عصر ایران- مقالۀ حاضر به قلم حجت الاسلام مرتضی اشراقی نوادۀ دختری امام خمینی دربارۀ رؤیت ماه و 7 مبنای مورد استفاده در اثبات آن به اضافۀ دیدگاه خود اوست. آقای اشراقی در این مقاله که اختصاصا در اختیار عصر ایران قرار داده ابتدا ۷ مبنا از مبانی مطرح در اقوال بعضی از مراجع تقلید و علما درباره رؤیت هلال ماه را بیان میکند و سپس به توضیح مبنا و نظریه خود به عنوان مبنای هشتم می پردازد.
مرتضی اشراقی علاوه بر تدریس سطوح عالی حوزه علمیه قم با تحقیق ۱۰ جلد کتاب تفسیری و فقهی و اصولی و کلامی و تألیف دو جلد کتاب فقهی و اصولی وتألیف سه مقاله علمی پژوهشی چاپ شده در مجلات علمی پژوهشی دانشگاه تهران و حوزه علمیه قم شناخته می شود و استاد داور رساله های علمی حوزه علمیه قم است.
متن کامل این مقاله از این قرار است:
شیخ در کتاب «مبسوط» رویت در یک شهر را فقط در صورتی برای شهر دیگر کافی دانسته است که آن دو شهر کاملا همافق باشند، به گونهای که اگر در شهر دیگر هوا صاف بود و مانعی خارجی وجود نداشت، هلال در آن شهر هم قابل رویت باشد. (طوسی، مبسوط، 1/268)
محقق نیز در کتاب «معتبر» فقط رویت در بلاد متقارب را کافی دانسته است. (حلی، محقق، 2/689)، علامه در مسئله 76 کتاب «تذکر» از احمد حنبل و بعض شافعیه و برخی از علمای شیعه نقل کرده است: «رویت هلال در یک منطقه برای ثبوت حلول ماه در تمام کره زمین کافی است». وی سپس استدلال آنان را برای این نظریه نقل کرده و پاسخ گفته است. از جمله ادله آنان مسطح بودن کره زمین است که علامه آن را مردود دانسته و کرویت زمین را تایید کرده است. (علامه، تذکر/6/122)
علامه حلی در قول دیگرش در کتاب «منتهی» به نفع این نظریه استدلال کرده و دلیل مخالفان را پاسخ گفته است. شیخ انصاری در کتاب «صوم» این نظر را به کتاب «تحریر» نسبت داده است. (انصاری، 245) شهید اول در کتاب «دروس» کفایت رویت در شهرهای واقع در مشرق را برای شهرهای واقع در مغرب هر چند از یکدیگر دور باشند، محتمل دانسته است. ایشان یقین به رویتپذیر بودن ماه در شهرهای غربیتر را دلیل این نظریه دانسته است. (عاملی، محمد، 1/285) بنابراین در هزاره اول فقه شیعه، در این مساله فقط به دو نظریه برمیخوریم:
1- نظریه کفایت رویت برای بلاد متقارب
2- نظریه کفایت رویت در شهرهای شرقی برای شهرهای غربی.
به گفته شیخ انصاری نظریه عدم کفایت رویت برای بلاد متقارب در میان فقهای شیعه قائلی ندارد و در مقابل، نظریه کفایت مطلق رویت در یک منطقه برای همه مناطق که از سوی فقهای عامه ابراز شده نیز در میان قدمای شیعه مورد قبول فقیه شناختهشدهای قرار نگرفته است. اما در هزاره دوم نظریه کفایت رویت برای همه مناطق از سوی جمعی از فقهای شیعه مانند صاحب حدائق و صاحب جواهر، نراقی، و فیض کاشانی و آیتالله خویی پذیرفته شده است.
علامه در کتاب «منتهی» به دنبال عبارتی که از وی نقل شد افزوده است: «آری! اگر ثابت شد که به خاطر کرویت زمین با وجود طلوع ماه در منطقهای در منطقه دوردستی هنوز طلوع نکرده است نمیتوان حکم آن دو را یکسان شمرد». (علامه، منتهی،9/255)
با این توضیح معلوم میشود که علامه نیز همان مبنای شیخ طوسی درباره لزوم قابل رویت بودن ماه در شهر دیگر را پذیرفته است، ولی از آنجا که از نظر نجومی برایش ثابت نیست که صرف تباعد شهرها و اختلاف در عرض جغرافیایی موجب تفاوت شرایط رویت باشد، از این رو در صورت شک، به ادله نقلی که در آنها تفاوتی میان شهرهای دور و نزدیک گذاشته نشده رجوع کرده است. محقق نراقی در مستند نیز همانند علامه معتقد است که صرف اختلاف در طول و عرض جغرافیایی تفاوت افق را نتیجه نمیدهد و با وجود احتمال عدم تفاوت باید به اطلاق یا عموم اخبار مراجعه کرد. (نراقی، 10/421) صاحب حدائق هم با انکار کرویت زمین مشکل اختلاف مطلع را حل کرده (بحرانی،13/266) و مانند نراقی و فیض کاشانی (کاشانی،11/121) و صاحب جواهر (نجفی،13/361) اطلاق و عموم اخباری را که میگوید، اگر در یک شهر دیده شده است، باید ساکنان شهر دیگر که ماه را ندیده بودند و روزه نگرفتهاند، قضای روزه از دست رفته را بگیرند، مرجع دانسته است.
از مطالب فوق این نتیجه به دست میآید که تمام فقهای شیعه بر این نکته متفقالقول هستند که با وجود رویت ماه در یک شهر، مسلما حکم شهر دیگری که در نقطهیی قرار دارد که به لحاظ طبیعی امکان رویت هلال برای ساکنانش در زمان غروب خورشید منتفی است با آن شهر یکسان نیست. آنچه در این مقاله مورد پیگیری و مداقه قرار خواهد گرفت، نظریه فقها و مراجع عظام تقلید حال حاضر بوده و بیان نظریات فقهای گذشته صرفا برای آشنایی مخاطبان عزیز، بیان و طرح شده است.
مبنای یکم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «اشتراط اتّحاد افق» (مبنای فقهی مشهور فقهاء مانند حضرات آیات عظام امامخمینی(ره)، گلپایگانی(ره)، اراکی(ره)، سیّدمحمّد صدر(ره)، بهجت(ره)، سیستانی، شبیریزنجانی، مکارمشیرازی، سیّدمحمّدتقی مدرّسی)
مبنای دوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بیشترِ شب با هم مشترکاند» (مبنای فقهی حضرت آیتالله العظمی وحیدخراسانی)
مبنای سوم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترکاند» (مبنای فقهی حضرات آیات عظام خوئی(ره)، تبریزی(ره)، لطفالله صافیگلپایگانی، محمّداسحاق فیّاض)
مبنای چهارم: مبنای «لزوم رؤیت هلال با چشم عادی» و «کفایت رؤیت در هر نقطهای برای همۀ نقاط زمین» (مبنای فقهی حضرت آیتالله العظمی بشیرحسین نجفی)
مبنای پنجم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «اشتراط اتّحاد افق» (مبنای فقهی حضرت آیتالله العظمی خامنهای)
مبنای ششم: مبنای «کفایت رؤیت هلال با چشم مسلّح» و «کفایت رؤیت در نقاطی که در بخشی از شب با هم مشترکاند» (مبنای فقهی حضرات آیات عظام فاضللنکرانی(ره)، سیّدکاظم حائری، نوریهمدانی)
مبنای هفتم: مبنای تولد ماه نظریه تولد ماه نو به معنای نجومی و تکوینی آنکه خروج از حال مقارنه و محاذات با خورشید است، ساعاتی قبل از آنکه با چشم انسان قابل رویت شود صورت میگیرد. قابل ذکر است که مبنای «تولد ماه» را هیچ یک از مراجع عظام تقلید قبول ندارند و بنابراین این نوع نگاه در حال حاضر قابل اجرا نیست.
مبنای هشتم: براي اثبات اول ماه قمري، اگر قابليت رويت هلال ماه در شب مخصوص، توسط منجمان به طور قطع و يقين و بدون اختلاف نظر بين آنها اعلام شود، ديگر نيازي به رصد هلال ماه نيست و اول ماه اثبات می شود.