عصرایران ؛ مصطفی داننده - فکر میکردیم که دیگر دوران شکایت اصناف به بهانه توهین از فیلمها و سریالها به پایان رسیده است و آنها در عصر شبکههای اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که حرفها باید زده شود حتی اگر باب میل ما نباشد.
البته اشتباه میکردیم؛ مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی وزارت آموزش و پرورش از شکایت و اعلام جرم رسمی آموزش و پرورش علیه دست اندرکاران اصلی سریال «افعی تهران» که این روزها از نمایش خانگی پخش میشود خبر داد.
در قسمت هشتم سریال افعی تهران با یک سکانس تکاندهنده همراه بود؛ سکانسی که در آن آرمان بیانی (پیمان معادی) خاطره کتکخوردنهایاش از ناظم را یاداوری میکند و قصد انتقامجویی از این ناظم را دارد. دیالوگهای رد و بدل شده بین این دانش آموز و ناظم قدیمی، در شبکههای اجتماعی چرخید و خیلیها را یاد دوران مدرسه خود انداخت.
در همین ارتباط امید رضاوند، مدیرکل حقوقی، املاک و معاضدت قضایی وزارت آموزش و پرورش گفته است:«علیرغم این مهم که معلم به عنوان مهمترین و اصلیترین رکن نظام تعلیم و تربیت، از نقش و جایگاه منحصربهفردی در جامعه برخوردار بوده و نقش وی در هدایت آیندهسازان این جامعه غیرقابل انکار است، چندی پیش در یکی از سریالهای نمایش خانگی نسبت به این قشر فرهیخته، توهین و اهانت و هتک حرمتی صورت گرفته که این رفتار ناشایست موجب جریحهدار شدن احساسات عمومی جامعه به ویژه فرهنگیان شده است.»
کاش میشد یکبار برای همیشه معنای توهین و هتک حرمت را برای اصناف مختلف جا میانداختیم که هر رفتار و گفتاری توهین نیست.
در این سکانس معروف چه توهینی اتفاق افتاده است؟ یک مرد کامل، ناظم دوران مدرسه خود را میبیند و به صورت کلامی از خجالت او به خاطر کتکهایی که خورده است، در میآید. این یک امر طبیعی است که آدمی در برابر ظلمی که به او شده است، انجام میدهد.
کدام یک از ما که در دهههای گذشته مدرسه رفتهایم، از معلم یا ناظم خود کتک نخوردهایم؟ به یاد میآورم ناظمی داشتیم که با سوت آهنی که داشت به سر بچهها میزد، به چه جرمی؟ بازی در زنگ تفریح! خنده دار نیست؟
به یاد دارم در دوران راهنمایی یکی از معلمها، چنان یکی از همکلاسیهایم را نواخت که پرده گوش او پاره شد. دلیل آنهم بلد نبودن یک سوال ساده بود. اگر این همکلاسی که نام او را هم فراموش کردهام، این روزها در خیابان این معلم را ببیند، چه رفتاری با او خواهد داشت؟ واقعا معلم مذکور، انتظار احترام و قدردانی را دارد؟
چرا باید از ناظمی که از او خاطرات بد داریم و جای دستان بزرگ او را هنوز که هنوز است، روی صورتمان حس میکنیم، تقدیر کنیم و یا به او احترام بگذاریم؟ بله، معلمی شغل بسیار مهمی است و نقش بسزایی در ساختن آینده جامعه دارد اما نباید فکر کنیم که هر معلمی و با هر رفتاری مورد احترام است.
معلمی که بچهها را کتک میزند و یا بدتر از او به آنها آسیب روحی و جسمی وارد میکند، لایق هیچ احترامی نیست و اتفاقا باید آموزش و پرورش از این فیلم حمایت میکرد و به معلمان میگفت که این برخوردها در آینده اجتناب ناپذیر است. همه با معلم خود با احترام رفتار نمیکنند وبرخی معتقدند که« کلوخ انداز را پاداش سنگ است»
آموزش و پرورش بهتر است کاری کند که معلمان مجبور به کار اضافه در کنار معلمی نباشند تا بتوانند تمام وقت خود را برای بچهها بگذارند. بخشی از رفتار نامناسب معلمها با دانش آموزان به شرایط اقتصادی آنها بر میگردد. برای آنها در جنگ نابرابر اقتصادی دیگر توانای برای سروکله زدن با بچهها ندارند.
این شکایت و شکایت کشی را تمام کنید و اجازه بدهید معلمها و جامعه با واقعیتها روبرو شوند. خاطرات بد هیچگاه از ذهنها پاک نمیشود، به ویژه اینکه این خاطرات در دوران مدرسه اتفاق افتاده باشد. تحقیر جلوی چشمان همکلاسیها و هم مدرسهایها، چیزی نیست که بشود به سادگی فراموش کرد.
تازه اگر قرار به شکایت هم باشد، باید از جانب اتحادیه های مستقل و انجمن های صنفی انجام بگیرد. اگر آموزش و پرورش این قدر برای معلمین احترام قائل است چرا اجاره نمیدهد از طریق اتحادیه های مستقل صنفی فعالیت و احتمالا شکایت کنند؟ آیا همین صغیر پنداری اهانت به معلمین نیست یا این را هم تکریم آنان می دانند و برای اثبات آن دیواری کوتاه تر از هنر و اهل هنر و صنعت سرگرمی نیافته اند؟