عصر ایران

برچسب جستجو
حیدر گریه می‌کرد و التماس می‌کرد. دستانم می‌لرزید. به او گفتم نگران نباش الان می‌آییم و نجاتتان می‌دهیم.
کد خبر: ۵۱۹۳۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵

آخرین اخبار
پربازدید ها