلاف خود پیش خواهند برد، یا به سمت یکی از دو طرف تمایل خواهند یافت، قدری دشوار است، بهویژه آن که برخی از این مؤلفان، علاوه بر شاعری، استاد دانشگاه، مدرس کارگاههای ادبی، مترجم، داستاننویس یا تکاپوگر فرهنگی و هنری هم هستند. اما به طبع، امید است همۀ این نقدها و بررسیها در فضایی دموکراتیک و انسانگرایانه به تخصصی و جدی شدن جریان نقد و تحقیقِ بخشهایی از ادبیات معاصر در ایران، و از جمله پرهیز از ستایش و نکوهش - یعنی به عرش بردن عدهای و حتی ایجاد کیش شخصیت، و در مقابل، به فرش کوبیدن دیگران - یاری رساند.