نئاندرتالها نزدیکترین خویشاوندان انسان مدرن/هومو ساپین بودند و این دو گونه انسان در زیستگاههای مشابه زیادی در کنار هم زندگی کردند و در چندین مقطع با هم همبستر شدند تا اینکه این عموزادگان ما در حدود 40000سال قبل منقرض شدند. برای همین است که تعدادی از دی.ان.ای نئاندرتالها هنوز در بسیاری از ساکنان اوراسیا زنده است.
به گزارش راهنماتو، سارا بیلی استاد انسانشناسی زیستی در دانشگاه نیویورک، میگوید اگر امروز در متروی نیویورک یک نئاندرتال را ببینید، به سرعت از روی ویژگیهای چهره متوجه تفاوت او میشوید. در نگاه اول متوجه میشوید که یک پیشانی شیبدار با برآمدگیهای بسیار بزرگ و کمانی ابرو دارند. بینی آنها پهنتر و برجستهتر از انسانهای مدرن است و جمجمهشان اندکی کشیدهتر است.
کریس استرینگر، محقق در رشته فرگشت انسان در موزه تاریخ طبیعی لندن، میگوید که اگر این گونه را از بغل نگاه کنید، متوجه میشوید که چانههای کوچکتری دارند و دندانهای جلوییشان در مقایسه با دندانهای ما، بزرگتر بوده است.
با اینکه اندازه مغز نئاندرتالها به اندازه مغز انسان خردمند امروزی بوده، شکل جمجمهشان با جمجمههای ما تفاوت داشته است.
استرینگر میگوید: «جمجمه ما بلند و گرد است و بر حسب شکل کاسه مغز کروی است اما جمجمه نئاندرتالها، مثل اکثر انسانهای اولیه دیگر، کشیده و کمارتفاع بود.»
جمجمه نئاندرتالها اغلب روی استخوان پس سری یا اوکسیپیتال که در مقطع جمجمه وجود دارد، دارای برجستگی است. اگر موهایتان را پشت سرتان گوجه کنید، تقریبا موهای گوجهشدهتان در همان نقطهای قرار میگیرد که این برجستگی روی جمجمه عموزادگانتان وجود داشت.
استرینگر میگوید: «در قسمت میانی استخوان پس سری در جمجمه نئاندرتالها یک فرورفتگی کوچک به نام سوپرینیاک فوسا، قرار داشت که یک ویژگی متمایز در جمعیت این گونه است اما دانشمندان هنوز نمیدانند در خدمت چه هدفی بوده است.»
او میگوید استخوانهای گوش نئاندرتالها نیز با ما متفاوت بود.
استرینگر میگوید که نئاندرتالها میتوانستند با قامتی صاف روی دو پا راه بروند و اسکلتشان تقریبا شبیه به اسکلت ما بود. به طور میانگین قد آنها در حدود 150 تا 170سانتیمتر بود. این مقدار بین 12 تا 14سانتیمتر کوتاهتر از اروپاییها بعد از جنگ جهانی دوم است اما یا برابر یا قدری بلندتر از قد اروپاییها در 20000 یا حتی 100سال قبل است.
استرینگر میگوید، بدن نئاندرتالها عضلانی با شانههای پهن و سینههای ستبر و استخوان لگن پهن و حالتی کلوش بود. برطبق تحقیقات ظرفیت ریه آنها 20درصد بیشتر از ظرفیت ریه انسانهای مدرن بوده است.
برطبق استرینگر نسبت اعضای بدن نئاندرتالها به یکدیگر نیز با اعضای بدن انسانهای امروزی تفاوت داشت. «بخشهای پایینی بازو و پاهای آنها در مقایسه با قسمتهای بالایی این اعضا کوتاهتر بود. این تناسب باعث میشد که ظاهر آنها خپل و کوتاه به نظر برسد.
همین ویژگیها و تناسبها در بدن انسانهایی که در اقلیم سرد زندگی میکنند نیز مشاهده شده است که درواقع بدنهای کوتاهتر و پهنتر نوعی سازگاری برای کاهش سطح بدن و ذخیره گرما است.
زندگی برای نئاندرتالها، مثل بسیاری از انسانهای اولیه دیگر، خیلی سخت بوده که به شکلگیری ظاهر آنها منجر شده ست.
استرینگر میگوید: «آنها متکی به زمین بودند، مجبور بودند که خیلی زیاد حرکت داشته باشند و به اطراف جابهجا شوند و از قدرت عضلهشان زیاد استفاده میکردند. اسکلت آنها، که برای قدرت و دوام ساخته شده بود، به آنها کمک میکرد تا از عهده سبکی از زندگی که به نیروی بدنی زیاد وابسته بود، بر بیایند.»
انسانهای مدرن یا هومو ساپینها هم با این چالشها مواجه بودند اما اسکلتهای سبکتری دارند که احتمالا یکی از دلایلش آن است که آنها از ابزار استفاده میکردند و سازگاریهای فرهنگی، مثل تجارتهای راه دور، باعث میشد زندگی فیزیکیشان در مقایسه اندکی آسانتر باشد.
استرینگر میگوید: «واضح است که هر چه تکنولوژیتان پیچیدهتر باشد، در فعالیتهای روزمره وزن بیشتری را از روی اسکلت شما کم میکند.»
نئاندرتالها از نظر رفتار در کل بسیار شبیه ما بودند. استرینگر میگوید: «مثلا ظاهرا مردگان خود را دفن میکردند و از بیمارانشان مراقبت میکردند. آنها همچنین در غارها زندگی میکردند، جوامع کوچک شکل میدادند، آتش درست میکردند و احتمالا زبان خودشان را داشتند.»
«آنها در مقایسه با ما خیلی زود از بین میرفتند، پس احتمالا نسبتهایی مانند مادر بزرگ یا جد در میانها نادر بوده است.»
باور بر این است که نئاندرتالها هم گوشت و هم غذاهای گیاهی مثل انواعی از دانهها و آجیلها را میخوردند. اما آنهایی که در اقلیمهای سرد زندگی میکردند در مقایسه با ساکنان نواحی گرمتر به رژیمهای غذایی گوشتیتر متکی بودند.
بیلی میگوید، نئاندرتالها اینطور شناخته شدهاند که شکارهای بزرگ و متوسط میکردند اما از سلاحهایی که پرتابههای دوربرد داشتند، استفاده نمیکردند. درعوض، آنها اغلب از تکنیکی با عنوان شکار کمینی استفاده میکردند که مستلزم آن بود که در پس بوتهای پنهان شوند و بعد روی حیوانی بپرند و با نوعی پیکان کوتاه به آنها ضربه میزدند.
نئاندرتالها احتمالا لباسهایی مثل پوست حیوانات در اطراف شانه یا دور کمر میپوشیدند و این بستگی زیادی به محل زیستشان داشت. بیلی میگوید که انسانهای مدرن در مقایسه با نئاندرتالها به ارتفاعات بالاتری دست پیدا کردند، بنابراین در آن مکانها انسانهای مدرن به لباسهای خاصتری به لحاظ آناتومی بدنشان نیاز داشتند.
بیلی میگوید: «هومو ساپینها یا انسانهای مدرن اولیه رفتارشان خیلی شبیه به نئاندرتالها بود، بنابراین تفاوت بین این دو گونه بعدها اتفاق میفتد. مثلا وقتی هومو ساپینهای اولیه در حدود 20000سال قبل آفریقا را ترک کردند، احتمالا همان نوع ابزار سنگیای را استفاده میکردند که نئاندرتالها. حدودا 50000سال بعد بود که «انفجار فرهنگ» در میان انسانهای مدرن رخ داد.
بیلی میگوید نمیتوانیم بگوییم که همه انسانهای خردمند یا همه نئاندرتالها ظرفیت انجام برخی کارهای خاص را داشتند. آنها مدت زیادی زندگی کردند و نواحی جغرافیایی پهناوری را به اشغال درآوردند.