عصر ایران ؛ فرزانه احمدی ــ کار هر روزشان همین است، اینکه در یکی از خیابانهای تهران بساط بچینند. دخترانی که دستفروشی را به عنوان یک شغل انتخاب کردهاند، مشکلات خودشان را دارند، اما به آینده امیدوارند. بعضی از انها دانشجو هستند و بعضی دیگر به دلیل اینکه شغل مناسب خود را پیدا نکردهاند، به دستفروشی رو آوردهاند.
گزارش را اینجا ببینید
درباره درآمدشان هر کدام چیزی میگوید. یکی میگوید گاهی تا ماهها چیزی نفروخته، اما بعضیشان هم راضیاند. دردسرهای کار کارمندی را ندارند اما خبری هم از بیمه و اضافه کاری و پاداش نیست. درآمد ثابتی هم وجود ندارد. تابستان و زمستان، گرما و سرما را میان خیابان میگذرانند، از صبح تا شب.
نه خبری از سرویس بهداشتی هست، نه جایی برای استراحت. غذا را هم حتما در خیابان میخورند. هر کدام هم چیزی میفروشد. یکی از آنها با دوستانش عود میسازند و او پای بساط میایستد و میفروشد. هر چیزی توی بساطشان هست، هر چیزی که بتوان فروخت، هر چیزی که نظر مردمی که از اینجا میگذرند را جذب کند.
بعضی از آنها میگویند به کارشان علاقه دارند. یکی از آنها تعریف کرد که دستبندها و گردنبندها را با عشق میسازد. عشق اما برای آنها آینده مشخصی به همراه نمیآورد. معلوم نیست تا کی بتوانند کنار خیابان شمع و عکس و دستبند بفروشند. اینکه کی خسته شوند از ماندن در خیابان یا نگاههای بعضی مردم، یا حتی برخوردهای عجیب.
این گزارش را در این باره ببینید.