عصر ایران؛ مهرداد خدیر- روزنامه کیهان نوشته است: "چهرههای مطرح اصلاحطلبان باید متوجه باشند هرگونه بروز آشکار مشارکت نکردن از جانب آنان در انتخابات پیش رو به معنای مسدود شدن حضور جدی اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری و طرد و فراموش شدن آنان در نزد افکار عمومی خواهد بود".
البته این تنها یک پیام تلفنی مندرج در شماره امروز ( چهارشنبه 25 بهمن 1402) است و نه جمله ای در یادداشت آقای شریعتمداری یا از زبان یک چهره اصولگرا منتها این تصور درست یا نادرست که پیامهای تلفنی کیهان هم سیاسی و معنیدار است سبب شده این پیام ساده به تهدید و هشدار به اصلاحطلبان از جانب تریبون بخش اصلی قدرت تعبیر و تفسیر شود.
این ذهنیت چند دلیل دارد. اول اینکه بر خلاف روزنامه اطلاعات که پیامها درباره گرانی و معیشت و آسفالت و قبض برق و آب است پیامهای تلفنی کیهان دستکم موارد اول همه در راستای سیاست روزنامه و موضوع یادداشت روز یا گفتوشنود است.
دوم این که به یاد داریم در دوره اصلاحات آخر پیامهای غیر سیاسی هم سیاسی تمام میشد. مثلا بنده خدایی از اسلامشهر زنگ زده و پیغام گذاشته بود "تیر چراغ برق وسط کوچه ما را بعد از تعریض آن برنداشتهاند و موجب تصادف میشود". یک مرتبه در ادامه میآمد: "این بود اصلاحات؟ این بود جامعه مدنی؟!"
دلیل سوم اتفاقی است که اوایل تابستان 1379 رخ داد. دو سه ماه از توقیف گسترده روزنامههای مستقل میگذشت و کیهان فضا را بیرقیب دانسته و به این و آن میتاخت و روایت خاص خود را از تهاجم به دکتر سروش و محسن کدیور در فرودگاه خرم آباد ارایه داد. روزنامۀ ایران به عنوان ارگان دولت ناگهان از لاک دفاعی به درآمد و به کیهان تاخت و از جمله به ستون پیامهای تلفنی اشاره کرد و برخی را واقعی ندانست و از جمله این که همان روزی که در پاورقی نیمه پنهان یا کارگزاران فرهنگی چهرههای فرهنگی در رژیم گذشته به مسعود بهنود پرداخته و در واقع تاخته بود یکی از خوانندگان در وصف این مطلب پیام گذاشته بود در حالی که قاعدتا باید روزنامه منتشر میشد تا بخواند و بعد فردا پیام بدهد.
توضیح روزنامه این بود که همان روز دوست یکی از نویسندگان به تحریریه آمده آن صفحه را دیده نظر خود را نوشته بود و در ستون مربوطه درج شد.
جدای این بحث که مندرجات این ستون خاص را تا چه حد میتوان موضع رسمی کیهان دانست و اگر چنین نیست بهتر است در بالای ستون بنویسند انعکاس نظر سیاسی خوانندگان الزاما به منزله تأیید مضمون آنها نیست (کاری که رسانههای مستقل در قبال ترجمهها انجام میدهند) این یادداشت به نکتۀ دیگری میخواهد بپردازد و آن هم این که راه اصلاحطلبان در انتخابات گذشته ریاست جمهوری نیز هموار نبوده تا 1404 بخواهند مسدود کنند و به این بهانه از 76 تا 1400 را مرور میکنیم:
1. در سال 76 کاندیدای اول چپ سنتی نه سید محمد خاتمی که میر حسین موسوی بود. منتها فضایی ایجاد کردند که نخستوزیر دوران جنگ به رغم فضای بسیار مساعد کاندیداتوری را قبول نکرد و گویا گفته بودند تصاویر همسر او را که قبل از انقلاب حجاب نداشته در تیراژ وسیع منتشر خواهند کرد. این در حالی بود که او انکار نمیکرد و منحصر به او هم نبود. خانم دکتر طاهره صفارزاده هم چنین بود و مترجم قرآن هم شد. جدای این اصطلاح اصلاحطلب هنوز باب و وضع نشده بود. تأیید صلاحیت خاتمی هم با این تصور بود که نزد عامه شناخته شده نیست و با ادبیات روشنفکرانه نمیتواند تودهها را جذب کند و رای بیاورد و رییس جمهور شود . خود جناح چپ سنتی و آقای خاتمی هم پیشبینی نمیکردند هر چند که از اردیبهشت 76 نظرسنجیها حاکی از پیروزی او بود.
2. در سال 80 جبهه مشارکت به عنوان تشکل محوری اصلاحطلبان از سید محمد خاتمی رییس جمهوری مستقر جمهوری اسلامی حمایت کرد ولی خاتمی دبیر کل این حزب نبود. برادرش بود. رابطهای مانند هاشمی رفسنجانی که عضو جامعه روحانیت مبارز بود و برادرش عضو ارشد کارگزاران و این به معنی این نبود که هاشمی کارگزارانی است کما این که بعدها فاش شد هاشمی در دوم خرداد 76 نه به خاتمی که به دیگر عضو جامعه روحانیت مبارز - ناطق نوری - رای داده است.
جالب است اشاره شود تا دو سال از زبان خاتمی کلمه اصلاحطلب را نمینشنیدیم. این اصطلاح را شمسالواعظین سردبیر روزنامه جامعه باب کرد و به جای چپ و راست نوشتند اصلاحطلب و محافظهکار چون تعابیر قبلی کاربرد نداشت و خاتمی دیگر چپ نبود و لیبرال شده بود.
اول بار پای دیوار چین بود که خاتمی این تعبیر را در مصاحبه با یک خبرنگار خارجی به کار برد. به عبارت دیگر باز هم این خاتمی عضو مجمع روحانیون مبارز بود که نامزد ریاست جمهوری 1380 شد و شورای نگهبان برای اولین و آخرین بار تعداد زیادی را تایید کرد احتمالا با این هدف که هر یک با یک میلیون رای از آرای 20 میلیونی خاتمی بکاهند و به رییس جمهوری 10 میلیونی بدل شود و البته به عکس از 20 به 22 ارتقا یافت هرچند به خاطر اتفاق 11 سپتامبر یا 20 شهریور 1380 و بعد تهدید جرج بوش و حمله به عراق نتوانست توسعه سیاسی را ادامه دهد و به عکس به اقتصاد و معیشت بیسروصدا یا با سفر به جابلقا و جابلسا پرداخت و بهترین دوران اقتصادی بعد از انقلاب رقم خورد. دلار تک نرخی شد و ایرانیان بسیاری در فاصله 80 تا 84 صاحبخانه و اتومبیل و شغل شدند و به سفر خارجی رفتند و دلار همچنان زیر هزار تومان بود که دولت را با صندوق پر پول تحویل کسی داد که وعده داده بود این پول را بین مردم میپاشد و تا حدی هم پاشید اما با تبعات آن بعدها از حلقوم ملت درآمد!
3. در 84 هم اصلاح طلبان با محوریت جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب نتوانستند کاندیدای اختصاصی معرفی کنند و ناچار از معرفی مصطفی معین شدند که عضو هیچ یک از این دو تشکل نبود و تازه ابتدا تأیید نشد و با فرمان رهبری به شورای نگهبان برای تصحیح خطا -که به حکم حکومتی تعبیر شد- به صحنه بازگشت در حالی که جاذبههای کاندیدای طراز اول اصلاحطلب را نداشت.
4. در سال 88 هم باز اصلاح طلبان نامزد اختصاصی نداشتند چرا که میرحسین موسوی خود را اصلاحطلب نمیدانست و میگفت من انقلابیام. رفتار بعدی او هم با اصلاحطلبان متفاوت بود. حمایت اصلاحطلبان از او به معنی این نیست که خود او هم اصلاحطلب بود.
5. در سال 92 هم اصلاحطلبان باز نامزد اختصاصی نداشتند و نه تنها ناچار از حمایت از حسن روحانی اصولگرا شدند که کاندیدای غیر اختصاصی ولی نزدیک به خودشان - عارف- را وادار به انصراف کردند تا اتفاقات 84 تکرار نشود. همین کیهان هم اصرار داشت که روحانی اصلاحطلب نیست. خود او هم از لفظ اعتدالگرا در توصیف گرایش دولت خود استفاده کرد و میکند. بله، بدون حمایت سید محمد خاتمی و اصلاحطلبان دو میلیون رای هم نداشت چه رسد به 18 میلیون سال 92 و 6 میلیون بیشتر در سال 96 اما باز به نام اصلاحطلب نامزد نشد.
6. بله. در سال 96 اصلاحطلبان از روحانی حمایت کردند ولی باز او نامزد اختصاصی اصلاحطلبان نبود. بلکه نامزد مورد حمایتشان بودو این دو متفاوت است. کما این که تنها معاون اول دولت یک چهره اصلاحطلب بود و میدانیم معاون اول اختیارات نخستوزیر را ندارد و در طول رییس جمهوری تعریف میشود و اختیار عزل و نصب هم ندارد.
7. در سال 1400 البته هم نامزد معرفی کردند ولی رد شدند. وقتی علی لاریجانی هم رد شد دیگران جای خود داشتند. این یادداشت نمیخواهد بگوید اصلاح طلبان دولت را در اختیار نداشتند. بله از 76 تا 84 در اخیتار اصلاح طلبان بیشتر بوروکرات بود و از 92 تا 1400 هم دولت اعتدال گرا مورد حمایت اصلاح طلبان بود و از 1400 روزنهها را بستند نه این که قبلا خیلی راه باز بوده باشد و در 1404 بخواهند ببندند!
جدای اینها حضور اصلاحطلبان نرخ مشارکت را بالا میبرد و به جای تهدید بهتر است فضایی ایجاد کنند تا بتوانند کاندیداهایی بیابند کما اینکه همین حالا هم سخن از تحریم به میان نیاوردهاند که ادبیات براندازانه است و گفتهاند در تهران نتوانستهاند به جمعبندی برسند و در برخی شهرستانها شاید بتوان و با این وصف عدهای همچنان به دنبال گشودن روزنهای هستند. اگر راه باز و هموار بود که به روزنهگشایی نیاز نبود تا بگویند دو سال دیگر مسدود میکنیم!