عصر ایران؛ مهرداد خدیر- قصد داشتم این متن را هفته پیش و بعد از اتمام بازپخش سریال یوسف پیامبر از شبکه تلویزیونی آیفیلم سیما بنویسم اما چون اشارات تاریخی و قرآنی درآن گریزناپذیر و مستلزم تامل بیشتر بود قدری با فاصله ۲۰ نکته در زیر میآید:
۱. کارگردان یوسف پیامبر مرحوم فرجالله سلحشور بود که میخواست نشان دهد میتوان هم حزباللهیِ احمدینژادی بود و هم کارگردان سینما و این هنر را در خدمت ایدیولوژی قرار داد. به بیان دیگر میخواست پروژه ناکام مانده محسن مخملباف را کامل کند. (ایدیولوژیک کردن سینما یا سینما به مثابه ابزار تبلیغ و نه هنر برای هنر).
به یاد آوریم او فعالیت هنری خود را با بازی در فیلم توبه نصوح به کارگردانی محسن مخملباف و در سال ۱۳۶۱آغاز کرده بود و مشخص است که بعدتر راه خود را از او جدا کرد. اگر بازیگران یوسف پیامبر را با دیگر سریالهای تاریخی مانند امامعلی و مختار (هر دو ساخته میرباقری) یا تنهاترین سردار ساخته فخیمزاده مقایسه کنیم کاملا پیداست که بازیگران مطرح و درجه اول حاضر به همکاری با سلحشور نشدند یا خود او مایل نبود.
درباره نقش یوسف البته طبعا مایل بوده چهره ناشناختهای باشد ولی درباره بقیه به نظر میرسد بیمیلی به همکاری با ستارهها از جانب او نبوده چرا که وقتی برای لیلا بلوکات که قرار بود نقش زلیخا را بازی کند مشکلی پیش آمد سراغ کتایون ریاحی رفت و در واقع ناگزیر شد قاعده خود را نادیده بگیرد و در آن مقطع تنها بازیگر درجه اول سریالایفاگر نقش زلیخا بود با بالاترین دستمزد.
هر چند برخی از بازیگران در سریال خوش درخشیدند و در فیلمهای دیگر به ستاره بدل شدند همچون رحیم نوروزی یا خود مصطفی زمانی که بعدتر یکی از نقشهای اصلی سریال شهرزاد شد اگرچه تفاوت او با شهاب حسینی در صحنههایی که مقابل هم بازی میکردند هویداست.
غرض این که سینما هنر تصویر است و در سریالی چون یوسف، کارگردانی با تعصبات فرجالله سلحشور هم ناگزیر شد به قاعده زیبایی و جذابیت نه تنها برای نقش یوسف که برای نقش زلیخا و همسر یوسف (کتایون ریاحی و الهام حمیدی) هم تن دهد.
۲. کارگردان سریال به چند دلیل دیگر خبرساز شد و چون ۸ سال قبل در ۲۷ دی ۱۳۹۴ در پی ابتلا به سرطان ریه درگذشت نمیتوان قضاوت کرد اگر زنده میماند مواضع سیاسی خود را تعدیل میکرد یا نه.
قبل از آن اما در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ از محمود احمدینژاد حمایت کرد و به او لقب «مالک اشتر زمان» داد. در گرماگرم وقایع سال ۸۸ که اکثر هنرمندان مشهور به فرجام انتخابات ریاست جمهوری معترض بودند آقای سلحشور اتهام بیبندوباری به شماری از هنرمندان وارد کرد و در پی آن خانه سینما به نمایندگی از آنان طرح شکایت کرد و او در دفاع گفت همه را نگفته و تنها ۱۰ درصد را مد نظر دارد. وی گفت: حرف خاصی نزده منتها به خاطر ساخت سریال یوسف پیامبر و حمایت از احمدینژاد مورد بغض است.
هر چند در دادگاه محکوم شد اما عددی که باید به عنوان مجازات میپرداخت بسیار نازل بود. کمی بعدتر با شکایت دیگری رو به رو شد. این که حقوق نویسنده کتاب دو جلدی یوسف صدیق اثر شهاب طاهری را رعایت نکرده و اگر چه در دادگاه بدوی محکوم شد ولی در دومی حکم تبرئه گرفت. اصطکاکات اما ادامه یافت. در ۲۳ مهر ۱۳۹۰ در گفتوگو با خبرگزاری کانون دانشآموزی ایران (پانا) به انتقاد از تهیه کنندهای پرداخت که قصد داشت آنجلینا جولی را دعوت کند.
از او شکایت شد که گفته "سینمای ایران فاحشهخانه است" ولی تکذیب کرد و گفت: من پرسیده بودم مگر سینمای ما فاحشهخانه است و در واقع از بازیگران زن خودمان دفاع کرده بودم. درآن زمان دو خبر منتشر شد: یکی این که بازیگران زن شکایت کردهاند و دیگری این که چهرههایی چون مریلا زارعی، مهناز افشار، ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری ابراز تاسف و آرزو کردند او از چنین سینمایی جدا شود.
نگاهها به نامهایی چون کتایون ریاحی و الهام حمیدی و پروانه معصومی هم بود که در فیلمهای او و خصوصا یوسف پیامبر بازی کرده بودند ولی موضعی نگرفتند. رؤیا تیموریان هم گفت: سخنان او اهانت به بازیگران زن فیلمهای خود او هم هست.
سخنان حساسیتبرانگیز دیگر او دفاع از آتش زدن سینماها در سال ۵۷ بود. وقتی در مراسم اختتامیهٔ جشنوارهٔ «شعر و سرود انقلاب» در سال ۱۳۹۱ یادآور شد جوانی ۲۶ ساله بوده و در آتش زدن سینماها مشارکت داشته و بعد از انقلاب وارد حوزه هنری و فعالیت سینمایی شد تا سینمایی دیگر را پایه ریزند نه این که برای آن سینما موزه بسازند.
هجوم و انتقاد به او آن قدر زیاد شد که همه میخواستند بدانند در پروژه بعدی او کدام یک از هنرمندان حاضر و مایل به همکاری با او هستند اما اجل مهلت نداد و اگرچه تقابل رییس جمهور محبوب خود با نظام را دید اما در دی ۹۴ درگذشت.
کار به جایی رسید که گفت اصلا من سینماگر نیستم. من یک مُبلغام و سینما را به عنوان وسیله تبلیغ انتخاب کردهام نه سینما بماهو سینما. چندی بعد بیماری گریبان او را گرفت و دیگر نه خبری از او بود نه از منتقدان و وقتی درگذشت به وصیت او عمل شد و او را در قطعه هنرمندان به خاک نسپردند و اکنون در باغ فیض مدفون است.
۳. برخی تصور میکردند یا انتظار داشتند بازیگر نقش یوسف منتظر نقشهایی از این دست در سریالهای تاریخی مذهبی فاخر (در ادبیات صدا و سیما به معنی برخوردار از بودجه زیاد) میماند خاصه این که کارگردان میخواست سریال موسی را هم بسازد. اما چنین نشد. مصطفی زمانی که دستمزدی بسیار اندک گرفته بود (چون موقع عقد قرارداد هیچ شهرتی نداشت) و بعد از آن به یک ستاره بدل شد و فرصت را از کف نداد و به سرعت از آن نقش بیرون آمد. کافی است با داریوش ارجمند مقایسه شود که تا مدتها در نقش مالک اشتر ماند و هنوز هم مانده است!
۴. مهمترین منبع سریال، سوره یوسف است که از آن به عنوان احسنالقصص قرآن یاد میشود و به واقع هم چنین است. این سوره با همه سورهها متفاوت است و کافی است اشاره شود در قرآن کلمه «عشق» نیامده اما این داستان، عاشقانه است و شاید اگر کارگردانی غیر مرحوم سلحشور بود با چنین پروژهای موافقت نمیشد.
۵. هر چند کارگردان خواسته تنها بر اساس سوره یوسف فیلمنامه را جلو ببرد اما به اقتضای پیشبرد فیلمنامه افزودنیهایی هم داشته است. مثلا ازدواج یوسف با زلیخا در قرآن نیامده و نام زلیخا هم در قرآن نیست. (البته مرادمان از قرآن ترجمههای مرحوم مهدی الهی قمشهای -پدر دکتر حسین الهی قمشهای- نیست که افزدونیهای فراوان در پرانتزها دارد! وقتی خانم طاهره صفارزاده در ترجمه قرآن پرانتز گشوده که مراد از «دیگر چیزها که خداوند خلق کرده» میتواند هواپیما باشد میتوان حدس زد الهی قمشهای چهها در کمانکها اضافه کرده است!)
۶. طی یک ماه اخیر سریال با نقشآفرینی درخشان کتایون ریاحی بعد از آن بازپخش شد که خانم ریاحی در اعتراضات نیمه دوم سال ۱۴۰۱ با مشکلات متعدد روبهرو شد. با این حال به خاطر او از بازپخش سریال متوقف نشد. این در حالی است که چند سال قبل به خاطر مهاجرت بازیگر سریال ستایش (رامسین کبریتی) داستان را در فصل بعد تغییر دادند و بازپخش هم متوقف شده بود یا فیلم دیدار ساخته محمد رضا هنرمند سالها در توقیف بود به خاطر مهران مدیری در اوایل بازیگری!
۷. بازپخش سریال موجب توجه دوباره به آیه ۲۴ سوره یوسف شده است و تفسیر «برهان رب». چون آمده است: آن زن (زلیخا) قصد کامجویی داشت و یوسف هم تمایل داشت و «برهان رب» مانع شد. به عبارت درست تر: زن میخواست، مرد هم اگر برهان رب مانع نمیشد.
به قول حافظ:
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعویِ بیگناهی؟
یعنی وقتی گناه گریبان آدم ابوالبشر را هم گرفت ما چگونه میتوانیم بری باشیم و در قضیه یوسف هم مانعی در درون یا ندایی مانع او شد و گرنه تمایل و اشتیاق وجود داشته است. درباره این که مراد از برهان رب در این آیه چیست بسیار بحث شده است و نویسنده نتیجه خاصی مدنظر ندارد.
۸. در این سوره به ساقی و افشرهگیری اشاره شده و کلمه "یعصرون" آمده که به معنای آبمیوه گرفتن است. "عصر" هم از این خانواده است به معنی افشره و فشردهشده و دلیل اطلاق عصر به زمان، کوتاه بودن عمر و در مورد زمان میان ظهر و غروب فشرده بودن آن است که به تندی از میان میرود.
به همین خاطر برخی ترجمه درست و دقیق والعصر را "سوگند به فشردهشده" میدانند که میتواند یادآور کلیت زمان یا زمان مشخصی هم باشد و همریشه های عصر در قرآن به معنی افشردناند.
۹. سریال یوسف درست همزمان با حملات دیوانهوار اسراییل به غزه بازپخش شد. درست است که یوسف، پیامبر بوده و سوره زیبایی در قرآن به نام یوسف است و مانند پیامبر ما از نسل ابراهیم است اما این همزمانی اگر با کارگردانی دیگر بود بعید نبود برخی انگ بزنند!
چون فرزندان یعقوب در واقع همان بنیاسراییلاند. اسراییل هم نام دیگر یعقوب است. به لحاظ تبار شناسی ابراهیم دو فرزند داشته: اسحاق و اسماعیل. یعقوب فرزند اسحاق است و پیامبر گرامی ما از نسل اسماعیل.
علت اصرار کارگردان بر این که گناهی را متوجه لاوی برادر یوسف نداند این است که نسل یعقوب در واقع از طریق لاوی منتقل شده بدین شکل: ابراهیم/ اسحاق/ یعقوب/ لاوی (برادر یوسف)/ واهث/ یصهر / عمران/ موسی.
موسی از مصر خارج شد و از رود نیل گذشت و قبل از رسیدن به کنعان (سرزمینی که یهودیان میگویند چون چند هزار سال قبل از آن ایشان بوده اکنون هم به عنوان اسراییل در اختیار آنان باشد) از دنیا میرود ولی یوشع حکومت برقرار میکند و بنیاسراییل در کنعان حاکم میشوند.
بعد از یوشع هم طالوت و داوود و سلیمان تا عیسی مسیح که آن عهد تمام و به عنوان یهودی شورشی بردار میشود (برابر باور مسیحیان) و ۴۰۰ سال بعد مسیحیان حاکم میشوند و بعد از ۱۶۰۰ سال ناگهان فیل یهودیان یاد هندوستان کرده و اسراییل را همان کنعان میدانند. (زنده یاد عبدالرحمان فرامرزی ۵۰ سال پیش به نقد این دیدگاه پرداخت).
۱۰. با توجه به این که در سریال میبینیم یوسف دو فرزند دارد (منسی و افراییم) این پرسش شکل میگیرد که چرا بنیاسراییل از طریق برادر او (لاوی) ادامه یافت و نه از نسل خود یوسف؟
مفسرین شیعی باورهای مختلف دارند و از جمله سه خطا یا اشتباه و نه گناه را به یوسف نسبت میدهند ( مطابق باور شیعی از پیامبران تنها پیامبر اسلام عصمت دارد).
یکی از خطاهای ثلاثه همان تمایل متقابل اولیه در یوسف به زلیخاست که «برهان رب» مانع شد. در کلمات اول آیه ۲۴ نیامده تا زن ابراز تمایل کرد بلافاصله مرد پس زد. بلکه برهان رب را مانع دانسته. یعنی ندایی از بیرون برحذر داشته.
دوم: این که در مواقعی چندان که از یک پیامبر انتظار است تمام وقت خدا را یاد نمیکرده چون سرگرم امور مملکتداری هم بوده سوم هم این که در یک مورد وقتی پدر را دیده از مرکب پیاده نشده است. اینها البته آمیخته به تفسیرها و احتمالا داستانهایی است. اما این که بنیاسراییل (نسل یعقوب پیامبر) از یوسف ادامه نیافت تردیدی نیست در حالی که فرزند داشته است.
۱۱. در تیتراژ پایانی یوسف از آقایان حبیبالله عسگراولادی و علیاکبر پرورش - که هر دو مثل کارگردان از دنیا رفتهاند- به عنوان کارشناسان مذهبی نام برده شده است. همین نشان میدهد نه میخواسته سراغ اهل ادبیات برود و نه حتی روحانیون شاخص چون در این صورت روحانیون او را از پرداختن به ماجرای ازدواج یوسف با زلیخا بعد از جوان کردن او بازمیداشتند و به هر حال او میخواسته سریال جاذبه مخاطبپسند هم داشته باشد.
۱۲. نمیدانم این که فیلمنامهنویس و کارگردان از ادبیات فارسی با اشارات مکرر به یوسف بهره نبرد و دستکم با صدایی دیگر اشعار بسیار زیبا درباره یوسف را روی فیلم نگذاشته ازسر بیذوقی بوده یا اصرار بر خارج نشدن از محدوده دینی و قرآنی اما بدجور توی چشم میزند.
جناب محمد نصیری کلیان -کارشناس پژوهش هنر- هم در متن ارسالی برای این نویسنده آوردهاند جای منبع منطقالطیر عطار خالی است در حالی که میتوانست در سکانسی که نامه را میخواند از اشارات او استفاده کند. یا جایی که عطار احتمالا در تذکرهالاولیا آورده:
چون عزیر مصر یوسف را خرید
آن خط پر غدر با یوسف رسید
عاقبت چون گشت یوسف پادشاه
دَه برادر آمدند آن جایگاه
غرض این است که داستان یوسف در ادبیات فارسی چلوههای بسیار درخشانی دارد که خود موضوع یک مقاله مستقل میتواند باشد اما مرحوم سلحشور مایل بوده تنها وجه دینی را بازتاباند در حالی که اگر چنین است نباید به نام زلیخا هم اشاره میکرد. چون نام زلیخا در قرآن نیست و در متون ادبی است.
۱۳. به احتمال زیاد در پیامهای تسلیت تعبیر «صبر جمیل» را زیاد دیدهاید که کنار «اجر جزیل» میآید. صبر جمیل تعبیری است که یعقوب درباره مواجهه با فقدان یوسف به کار میبرد و در سوره یوسف آمده است.
۱۴. پیامبری یوسف مبتنی بر خوابهایی است که دیده و توان او در تعبیر خواب. احتمالا همین سوره و داستان یوسف مهمترین منبع اتکای دکتر سروش در توضیح مکانیسم وحی به پیامبر اسلام و نظریه پرمناقشه او -رؤیای رسولانه- بوده است. هر چند این پرسش پاسخ داده نشده که مگر هم یوسف و هم یعقوب (اسراییل) پیامبر نبودند؟ مگر در کودکی یوسف پدر او خواب سجده ستارگان را تعبیر نکرد؟ چرا بعدتر یعقوب از طریق خواب و رؤیا اطلاع حاصل نمیکرد و میگریست؟
۱۵. این که در قرآن و این داستان دو مقام مَلِک (پادشاه) و عزیز (صدر اعظم) تفکیک شدهاند بسیار جالب است. یوسف، عزیز مصر شد نه پادشاه یعنی رییس قوه اجرایی. تمام توصیه دکتر مصدق به رضاشاه و محمد رضاشاه همین بود که سلطنت کنید نه حکومت و بگذارید دولت امور اجرایی را در دست داشته باشد. دولت برآمده از مجلس البته. در این داستان پادشاه به یوسف اعتماد میکند و او را به صدارت میرساند و ابهت خود او هم حفظ میشود. میدانم کسانی خرده میگیرند. ربط آن می تواند این باشد که به یاد شعر دیگری افتادم و این بار نه از عطار و حافظ که از سعدی:
ما یوسف خود نمی فروشیم
تو سیم سیاه خود نگهدار!
۱۶. در سوره یوسف به صراحت آمده که پیامبران بابت پیامبری مزدی نمیگیرند. این آیه هم در بحثهای مختلف محل مراجعه و استناد بوده است.
۱۷. تعبیر «ریح یوسف» هم از تعابیر بسیار زیبا در این سوره است. نمیشود از کارگردان یوسف پیامبر گفت و به فیلم دیگری با نام «بوی پیراهن یوسف» ساخته ابراهیم حاتمیکیا و با بازی فراموش نشدنی ستاره زیباروی سینمای ایران - نیکی کریمی- و چهره ماندگار - علی نصیریان- اشاره نکرد. عنوان فیلم برگرفته از همین تعبیر ریح یوسف است.
۱۸. در صحنهای از فیلم یوسف بردهها را آزاد میکند. کارگردان چنان بر این صحنه تاکید دارد که کم مانده امتیاز لغو بردهداری را هم از آبراهام لینکلن بگیرد و به یوسف پیامبر نسبت دهد! واقعیت این است که اگرچه بزرگان دینی ما بردگان را آزاد میکردند ولی لغو بردهداری به دنیای بعد از ادیان تعلق دارد. حجتالاسلام محسن قرائتی یک بار به این پرسش که چرا اسلام بردهداری را لغو نکرد اینگونه پاسخ داد:
«بردهها از آسمان نیامده بودند. حاصل جنگها بودند. بعد از جنگها عدهای اسیر میشدند و با اسرا چهار رفتار میشد انجام داد: اول این که همه را بکشند که انسانی نبود. دوم این که همه را آزاد کنند که عاقلانه نبود. چون شمشیر تیز میکردند و بازمیگشتند و زحمت مجاهدان در گرفتن آنان هدر میرفت. راه سوم این بود که برای آنان اردوگاه ایجاد کنند که آن هم مستلزم تامین خوراک و پوشاک و بهداشت آنان بود. چهارمین گزینه این بود که هر یک را به کسی بسپارند و بردهداری درواقع سپردن اسیران به افراد مختلف بوده است.» در سریال اما یوسف، اسیران را آزاد میکند چون سند هر یک به نام او بوده و اختیارشان را داشته است.
۱۹. تقدیرگرایان به این سوره و داستان یوسف بسیار استناد میکنند چرا که بارها در آن آمده از تقدیر نمیتوان پیش گیری کرد.
۲۰. و سرانجام هم این که بخت با فرجالله سلحشور یار بود چون اگر میخواست مطابق عقاید سیاسی خود فیلم بسازد ماندگار نمیشد ولی بر اساس عقاید دینی ساخت و ماندگار شد با این که هم داستان را همه میدانند و هم در قیاس با آثار فاخر تاریخی کاستیهایی دارد و هم این که آدمها در آن به شدت سیاه و سفید و شخصیتهای منفی به شدت کارتونیاند. سینما اما هم هنر فضاسازی است و هم شخصیتپردازی.
چهره جذاب یوسف با بازی مصطفی زمانی و بازی درخشان کتایون ریاحی البته کاستیها را میپوشاند هر چند تحول زلیخا و طی عشق زمینی به آسمانی در عرفان ما میگنجد و از متن مذهبی چندان برنمیآید.
به بیان دیگر آنچه داستان زلیخا را برای پارسیزبانان آشناتر ساخته و برخی حکایتها مربوط به شاعران ماست ولی کارگردان به آنها نپرداخته است. کافی است به این ابیات وحشی بافقی نگاه کنیم تا ببینیم چه تابلوی زیبایی آفریده است:
زلیخا را چو پیری ناتوان کرد
گلش را دست فرسود خزان کرد
ز چشمش روشنایی برد ایام
نهادش پلکها بر هم چو بادام
کمان بشکستش ابروی کماندار
خدنگانداز غمزه رفتش از کار
لبش را خشک شد سرچشمهٔ نوش
بکلی نوشخندش شد فراموش
در آن پیری که صد غم حاصلش بود
همان اندوه یوسف در دلش بود
دلش با عشق یوسف داشت پیوند
به یوسف بود از هر چیز خرسند....
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
در تیتراژ استفاده شد
در داستان و فیلم یوسف ع نکته های دیگری می توان نشان داد. هر چه باشد داستان یوسف، احسن القصص است. حال اگر نکته دانی، بشنو این حکایت از حافظ که گویی ناظر به صورت و سیرت یوسف و شرح داستان اوست:
نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین
عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین
اجازه بفرمائید نکته ۲۱ و ۲۲ رو هم من اضافه کنم.
در ساخت سریال نقش یک رمان خیلی پررنگ بوده. سینوهه.
بسیاری از اشخاص، فضاها (و حتی شخص سینوهه که در سکانسی حضور پیدا می کند) از این کتاب گرفته شده اند.
و اینکه سریال در جزئیات ( و البته روح کلی داستان یوسف پیامبر) با قرآن اختلافات مبنایی دارد. مثلا اثری از توحید و خداشناسی ناب یوسف وجود ندارد و نزول مکرر جبرئیل که در روایات داریم فقط بر پیامبران اولوالعزم نازل میشده و حتی بچه ای که بعد از جریان باز شدن درها، شهادت به بی گناهی یوسف میدهد.
ممنون.
بالاتر از آن در قرآن آمده به زنبور هم وحی می شده هر چند این وحی به گونه ای دیگر تفسیر شده ولی در قرآن کلمه وحی آمده
لطفا یکی از اراجیف های مورد نظر را ذکر کنید تا اگر واقعا مصداق اراجیف و نه اراجیف ها بود اصلاح شود یا توضیح دهیم. عادت کرده اید با یک کلمه کل یک متن را نفی کنید! البته حسب معمول ناسزا هم گفتهاید. باز گلی به جمال دوستی دیگر که وقتی ناسزا می گوید نشانی ای میل میگذارد.
با آنکه تحصیلات دکتری دارم، الهیات و فرهنگ، موبه مو تمام 20 نکنه و نظرات را خوندم و حظ بردم- دست مریزاد-
کسانی مثل این فرد ناشناس و بی هویت، نه حوصله خوندن دارند و نه ادب، فقط تکه پراکنی می کنند.
به نظرم لازم هم نبود به ایشون جواب هم بدید، منفی 43 یعنی محکوم کردن هتاکی ایشان
۲_ تهمت به شیعه. کجا شیعه عصمت را مختص پیامبر خاتم میداند و بس؟ طبق عبارت قرآنی و لاینال عهدی الظالمین شیعه معتقد است همه ی انبیا معصوم بوده اند....
این دو نظر نویسنده آنقدر انحرافی بود که جا برای پرداختن به دیگر نظراتش نمیگذارد
آیه 24 سوره یوسف را نقل کردیم. احتمالا شما هم از ترجمه های مرحوم الهی قمشه ای دارید!
یک بار نقد کنید و مثلا بگویید فلان سطر از این بند اشکال تاریخی دارد. عادت کرده اید به این ادبیات که به کار برنده آن هم دیگر مطلوب دوستان سابق نیست.
اما متاسفانهاطلاعات دینی و تاریخی کامل نیست.
ممنون. شما کامل کنید لطفا
لطفا توجه بفرمایید. به نظرم لزومی نداشت آقای خدیر با همه پختگی و توانی که دارند، به نکاتی اشاره کنند که در تخصصشان نیست.
و نگو کدوم قسمتش که همه مطلب، شامل وصف مزخرفات و اراجیف میشه...
به متن توجه کنید. به نویسنده چه کار دارید؟ جای تعجب است که دوستانی مانند شما همیشه ناراضی اند و دوست دارند هر متنی عین افکار خودشان را بازبتاباند. در حالی که جهان را تنوع زیبا کرده. این متن حاوی برخی اشارات تاریخی است. از آنها بگویید با مزخرف و اراجیف خواندن که بحثی درنمی گیرد!
سلحشور یک کارگردان دینیه، و بقیه فیلمهاش چه ایوب پیامبر و چه مردان آنجلس در زمان خودشون بسیار با استقبال مواجه شدند و بارها و بارها بازپخش شدند و مردم هربار ازشون استقبال میکردند.
مرحوم سلحشور اول بار در فیلمی به کارگردانی مخملباف بازی کرد. همین. در این جمله سوگیری شدید و قضاوت نامنصفانه و اصرار بر یکی معرفی کردن آن دو و نفی دینی بودن آقای سلحشور می بینید؟
البته نویسنده این متن بدون سوگیری مطلب را نوشته
قرار نیست و نبوده که هر وقت پیامبران درخواست یا نیاز داشتند وحی یا راهنمایی نازل میشد . بلکه این رابطه بیشتر یک رابطه یکطرفه و از آسمان به زمین بوده.
جا داشت آن مرحوم معیارهای زیبایی شناسی امروز را در نظر نمی گرفت.
روحشون شاد باشه انسان شریفی بودن و بر اساس اعتقاد واقعی کار میکردن
کاش افرادی نظیر ایشون همچنان در رسانه ها فعال بودن حیف شد
یوسف برای یک خطا 7 سال زندانی کشید، اگر قرار بر چنین مجازاتی بود ما کل عمر می بایست در زندان بودیم.
خداوند متعال آنطور که بر پیامبران خود سخت میگرفته بر ما نمیگیرد.
بنابراین دیگر انتظار ندا نداشته باش...
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف را کرد زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
اما اگر برای حضرت یعقوب در غیاب حضرت یوسف خوابی نبود خرده نیست چون خالق صانع است نه یعقوب، مصلحت را خالق خواب می داند نه خوابیده
دوم نسل بنی اسرائیل در کل از یهودا و لوی ماند که در مصر هم نسل لوی نه تنها نسل یوسف بلکه دیگران را پس زدند و فرمانده شدند. مابقی ده نسل دیگر اسباط در بین مردم منطقه مستهلک شدند.
به همین دلیل بود که بعد از آوارگی نسل لوی و سایر بردگان خروج کرده از مصر که در وصلت با دختران نسل لوی بودند نسب را به مادر رساندند و بدنبال اقوام گم شده می گشتند اما کسی زیر بار نمی رفت و آنها قبیله سیزدهمی را از غیر نسل یعقوب که به این دین در می آمدند و با زنان آنها ازدواج می کردند یهودی نامیدن نه بنی اسرائیل ،آخرین آنها همان یهودیان اروپایی یا اشکنازی هستند
و در آخر بر خلاف باور عموم حضرت ابراهیم دو پسر نداشت بلکه هشت پسر داشت
حضرت اسماعیل از هاجر
حضرت اسحاق از سارا
شش پسر دیگر از قطوره ( حضرت شعیب پدر زن حضرت موسی از نسل پسر حضرت ابراهیم و قطوره بود)
که البته نامی از دختران قطوره گفته نشده اما دختر هم داشت.
حتی فرزندان حضرت موسی هم مانند حضرت یوسف جایی در بین این قوم ندارند که دلیل خاصی دارد که جای گفتن در این کامنت نیست.
حضرت اسحاق هم دو پسر توامان داشت که پسر دیگرش هم فرزندانش عضو مردم منطقه شدند
با این حساب تقریبا تمام مردم خاورمیانه نسب از حضرت ابراهیم می برند و یهودیان امروز کمترین نسب را بدلیل ایجاد قبیله سیزدهم با حضرت ابراهیم و موسی دارند.
در این بین فقط بازماندگان پس از مهاجرت از مصر با تلمذ نویسی خود را تافته جدا بافته نوشتند.
آنتی احمدی نژاد نامرد بسوز
آزادترین انتخابات
رقابتی ترین انتخابات
در حالی که رقیب دنبال حذف رقابت بوده
دکتر احمدی نژاد پیروز شده
علت سوزش بعضی ها هم جز این نیست
ولی نوشته شما چند اشکال مهم داشت:
1_ برداشت شما از ظاهر آیه ۲۴ سوره یوسف درست نیست. طبق تفسیر اهل بیت «همّ بها» به معنای میل به مراورده نیست؛ بلکه به معنای این است که قصد او کرد تا او را بکشد. ولی برهان رب مانع شد؛ چون اگر چنین می کرد او را به جرم قتل اعدام می کردند و بی گناهی اش هم اثبات نمی شد. عبارت «لنصرف عنه السوء و الفحشاء» هم به همین نکته اشاره دارد: سوء یعنی قتل و فحشا یعنی زنا. یعنی خداوند کاری کرد که یوسف نه مرتکب زنا شود و نه مرتکب قتل.
تذکر: «همّ» به معنای «می خواست» غلط نیست؛ ولی می خواست چه کند؟ زنا؟ این را شما بر آیه تحمیل کرده اید.
2 _ نوشته اید: «مطابق باور شیعی از پیامبران تنها پیامبر اسلام عصمت دارد» این مطلب را از کجا آورده اید؟ وقتی بزرگی مثل سید مرتضی «تنزیه الانبیاء» می نویسد، چطور شما چنین مطلب نادرستی را به شیعه نسبت می دهید؟ از دید همه علمای شیعه، همه انبیا معصوم اند و موارد خطا هم «ترک اولی» محسوب می شود و نه خطا و گناه.
3 _ مطلب بند 14 شما و سؤالی که مطرح کرده اید هم خیلی عجیب است! توضیح نمی دهم خودتان از اهل فن بپرسید. ولی در فیلم به این اشکال پاسخ داده شده؛ آن جا که در قسمت پایانی، از زبان فرشته وحی خطاب به یعقوب می شنویم: در چاه بود و ندیدی، ولی بویش از مصر شنیدی... چون آن وقت آمادگی نداشتی.
این هم اشاره ای است به شعر مولوی:
درون چاه کنعانش ندیدی / ز مصرش بوی پیراهن شنیدی
بگفت احوال ما برق جهان است / گهی پیدا و دیگر دم نهان است
ممنون. در قرآن به صراحت آمده موسی علیه السلام مرتکب قتل غیر عمد شده بود. با عصمت چگونه می توان مرتکب قتل ولو غیر عمد شد؟
قرآن برای همه مسلمانان مفهوم است و نیاز نیست نص را به تفسیر ارجاع دهید. آیه 24 سوره یوسف روشن و واضح است.
۲۱. یکی از سکانس های پایانی فیلم درباره دین «یهودی» که دقیقا حرف دل آقای سلحشور بود. معلوم نیست تو فیلم حضرت موسی چه ها میخواستن بگن!!
۲۲. درباره ارض موعود در قرآن چیزی نگفتید. چنانکه آقایان هم نمیگویند. و بسیار بسیار هم به عنوان مسلمان موضوع مهمی ست. بالاخره موضع ما در این خصوص چیست. البته این ارض موعود به همه فرزندان ابراهیم وعده داده شده، و یقینا شامل فرزندان اسماعیل هم میشود. اما در تورات «کنونی!!» با دلایل سطحی ، بلکه آبکی و مضحک، این حق را از دیگران نفی کرده اند.
به هر حال به نظرم پسرعموها هردو حق دارند. حال راه حل دو دولت و دو قوم، یا یک دولت و دو قوم، بحث سیاسی است. اما حق بنی اسرائیل هم در قرآن به رسمیت شناخته شده. اساسا عبارت «عهد عتیق» همان «عهد خدا با ابراهیم» است که در قرآن هم اشاراتی به آن شده: «عهدنا الی ابراهیم ...» (در قبال عهد جدید که همان انجیل کنونی باشد با تفسیر خاص مسیحیان).
۲۳. «بنی اسرائیل از طریق یوسف ادامه نیافت» درست نیست! بلکه «سلسله پیامبران» در بنی اسرائیل از نسل لاوی و نه یوسف ادامه یافت.
۲۴. جوان کردن و ازدواج زلیخا افسانه پردازی ست و معتقدم در ساخت قصه قرآنی نمی بایست باشد. اگرچه بعضاً در روایات خاله بازی گونه هست. لطفا به صرف نقلهایی در منابع ادبی، شما دفاع نکنید از این موضوع. اگر میبود، در متن داستانگونه (احسن القصص) سوره در قرآن میآمد.
۲۵.«والعصر» به تعبیر خیلی ساده و دقیق و روشن، معنایش می شود «سوگند به آفتاب لب بام».
۲۶. واژه «زلیخا» فقط در ادبیات ما نیست که ذکر شده. در خود تورات کنونی هم به کرات آمده. اساسا داستان یوسف در تورات کنونی هم بسیاااار مفصل آمده. شخصا از دهان مرحوم محمدمهدی فولادوند مترجم قرآن، در سخنرانی ای در دانشگاه فردوسی مشهد شنیدم که گفتند در جوانی جعبه شیرینی می برده اند به کنیسه ای در تهران و در عوض سوالی یا سوالاتی را که داشته اند و پاسخش در متون عبری مثلا بوده را از ایشان خواهش میکرده اند که نگاهی بیندازند و اگر یافتند پاسخی... . از جمله معنای واژه «زلیخا» که میگفتند پاسخ این بوده که در مصری باستان گویا به معنای «فریبنده» می شده. به عنوان نام بانوان، مانند «فریبا»ی خودمان.
دوماً نسل پیامبران بعدی از بنیامین است نه لاوی
سوما هر کدام از پسران یعقوب پیامبری بودن بر قوم خود پس اگر اسرائیل امروز را به یهودا نسبت دهیم بی راه نیست
2 نکته را اشتباه نوشتید:
اول:از نظر شیعه همه پیامبران معصوم هستند ولی در میزان عصمت با هم متفاون هستند
دوم:اتهاماتی که مرحوم سلحشور به بعضی یازیگران وارد کرد بعدها معلوم شد واقعی بوده که در جنبش me too تعدادی از این اعترافات را دیدیم
به نظر من در این سریال خانم ریاحی بهترین ایفای نقش را داشت. مصطفی زمانی و کاهن اعظم در رده های بعدی هستن. نقش خانم ریاحی هم خنده دارد و هم گریه، هم شهوت رانی دارد و هم تقوی، هم پرستش بت دارد و هم پرستش خدا، هم زیبایی دارد و هم پیری و زشتی، هم در اوج قدرت و هم در اوج زلت، هم بینیازی و هم نیازمندی، هم عاشق زرق برق و جاه و مقام و هم بخشنده و تارک دنیا. خلاصه اینکه تنوع نقش بالا بود و قطعا قابل قیاس با نقش اقای زمانی که یک ریتم ثابت تا انتها داشت_ البته بسیار جذاب و عالی _ نیست و با اختلاف بهترین بازیگر این سریال خانم ریاحی هست هرچند دیالوگ های کمتری نسبت به اقای زمانی داشت
در مورد مسئله برده داری و لغو آن مطالب بسیار است و پاسخ بر شبهات بیدینان نیز به تفصیل موجود
فقط یک نکته را محض یادآوری خدمتتان عرض میکنم و آن اینکه آنچه بنام برده داری توسط انگلیسیها و اسپانییها و سایرین و انتقال بردگان به اروپا و آمریکا رایج بود با برده داری در سایر ملل یک تفاوت اساسی داشت و آنهم مسئله نژاد پرستی بود برده گیری اروپاییان نه بعلت جنگ یا غارت و اسیر گرفتن بلکه بعلت اینکه خود را برتر و سیاهان را که چهره سیاهشان نمادی از درون شیطانی آنان میدانستند توجیه کرده و هر نوع آزار و شکنجه ای را بر آنان روا میدانستند. فراموش نکنیم که لغو برده داری در آمریکا دلایل بسیاری مقدم بر انسان دوستی نژاد برتر داشته...
کاش دقیقا بگویید کدام بند موجب ابراز تاسف شده است. تعابیری چون اظهار تاسف بیشتر به کار دیپلمات ها می آید. این نوشته ها بهانه ای است برای طرح موضوعات مختلف.
این جمله از متن شما کپی شده
میشه لطفاً دقیق بفرمایید این باور شیعه رو از کدوم منبع استخراج فرمودید؟؟؟