عصرایران ؛ دکتر کیانوش جهانپور - فلسفه طب و سلامت در جهان پسامدرن بر اساس اصول و چارچوبهای متفاوتی نسبت به رویکردهای مدرن به سلامت شکل گرفته است. پستمدرنیسم، که بهطور گستردهای در فلسفه، علوم انسانی و اجتماعی گسترش یافته، با چالشکشیدن مفروضات مطلق و جهانشمول مدرنیسم، به مفاهیم چندلایه و نسبی از واقعیت، حقیقت، علم و قدرت پرداخته است. این تفکرات در حوزه طب و سلامت نیز تأثیرات عمیقی داشته است.
فلسفه طب و سلامت در جهان پسامدرن مبتنی بر ویژگی های اصلی این جهان؛ نسبیگرایی و تکثرگرایی (Relativism and Pluralism)، انکار انحصار مرجعیت علم به عنوان تنها منبع حقیقت، فردمحوری (Individualism)، چندگانگی روشهای درمانی (Therapeutic Pluralism) و طب تلفیقی، تمرکز بر ارتباطات میان مراجع یا بیمار و پزشک، پذیرش ابهام و عدم قطعیت (Embracing Uncertainty)، ارتباط بین جسم و ذهن (Mind-Body Connection)، نسبیگرایی در حقیقت و معنا (Relativism in Truth and Meaning)، دینامیک قدرت در ارتباطات، چندگانگی رسانهها (Media Multiplicity) و شبکههای غیرمتمرکز (Decentralized Networks) ، فراواقعیت (Hyperreality)، دموکراتیزه شدن اطلاعات و سلامت و ... شکل و شمایلی از نظام های سلامت تصویر می کند که تداعی کننده ضرورت بازآرایی اندیشه ها و بازسازی ساختارها در آینده نزدیک است.
نظام پزشکی خانواده نیز در جهان پسا مدرن یکی از اجزای کلیدی ارائه خدمات بهداشتی و درمانی است که با رویکردی جامع به سلامت افراد و خانوادهها میپردازد. در جهان پسا مدرن که با پیچیدگیها و تغییرات سریع اجتماعی، فرهنگی و فناوری روبرو هستیم، پزشکی خانواده از اهمیت ویژهای برخوردار و بر اصول زیر استوار است:
1. رویکرد جامع و مستمر به سلامت:
- توجه به تمامی ابعاد سلامت (جامعنگری)
- مراقبت مستمر (Continuity of Care)
پزشکی خانواده به تمامی جوانب سلامت فرد از جنبههای جسمی، روانی و اجتماعی میپردازد و خدمات مستمر در طول عمر ارائه میدهد. رویکرد جامع و مستمر به سلامت، تلاش میکند تا سلامت انسان را به عنوان یک فرآیند مداوم و پویا در طول زندگی بهبود بخشد و با تأکید بر پیشگیری و مراقبت شخصیسازی شده، نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی افراد ایفا میکند.
2. تمرکز بر پیشگیری:
این سیستم بر پیشگیری از بیماریها و ارتقای سلامت تاکید دارد و سعی میکند تا رفتارهای سالم را در افراد نهادینه کند.هدف اصلی این رویکرد کاهش بروز بیماریها و ارتقای سلامت جامعه از طریق جلوگیری از وقوع مشکلات سلامتی در قالب سطوح چهارگانه پیشگیری است.
3. پزشک به عنوان مشاور سلامت:
پزشک خانواده به عنوان مشاور و همراه در مسیر سلامت افراد عمل میکند، به آنها کمک میکند در طول زندگی بهترین تصمیمات را برای سلامت خود بگیرند.
4. هماهنگی با سیستمهای بهداشتی متعدد:
با وجود پیچیدگیهای سیستمهای ارائه خدمات سلامت در عصر پسا مدرن، پزشکی خانواده نقش یک مرکز ثقل و هماهنگکننده را در برقراری ارتباط میان شهروندان و بیماران و سایر بخشهای تخصصی سیستم بهداشتی و نظام سلامت ایفا میکند.
5. کاربرد فناوری و داده: هوشمندسازی، بهرهگیری از فناوری اطلاعات و ارتباطات و فناوریهای پیشرفته و دادههای سلامت دیجیتال برای بهبود کیفیت و اثربخشی خدمات، از ویژگیهای مهم پزشکی خانواده در جهان پسامدرن است.
6. رویکرد فردمحور جامعه گرا:
رویکرد فردمحور جامعهگرا در فلسفه پستمدرن، ترکیبی از تأکید بر منحصر بهفرد بودن افراد و همچنین در نظر گرفتن بافتهای اجتماعی و فرهنگی است که افراد در آن زندگی میکنند. این رویکرد به طور مستقیم با اصول فلسفی پستمدرنیسم ارتباط دارد، چرا که همزمان با رد قطعیتهای مطلق و کلیشههای یکسانسازی، به نقش جوامع و گروههای اجتماعی در شکلدهی هویت فردی نیز تأکید دارد.
رویکرد فردمحور جامعه گرا در پستمدرنیسم با تمرکز بر تکتک افراد و نیازهای منحصربهفردشان، میکوشد از تعمیمدادنهای کلیشهای و قضاوتهای عمومی که در دوران مدرنیسم رایج بود، پرهیز کند. در چارچوب پسامدرن، هر فرد دارای ویژگیهای خاص، فرهنگ، ارزشها و تجربیات منحصربهفردی است که باید در تصمیمگیریهای درمانی و اجتماعی در نظر گرفته شود. برخلاف رویکرد مدرن که به فردگرایی مطلق و استقلال فردی تأکید میکرد، رویکرد فردمحور جامعهگرا در پستمدرنیسم بر تعاملات اجتماعی و نقش جامعه در شکلگیری هویت فردی تأکید دارد و فرد به عنوان جزئی از یک شبکه اجتماعی وسیعتر دیده میشود.
با توجه به این اصول، نظام پزشکی خانواده در جهان پسامدرن نه تنها به عنوان یک ارائهدهنده خدمات بهداشتی و درمانی بلکه همچنان به عنوان محور اصلی در سیستم بهداشت و درمان، نقش حیاتی در تامین، حفظ و ارتقای سلامت جوامع ایفا میکند.