عصر ایران؛ هومان دوراندیش- برخی از مورخان و فیلسوفان تاریخ گفتهاند "پیشبینی" در تاریخ ممکن نیست. یعنی وقتی کسی پیشبینی میکند فلان واقعۀ تاریخی رخ خواهد داد، همین پیشبینی او موجب میشود عدهای تلاش کنند تا مانع تحقق آن واقعه شوند.
مثلا کارل مارکس میگفت نظام سرمایهداری تضادهایی ذاتی دارد و نهایتا همین تضادها موجب سقوط آن خواهند شد. اما سرمایهداری سقوط نکرد چراکه افرادی در تاریخ ظهور کردند که از معایب و بحرانهای نظام سرمایهداری کاستند و در مجموع توانستند وضعیتی ایجاد کنند که اکثریت افرادی که در ذیل نظامهای سرمایهداری میزیستند، احساس رضایت نسبی داشته باشند و دلیل و انگیزهای برای انقلاب علیه این نظام نداشته باشند.
مثلا جان استوارت میل در نیمۀ دوم قرن نوزدهم با درآمیختن لیبرالیسم و دموکراسی و ارائۀ لیبرالدموکراسی به عنوان اصلاحیهای بر سرمایهداری لیبرال، نقش مهمی در بهبود و بقای نظام سرمایهداری ایفا کرد. نیز جان مینارد کینز در نیمۀاول قرن بیستم با ارائۀ ایدۀ "دولت رفاه".
لیبرالدموکراسی و دولت رفاه، هر دو، در افزایش رضایت طبقۀ کارگر (و نیز طبقۀ متوسط) از نظام سرمایهداری تاثیر اساسی داشتند. ابداع و اجرای این دو ایدۀ سیاسی و اقتصادی مهم در جهان غرب، در واقع مصداق قیام علیه پیشبینی مارکس بود. یعنی میل و کینز و افرادی نظیر این دو، اجازه ندادند پیشبینی مارکس دربارۀ محتوم بودن نابودی نظام سرمایهداری درست از آب درآید.
اما ناممکن بودن پیشبینی در تاریخ، معنای دیگری هم دارد. این معنای دوم را کارل پوپر مطرح کرده است. مطابق این معنا، ما انسانها سلولهایی هستیم در درخت تاریخ؛ و دقیقا به همین دلیل بر درخت اِشراف نداریم؛ و باز دقیقا به همین دلیل قادر به پیشبینی آیندۀ درخت نیستیم.
به این معنا، پیشبینی وضعیت یک پدیده در آینده، نیازمند نگریستن به آن پدیده "از بیرون" و "از بالا" است. بنابراین، همان طور که یک سلول ساقۀ درخت نمیتواند از موضعی برتر در کل درخت نظر کند، انسانی هم که غرق در دریای تاریخ است نمیتواند از بالا به این دریا نظر کند و جهت امواج آتی و آیندهاش را دقیق و درست ببیند. و کدام انسان است که غرق در دریای تاریخ نباشد؟
از این منظر، کسی نمیتواند با قاطعیت بگوید تاریخ به کدام سو میرود و در آیندۀ نزدیک یا دور دقیقا آبستن چه رویدادی است. اینکه عدهای یقین داشته باشند فلان سیستم سیاسی یا اقتصادی در آینده از بین میرود، دال بر این نیست که تاریخ مطابق یقین آنها رقم خواهد خورد و آن سیستم قطعا از بین خواهد رفت.
مارکسیستها هم یقین داشتند تاریخ آبستن نابودی سرمایهداری و تحقق کمونیسم است، ولی سرمایهداری باقی ماند و جنین یا طفل کمونیسم از بین رفت. در هر پیش بینییی نباید تجربه کمونیسم را فراموش کرد.