بی جرم درین جهان توان زیست بگو
ناکرده گنه درین جهان کیست بگو
من بد کنم و تو بد دهی پاداشم
پس فرق میان من و تو چیست بگو
***
تشویش دل خستهٔ ما از تو در است
جانم پر از آشوب و بلا از تو در است
فی الجمله چه گویمت، تو خود می دانی
کاین شورش روزگار ما از تو در است
***
در تو که بدیدهٔ صفا می نگریم
نی از پی شهوت و هوا می نگریم
دیدار خوشت آینهٔ لطف خداست
ما در تو بدان لطف خدا می نگریم
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را