عصر ایران- بعثت پیامبر گرامی اسلام با کلمه «اقرأ» آغاز شد به معنی «بخوان». بخوان به نام کسی که تو را آفرید. برخی البته این «بخوان» را به «برخوان» برگرداندهاند. یعنی آنچه را که فراگرفته ای یا بر صفحهای میبینی بگو که باز ریشه در خواندن دارد.
حال خبر میرسد که مرجع عراقی تبار شیعیان عراق- آیت الله شیخ محمد یعقوبی- ابتکاری به خرج داده و سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام را به عنوان روز مطالعه و خواندن نام نهاده است: "يوم القراءة العالمي"
مناسبت این نام گذاری هم شروع بعثت پیامبر با کلمه «اقرأ» - بخوان- یا «برخوان» است.
عصر ایران در گفت و گو با یکی از علما از او خواست در این مورد و دربارۀ خود آیت الله توضیح بیشتری ارایه کند و از این قرار یادآور شد:
«مطالعه و خواندن در انسانیت انسان و پرورش شخصیت او و ساختن جامعه شایسته اهمیت بسیار دارد و دوری مردم از مطالعه کتابهای مفید خطر جدی وجود دارد، این امر مرجع عالیقدر آیتالله العظمی یعقوبی را برآن داشت تا به میمنت و بزرگ داشت روز نزول اولین آیه قرآن کریم که امر به قرائت می کند (اقْرَأْ) و اولین سوگند در قرآن کریم (والقلم)، روز بعثت پیامبر اکرم (ص) در روز 27 رجب را (روز جهانی خواندن و مطالعه) نامگذاری کند تا تذکری به امت اسلامی باشد که به این دستور اللهی توجه و جامه عمل پوشاند.
ایشان مراکز مسئول در این رابطه مانند مراکز دینی، فکری و فرهنگی را در داشتن برنامه عملی و برنامه ریزی و فعالیتهای زمینه ساز در راستای احیای این مناسبت دعوت کرد و اینکه برنامه ها تنها در فعالیتهای متعارف نباشد و حتی به برپایی نمایشگاه کتاب و مسابقه بهترین کتاب یا کوچک ترین مطالعه گر یا اهدای کتاب در اماکن عمومی و توزیع نشریات انگیزشی اکتفا نکنند و ابتکارات دیگر هم به خرج دهند.»
وی گفت: «ایشان بر این باور است که اگر بخواهیم امت زنده و متمدن و پیشرفتی داشته باشیم باید کتاب خوان باشیم و هر شخص باید بخواند تا یک انسان به تمام معنا شود.»
این یادآوری هم خالی از لطف نیست که این گونه نامگذاری از طرف آیت الله یعقوبی مسبوق به سابقه است کما این که پیشتر روز اول ماه صفر را که اولین مجلس حسینی در شام و سخنرانی کوبنده امام سجاد در مجلس یزید را یوم المنبرالعالمیه (روز منبر جهانی) نام نهاده بود یا روز عرفه را یوم التوبه به معنی روز توبه.
در متنی که پیش از این در عصر ایران درباره آیت الله یعقوبی و در معرفی او منتشر شد و در پیوند با این نوشته قرار دارد از قول خود او آمده بود:
«من به وجود ملکۀ اجتهاد در خود باور داشتم منتهی صرف چنین اطمینانی در فضای آن روز حوزۀ نجف تا زمانی که دیگران به آن از طریق مطالعۀ آثار علمی ام اعتراف کنند فایدهای در پی نداشت. از این رو مسألۀ رهبری حرکت سید محمد صادق صدر با موضوع تقلید از من تفاوت داشت و آن مرحوم رهبری را تنها در من منحصر کرد و از همه خواست به من رجوع کنند.
او امید داشت تا رهبری و مرجعیت دینی در جانشینش گرد هم آید و پیروانش از فرد واحدی تبعیت کنند... میدانست از میان ما خواهد رفت اما اطمینانی به شرایط آن روز حوزه نداشت تا مرجعیت بعد از خود را مشخص کند. همه را به آیتالله فیاض ارجاع داد تا در موضوع مشخص تقلید بریالذمه شود. او امید داشت روزی شرایط آماده شود و مرجعیت و رهبری در فرد واحدی جمع شود...
من هم به این رویه احترام گذاشتم و از مرجعیت آیتالله فیاض حمایت کردم چرا که معتقد بودم میان اجتهاد و تصدی مرجعیت زمانی وجود دارد که باید با تجربههای اجتماعی پر شود. مرجعیت به رجوع مردم نیاز دارد و معروفیت در میان مردم از مقوّمات آن به شمار میآید. به همین دلیل در این امر خطیر عجله نکردم و علاقهمند نبودم از روش های متداول در حوزه برای رسیدن به مرجعیت استفاده کنم. اعتقاد داشتم اگر خداوند مرا برای چنین منصبی برگزیده اسباب آن را نیز خود فراهم میکند و اگر چنین اراده ای نفرموده حتما خیری در آن بوده است.»