صادق زیباکلام، استاد دانشگاه در یادداشتی با عنوان «ایدئولوژی و زندگی» در روزنامه اعتماد نوشت؛
برای اصولگرایان مظاهر زندگی مفهومی ندارد. در کل برای انسانهایی که به ایدئولوژی پایبند هستند و نسبت به یک عقیده یا مرامی یک باور عمیق دارند تنها مسالهای که برایشان اهمیت دارد همان ایدئولوژیشان است بنابراین مظاهر دیگر زندگی مانند عشق، محبت، شهر و محیط زیست مفهومی ندارد. متاسفانه برای دولت هم همینطور است. تنها ایدئولوژی مطرح است. بنابراین اهمیتی برای شادی انسانها و حتی آینده کشور قائل نیستند که این شادی در مواردی خلاصه میشود که پیشتر گفتیم. لذا هر موضوعی از این جهت برایشان اهمیت پیدا میکند که در راستای ایدئولوژی آنها تعریف شود، در غیر این صورت به هیچ عنوان مهم نیست.
مثلاً فیلم و سینما زمانی برایشان اهمیت پیدا میکند که در جهت آن ایدئولوژیشان باشد. این مسالهای نیست که تنها اصولگرایان و انقلابیون در ایران داشته باشند بلکه در تمام دنیا هم همینطور است. برای نظام ایدئولوژیک پلپوت خبرهای سرخ تنها مسالهای که مطرح بود، ایدئولوژی ذهنیشان بود. برای آقای پوتین هم همینطور. ایشان بدون اهمیت به آسیبهایی که ایدئولوژیاش به کشور روسیه و دیگر کشورها میزند فقط به این فکر میکند که روسیه بزرگتر شود و مجدداً مجد و عظمت گذشته را پیدا کند. تمامی ایدئولوژیها به همین شکل هستند و اساساً مظاهر لطیفتر زندگی چندان برایشان مطرح نیست.
عدهای هستند که معتقدند هرچه مردم ناراضیتر باشند، اصولگرایان خوشحالتر میشوند زیرا عصبانیت مردم باعث پشت کردن آنها به صندوق رای، انتخابات و کنشگری سیاسی میشود و نهایتاً نیز عدهای مهاجرت میکنند و افسرده میشوند و دیگر کاری به سیاست ندارند و اصولگرایان راحت مناصب سیاسی و انتخاباتی را تصاحب میکنند اما تمام این تحلیلها اشتباه است. زیرا هیچ ایدئولوژیای نمیخواهد که تعمداً کاری کند تا مردمش ناراضی یا ناراحت باشند. ایدئولوژی، مخالف زندگی و امید نیست اما استفاده ابزاری از ایدئولوژی و رفتار سیاسی این تقابل را به وجود میآورد.
اصولگرایان در ایران نیز همینکار را میکنند مثلاً برای آقای زاکانی مظاهر زندگی چندان اهمیت ندارد. برای او مهم این است که وسط پارکها ساختمان بسازد و درختان را قطع یا جابهجا کند. بنابراین، این حرکت شهردار فعلی تهران به اندیشههای سیاسی او برمیگردد که متاثر از یک نگاه خاص است. سادهترین پیشنهادی که به آقای زاکانی میتوان داد این است که یک نظرسنجی برگزار کند که اگر حتی ۱۵ درصد مردم با ساخت ساختمان وسط پارکها موافق بودند، حق به وی بدهیم اما اگر اکثریت این را نخواستند، او باید آرامش مردم را فراهم کند و دیگر شهرداری حق ساختو ساز در پارکها را ندارد.
از آن سو در قبال این دیدگاه باید مذاکره کرد و به آنها نشان داد که شما در تمام جنبههای زندگی مردم نباید جریان داشته باشید. بگذارید مردم زندگی کنند. شادیهای شخصی داشته باشند، محیط زیست و حفظ میراث کشوری که در آن زندگی میکنند را حفظ کنند. اگر اصولگرایان کمی به این مهم دست پیدا کنند که مظاهر زندگی همچون خود زندگی مهم است قطعاً جامعه پویاتری خواهیم داشت و ایران جای بهتری برای زندگی میشود.