۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۳۱۹۳۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۵۹ - ۱۳-۱۰-۱۴۰۲
کد ۹۳۱۹۳۸
انتشار: ۰۹:۵۹ - ۱۳-۱۰-۱۴۰۲

۱۰ راز انبوهی جمعیت و شکوه و تنوع بدرقه سردار سلیمانی/ مدعیان وفا که در عمل جفا می‌کنند

۱۰ راز انبوهی جمعیت و شکوه و تنوع بدرقه سردار سلیمانی/ مدعیان وفا که در عمل جفا می‌کنند
در واقع چون مثل بعضی ها نبود سلیمانی شد و حالا همان ها زیر عکس و نام او پروژه های حذفی و خالص سازی را دنبال می کنند. این اما وفا به اوست یا جفا؟

   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 4 سال بعد از ترور سردار قاسم سلیمانی در بغداد و چند روز تشییع باشکوه پیکر او در چند شهر مختلف ایران همچنان برخی در پی یافتن پاسخ به این پرسش‌اند که چرا چنان بدرقه‌ای شکل گرفت آن هم در پی اعتراضات خون‌بار آبان 98 و چرا سهم  اصول‌گرایان به رغم تلاش برای مصادره به گواه دو انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ تنها بخشی از جمعیت است و نه تمام شرکت کنندگان؟

   هر چند آیین های تشییع امام خمینی در خرداد ۶۸ و ۱۰ سال قبل از آن آیت‌الله طالقانی در شهریور  ۵۸ و نیز هاشمی رفسنجانی در دی ۹۵ با شکوه و با حضور فراوان جمعیت برگزار شد و در فضای خاص سال ۸۸ حضور نیم‌میلیونی در تشییع آیت‌الله منتظری در قم هم قابل توجه بود اما هیچ یک به شدت آنچه در ۴ سال قبل دیدیم غافل‌گیر‌کننده نبود و هر ۴ نفر روحانی و سیاست‌مدار بودند و این یک نه روحانی نه چهره سیاسی به مفهوم مصطلح کلمه و برای یک فرمانده نظامی چنین تشییعی سابقه نداشته است.


   تنها دو ماه قبل از آن هم کشور دست‌خوش اعتراضاتی به بهانه افزایش قیمت بنزین شده بود. هر چند طبقه متوسط کمتر در آن مشارکت داشت و دولت روحانی با رای ۲۴ میلیونی و در پی انتخابات رقابتی بر سر کار بود اما فضا در آبان ۹۸ تغییر کرد.

   از این رو حضور جمعیت در چند شهر در وداع با سرداری که در حیات هم مورد توجه رسانه و شخصیت‌های رسمی بود نمایان‌گر ظهور سرمایه اجتماعی تازه‌ای بود که البته قدر دانسته نشد و کوشیدند آن را مصادره کنند. ضمن این که ماجرای هواپیمای اوکراین در اندک زمانی بعد آن هم به اعتماد شکل گرفته به شدت آسیب رساند. این نوشته اما در پی بیان چرایی‌های شکوه و تنوع آن بدرقه است:

تشییع پیکر سردار سلیمانی

 ۱. نخستین دلیل چرایی آن انبوهی این بود که خبر آن را همه شنیدند و ابرخبر به حساب می‌آمد زیرا واجد ۷ ارزش اصلی خبری بود: دربرگیری، شهرت، تازگی،منازعه، مجاورت، شگفتی و بزرگی.

 ۲. به معنی واقعی کلمه متفاوت بود. چون سابقه نداشت فرمانده نظامی ایران در خاک کشور همسایه به دستور مستقیم شخص رییس جمهوری آمریکا ترور شود. قبلا هم رسانه‌ها و مقامات ایران ترورها و توطئه‌ها را به آمریکا نسبت می دادند اما آنها هیچ گاه نمی‌پذیرفتند.

 ۳. اشتهار سردار سلیمانی به مقابله با داعش که گروهی منفور و مطرود نزد گروه‌های مختلف و تهدید امنیت و تمامیت ایران بود نیز اثر فوق‌العاده داشت و اقدام آمریکا را زشت‌تر جلوه داد تا جایی که اردشیر زاهدی داماد شاه هم گفت قتل فرمانده نظامی ایران در خاک کشور دیگر و به دستور رییس جمهوری آمریکا زشت است.

 به بیان دیگر دیویِ داعش هم در ترسیم تصویر فرشته‌آسا از حاج قاسم نقش داشت. هر قدر داعش در اذهان زشت‌تر نشست او که به جنگ آنان رفته بود پسندیده‌تر آمد. چه‌، پدیده ها را از نقیض شان نیکوتر می‌توان شناخت. چندان که فرماندهانی که در برابر صدام حسین صف آراستند و قاسم سلیمانی البته هر دو را در کارنامه داشت.

 ۴. اندک زمانی بعد از حادثه ترامپ تهدید کرد ۵۲ مرکز را در ایران هدف قرار خواهد داد و حتی نگفت مراکز قدرت در جمهوری اسلامی یا حتی تنها آنچه مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای است و این حس درگرفت که کلیت و موجودیت ایران را هدف قرار داده و احساسات ملی هم به هیجان و غلیان درآمد تا در سودای تکرار کاری نباشند که در عراق و افغانستان کرده‌اند . چون این زیرساخت‌ها به آسانی به دست نیامده و متعلق به مردم ایران است نه یک ساختار سیاسی.

 ۵. ویژگی های شخصی سردار سلیمانی هم قطعا بی‌تاثیر نبود چرا که می‌دیدند از محبوبیت و شهرت خود در پی کسب قدرت و ثروت برنیامد و می‌خواستند به دیگران هم پیام بدهند که قادر به درک تفاوت‌ها هستیم. شگفتا که یکی از پیام‌های اصلی ابراز درک این تفاوت بوده و کسانی می‌کوشند خود را شبیه او معرفی کنند حال آن که چون شبیه این کسان نبود آن آیین‌ها شکل گرفت و اگر بود که قاسم سلیمانی نبود!

 ۶. حتی در دوران جنگ ۸ ساله هم فرماندهی در حیات تبلیغ و معرفی نشد کما این که آنچه درباره دکتر چمران و صیاد و باکری و همت گفته شد همه مربوط به بعد از شهادت است ولی سردار قاسم سلیمانی از این نظر استثنا بود. کار به جایی رسد که آدمی مثل تتلو در سوم فروردین ۹۴ از زندان نوشت: «درسته به قیافه من نمیاد ولی ترکم و ایرانی و جان به کف برای خاک. دیگران که جای خود داشتند». نقش تبلیغ و معرفی را نمی توان انکار کرد ولی دروغین و ساختگی و دفع کننده نبود و جامعه پذیرفته بود.

 ۷. بارها نوشته‌ام ایرانیان به تلفیق علاقه دارند. هم عاشورا و هم نوروز. هم ایران هم اسلام. هم شادی هم اندوه و به خاطر همین ار هر که تلفیق باشد بیشتر استقبال و تک بعدی ها را نفی می کنند.

  مثال های تلفیقی متعدد است و تک بعدی‌هایی که نیاز به معرفی ندارند دنیا را از چشمی تنگ و نه پنجره‌های گشاده می‌نگرند. جناح اقلیت با  پایگاه اجتماعی نازل که از ۱۴۰۰ به این طرف در حال حذف دیگران است از همین ویژگی تلفیقی غافل است و شگفتا که همه هم مدعی سینه چاک حاج قاسم‌اند در حالی که اگر رفتار و گفتار خیلی از مدعیان را داشت کدر میان دیگران هم هواخواه نداشت!

 ۸. از خاستگاه و زادگاه او هم نباید غافل شد. با احترام به تمام نقاط ایران و اگرچه این نویسنده کرمانی نیست ولی کرمانی‌ها آدم‌های مردم‌دار با افق‌های باز و مداراجویند و قاسم سلیمانی هم از همان سامان بود.

   کرمان در عرصه‌های مختلف از سیاست و ادبیات و اقتصاد آدم های بلندنظر و نه کوته بین به جامعه ارایه داده و فهرست‌شان بلند بالاست و دیدیم که در کرمان در تشییع ده‌ها نفر هم زیر دست و پا از بین رفتند و این که کمتر از آنها یاد می‌شود جای تاسف دارد.

 ۹. حضور انبوه مردم در چند شهر در مراسم تشییع پاسخ سریع و صریح به تحقیر و ترور هم بود تا دونالد ترامپ را از سوء تفاهم به در آورند. ممکن بود برخی قبل‌تر دچار این تصور شده بودند که آمریکا می‌تواند ناجی باشد اما دیده بودند ترامپ در دو سال قبل از آن با خروج از برجام چه بلایی بر سر اقتصاد ایران آورده بود و آن حضور برای منصرف کردن او از تصمیم خطرناک جنگ هم بود که شرایط را بدتر می کرد.

 ۱۰. سرانجام این که از تصویر دست قطع شده و تاثیر آن غافل نشویم. آن دست یادآور آشناترین نماد عاشورا و ابوالفضل شد و به خاطر مقابله با داعش و از دل تاریخ ایران هم آریو برزن هم فرایاد آمد و آن قدر احساسات همه را به جوشش آورد که نه تنها عبدالکریم سروش و عطاءالله مهاجرانی که با ادبیات عجین‌اند از زبان شعر بهره بردند که علی لاریجانی رییس وقت مجلس هم در توصیف انبوهی جمعیت بدرقه کنندگان این شعر کسایی مروزی را یادآور شد:


جنازه تو ندانم کدام حادثه بود
که دیدگان همه مقصول کرد و رخ، مجروح
از آب دیده چو توفان نوح شد همه جا
جنازه تو بر آن آب ، چون کشتی نوح

   یادآوری این ۱۰ فقره  نشان می‌دهد که تلاش  نواصول‌گرایی ایرانی برای مصادره به مطلوب شکست خورده و خالص سازی راه به جایی نمی برد و اگرچه مناصب و مدارجی برای کوشندگان به ارمغان می آورد ولی سلیمانی اگر این تلاش را داشت سلیمانی نمی شد و هیچ نقض غرضی بدتر از حذف دیگران زیر عکس و نام او نیست چون در تشییع او طیف های مختلف حاضر بودند.

ارسال به دوستان