۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۰۵۸۵۴
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۷ - ۲۵-۰۷-۱۴۰۳
کد ۱۰۰۵۸۵۴
انتشار: ۱۷:۰۷ - ۲۵-۰۷-۱۴۰۳
به بهانۀ برد4 بر یک ایران مقابل قطر و در راه صعود

مهم رفتن به جام جهانی است/ مربی تیم ملی حتما نباید محبوب‌القلوب باشد

مهم رفتن به جام جهانی است/ مربی تیم ملی حتما نباید محبوب‌القلوب باشد
حتما هستند کسانی که دوست ندارند تیم ملی با قلعه‌نویی به جام جهانی برود. اما الآن وقت این حرف‌ها نیست. قلعه‌نویی مربی تیم ملی است و باید تیم را به جام جهانی ببرد. مربی تیم ملی نباید حتما محبوب‌القلوب باشد.

   عصر ایران؛ احمد فرتاش - ‌پیروزی 4 بر 1 تیم ملی فوتبال ایران مقابل قطر، علاوه بر اینکه تیم ملی را به صدر جدول گروه A مسابقات راهیابی به جام جهانی 2026 فرستاد، قطعا موج انتقادها از امیر قلعه‌نویی را نیز فروکاسته است. 
 
    قلعه‌نویی که در جام ملت‌های آسیا نتوانست از سد قطر بگذرد و فرصتی طلایی را برای قهرمانی ایران در این مسابقات از دست داد، این بار با بردی پرگل و دیدنی، تا حدی جبران مافات کرد. اگرچه قهرمانی آسیا از کف فوتبال ایران رفت، ولی در هم شکستن قطر لذتی زایدالوصف داشت!
 
   در بازی دیشب هم، مثل نیمه‌نهایی جام ملت‌های آسیا، ابتدا با شوت سنگین معز علی دروازۀ تیم ما باز شد ولی ضربۀ سر تماشایی سردار آزمون نه فقط بازی را به تساوی کشاند، بلکه روحیۀ قطری‌ها را نیز آشکارا متزلزل کرد. 
 
   گل آزمون در بازی دیشب، از حیث تاثیر ویرانگر آن بر روحیۀ بازیکنان حریف، شبیه گلی بود که زین الدین زیدان در فینال سال 2002 زد. آن شوت استثنایی و آن گل باشکوه، روحیۀ لورکوزنی‌ها را در فینال چمپیونزلیگ به هم ریخت. یعنی آن‌ها هم مثل تماشاگران و بیننده‌های تلویزیونی، احساس کردند تیمی که زیدان را دارد و چنین گلی هم می‌زند، احتمالا در پایان بازی تیم پیروز خواهد بود.

تیم ملی فوتبال ایران
 
   گل زیبای سردار آزمون در بازی دیشب نیز چنین تاثیری بر روحیۀ بازیکنان تیم ملی قطر داشت. اگرچه این ادعا قابل اثبات نیست اما فوتبالی‌های کارکشته احتمالا این حرف را تایید می‌کنند؛ که آشنا سخن آشنا نگه دارد! 
 
   دربارۀ تاثیر روانی گل اول ایران در بازی دیشب، باید به واکنش بازیکنان ایران هم توجه کرد. آزمون پس از اینکه آن گل باشکوه را زد، به جای اینکه به گوشۀ زمین یا به سمت بازیکنان ایران برود و خوشحالی کند، به سمت دروازه‌بان قطر رفت و هنگامی که گلر بی‌نوا می‌خواست توپ را بردارد، سردار او را هل داد و خودش توپ را برداشت و به اتفاق طارمی و محبی به سمت مرکز زمین دویدند تا توپ را آنجا بکارند که یعنی زودتر بازی را آغاز کنید که می‌خواهیم گل دوم را بزنیم!
 
   طارمی هم با حرکات دست و دویدنش به سمت مرکز زمین، بازیکنان ایران را دعوت کرد هر چه زودتر به زمین خودی بیایند تا قطری‌ها فی‌الفور بازی را مجددا شروع کنند. رفتار آزمون و طارمی پس از گل تساوی ایران، معنایی جز تشنگی نداشت. تشنگی برای پیروزی و در هم کوبیدن قطر. 
 
   روی گل سوم تیم ملی هم، سردار با اینکه خودش شانس قابل توجهی برای گلزنی داشت، توپ را به محبی پاس داد تا فرصت گل برای تیم ملی ایران صد در صد شود. قطعی شدن برد ایران مقابل قطر برای او بسیار مهم‌تر از هت‌تریک خودش بود. گل سوم در واقع تیر خلاص بر پیکر تیم ملی قطر بود؛ با این حال ایران در آخرین دقیقۀ وقت‌های تلف‌شده گل چهارم را هم زد و طومار قطر را در هم پیچید. 
 
   خلاصه اینکه، تیم قلعه‌نویی گل کاشت و همین موجب کاهش فشاری می‌شود که در هفته‌های اخیر متوجه او شده بود. اگرچه احتمالا با اولین نتیجۀ نامطلوب در آینده، مجددا قلعه‌نویی آماج حملات منتقدانش می‌شود. ولی واقعیت این است که تیم ملی ایران برای رسیدن به جام جهانی 2026 کار چندان سختی در پیش ندارد.
 
   در جام جهانی آینده، 48 تیم حضور خواهند داشت و سهمیۀ قارۀ آسیا هم 8ونیم تیم است. اگرچه هر تیمی می‌تواند دردسرساز باشد ولی در گروه ایران دو تیم قطر و ازبکستان ممکن است کار دست ایران بدهند که فعلا از بازی با این دو تیم 4 امتیاز کسب کرده‌ایم که نتیجۀ خوبی است. 
 
   دو تیم اول گروه مستقیما به جام جهانی صعود می‌کنند و احتمالا تیم ملی ایران جزو دو تیم اول خواهد بود. ولی حتی اگر تیم سوم یا چهارم گروه هم بشویم، همچنان در مرحلۀ بعدی مسابقات انتخابی، شانس داریم که در مصاف با تیم‌های آسیایی به جام جهانی صعود کنیم. اما اگر آن‌جا هم نتوانیم بلیت جام جهانی را کسب کنیم، باز در مرحلۀ پلی‌آف در رقابت با دو تیم از کونکاکاف و سه تیم از آفریقا و آمریکای جنوبی و اقیانوسیه می‌توانیم برای آخرین بار تلاش کنیم به جام جهانی برسیم. 
 
   بنابراین بسیار بعید است تیم ملی ایران به جام جهانی 2026 راه پیدا نکند. الان ما در مرحله‌ای هستیم که 18 تیم در سه گروه شش تیمی قرار دارند و دو تیم اول هر گروه به جام جهانی می‌روند. ولی اگر ایران جزو دو تیم اول گروه A نباشد و بین شش تیم گروهش سوم یا چهارم شود، با تیم‌های سوم و چهارم دو گروه دیگر در دو گروه سه تیمی قرار می‌گیرد و در صورتی که تیم اول گروه خودش شود، به همراه تیم اول گروه دیگر به جام جهانی می‌رود. اما اگر تیم دوم گروه خودمان شویم، با تیم دوم آن یکی گروه مسابقه می‌دهیم و برنده به مرحلۀ پلی‌آف می‌رود و با پنج تیم از نقاط مختلف مسابقه می‌دهد تا دو تیم برتر در میان این شش تیم، آخرین تیم‌های راه‌یافته به جام جهانی باشند.

  اگرچه در صورت صعود تیم ملی به جام جهانی، قلعه‌نویی قطعا این حرف را پیش می‌کشد که من اولین مربی ایرانی در دوران پس از انقلاب بوده‌ام که تیم ملی را به جام جهانی برده، ولی واقعیت این است که در شرایط فعلی، نرفتن به جام جهانی دشوارتر از صعود به جام جهانی است! 
 
   بنابراین قلعه‌نویی باید در جام جهانی برگ تازه‌ای رو کند و دست کم تیمش باید خوب بازی کند و دست پر، باید از گروه صعود کند و برای اولین بار به مرحلۀ یک‌هشتم نهایی جام جهانی برویم.
 
  علاوه بر سهولت صعود به جام جهانی در شرایط فعلی، که 48 تیم در جام جهانی حضور دارند و سهمیۀ آسیا هم 8ونیم تیم شده، تیم ملی ایران با وجود بازیکنان ممتازی مثل طارمی و آزمون و بیرانوند، حقیقتا شانس چشمگیری برای صعود به جام جهانی دارد. این سه بازیکن را اگر به کرۀ شمالی هم بدهیم بعید نیست که کره‌ای‌های شمالی نیز به جام جهانی برسند. 
 
   با این حال کسب 10 امتیاز از سه بازی، نتیجۀ کاملا قابل قبولی برای تیم ملی ایران در مسیر صعود به جام جهانی است. سه برد و یک تساوی. آنچه باعث راه افتادن موج انتقاد از قلعه‌نویی در روزها و هفته‌های اخیر شده، احتمالا تا حدی به کیفیت عملکرد تیم ملی در سه بازی گذشتۀ ایران مربوط می‌شود. اما فقط تا حدی! و این یعنی انتقادها از قلعه‌نویی، آبشخورهای دیگری هم دارد. 
 
  فی‌الجمله باید گفت که شخصیت و سابقۀ قلعه‌نویی علت اصلی انتقادها از اوست. او در فوتبال ایران طی دو دهۀ اخیر، متهم به لمپنیسم و ریاکاری بوده. در نگاه برخی هست و از نظر بعضی هم نه ولی به هر حال نام قلعه‌نویی در افکار عمومی و به ویژه در چشم جامعۀ فوتبال ایران با این  دو پدیدۀ منفیِ اجتماعی و فرهنگی عجین شده.
 
  ادبیات و بهویژه لحن حرف زدن او، لات‌مآبانه است و این طبیعتا نفرت برمی‌انگیزد. علاوه بر این، کم نیستند افرادی که عضوی از جامعۀ فوتبال ایران‌اند و او را به روابطی متهم می کنند که طبعا اگر توانسته بودند ثابت کنند سرمربی تیم ملی فوتبال ایران نبود.

  پای حسادت هم البته در میان است. حتما هستند کسانی که دوست ندارند تیم ملی با قلعه‌نویی به جام جهانی برود. آدم محسود لزوما آدم خوب یا محبوبی نیست. همین که موفق باشی، قطعا عده‌ای پیدا می‌شوند که به تو حسادت کنند. آن هم در این سرزمین که به قول محمود دولت‌آبادی (در کتابِ "نون نوشتن)، بخل جزو ویژگی‌های اصلی مردم است! 
 
 اما الان وقت این حرف‌ها نیست. قلعه‌نویی مربی تیم ملی است و باید تیم را به جام جهانی ببرد. مربی تیم ملی نباید حتما محبوب‌القلوب باشد. هر کسی که صرفا فوتبالی باشد، یعنی سیاست یا اغراض شخصی را به فوتبال ترجیح ندهد، قطعا خواستار حضور و موفقیت تیم ملی ایران در جام جهانی است. همان طور که هیاهوی اپوزیسیون در جام جهانی قبل هیچ خدمتی به "فوتبال ایران" نکرد، حسادت به قلعه‌نویی یا نفرت از او در شرایط فعلی نیز به زیان فوتبال ایران است. 
 
کاری را که دیگران با کی‌روش می‌کردند، ما با قلعه‌نویی نکنیم. تیم ملی فوتبال ایران همیشه باید در جام جهانی بازی کند. چه با کی‌روش، چه با قلعه‌نویی. البته این یک "بایدِ فوتبالی" است. کسانی که سیاست یا اغراض شخصی را به فوتبال ترجیح می‌دهند، همیشه ممکن است دلیلی برای عدم حمایت از تیم ملی پیدا کنند.
 
  تیم ملی ایران در دهۀ 1360 در حالی که نسلی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران را در اختیار داشت، در مسابقات مقدماتی دو جام جهانی 1982 و 1986 شرکت نکرد. در 1986 تیم عراق که یک سر و گردن پایین‌تر از ایران بود، به جام جهانی رفت. ایران با ستارگانی مثل ناصر محمدخانی و حمید علیدوستی و عبدالعلی چنگیز و شاهرخ بیانی و محمد پنجعلی و ... شانس زیادی برای حضور در جام جهانی داشت ولی این فرصت را با تصمیمات اشتباه مدیران فوتبال در آن دوران از دست داد.
 
  بعد از حضور ایران در جام جهانی 1978، غیبت ما در جام‌های 1982 و 1986 و 1990 و 1994 طبیعی نبود. یعنی مجموعه‌ای از عدم حمایت‌ها از تیم ملی سبب شد ما چهار جام جهانی را از دست بدهیم و سرانجام در 1998 پس از 20 سال به سختی به جام جهانی رفتیم. 
 
   از آن پس هم مدتی یک خط در میان در جام جهانی حاضر بودیم. جام 2002 را از دست دادیم، 2006 در جام جهانی بودیم، 2010 نیز مجددا غایب بودیم. در سه دورۀ اخیر ایران هر بار موفق شده به جام جهانی برسد. با هدایت کی‌روش و اسکوچیچ. این نوار موفقیت نباید قطع شود.  

   اگرچه الان راه رسیدن به جام جهانی به مراتب هموارتر از قبل شده، ولی انتقادهای بی‌پایان از مربی تیم ملی، آن هم در شرایطی که از سه بازی چهار برد بدست آورده، رویکردی نیست که در راستای حمایت از تیم ملی باشد. بویژه اینکه قلعه‌نویی هم مثل کی‌روش استعداد زیادی برای ستیزه با منتقدانش دارد.

 
   خبرنگاران و کارشناسان فوتبال ایران می‌توانند مدام به این تیم ایراد بگیرند و نقاط قوتش را نبینند تا مثلا حق قلعه‌نویی را کف دستش بگذارند ولی چنین رویکردی روحیۀ بازیکنان تیم ملی را هم خراب می‌کند. به همین دلیل سردار آزمون دیشب پس از درخشش مقابل قطر، در انتقاد از "کارشناسانِ یکسره منتقد" گفت: 
 
   «ما به هیچ چیز غیر از برد تیم ملی فکر نمی‌کنیم. کادر فنی تیم ملی ما فوق‌العاده هستند. آنهایی که کارشناسی می‌کنند، خواهشا کارشناسانی بیاورند که آن کارشناسی به درد تیم ملی بخورد چون یک حرف آن می‌تواند بازدید زیادی داشته باشد. اینکه همه‌اش زدن تیم ملی باشد، به جایی می‌رسد که ما هم بگوییم دیگر ولشان می‌کنیم و می‌گوییم که حتما با شخص خاصی مشکل دارند ولی خدا را شکر 10 امتیاز در چهار مسابقه گرفتیم و بسیار عالی کار کردیم. فوتبال 90 دقیقه است و شما نمی‌توانید در نیمه اول یا با نگاه در 10 دقیقه اول کارشناسی داشته باشید. این حرف‌ها بی‌لطفی نسبت به تیم ملی است و نشان می‌دهد از کجا دارند تیم ملی را می‌زنند.»
 
   این تیم ملی فوتبال ایران است، تیم امیر قلعه‌نویی نیست. تیم ملی قاعدتا نیاز به "حمایت ملی" دارد. حمایت ملی هم بدون دیدنِ "نیمۀ پر لیوان" میسر نیست. نیمۀ پر لیوانِ تیم ملی را دیشب مقابل قطر دیدیم. این تیم می‌توانست قهرمان آسیا شود. در جام جهانی هم می‌توانست از گروهش صعود کند. پتانسیل این بازیکنان بالاتر از نتایج بدست آمده در دو سال اخیر است. ولی دعوا با حکومت و کی‌روش و قلعه‌نویی جزو علل ناکامی این تیم در جام جهانی 2022 و جام ملت‌های 2023 آسیا بودند. 
 
   شرایط سیاسی کشورها تغییر می‌کند. همیشه یک‌جور باقی نمی‌ماند. مربیان هم می‌آیند و می‌روند. هر بار به بهانه‌ای نمی‌توان به جان تیم ملی افتاد. کسانی که حقیقتا فوتبالی و فوتبالدوست هستند، باید موفقیت تیم ملی فوتبال ایران را به دعواهای سیاسی و صنفی و شخصی ترجیح دهند. 
 
  الآن کسی یادش نیست فضای سیاسی کشور در تابستان 1357 دقیقا چه نسبتی با فوتبال داشت. ولی آن روزها هم عده‌ای بابت شکست‌های تیم ملی ایران در جام جهانی 1978 خوشحال شدند. ولی غوغاهای سیاسی آن ایام گذشته و چیزی که الآن خودنمایی می‌کند "تاریخ فوتبال ایران" است. 
 
  در تاریخ فوتبال ایران، ناکامی در جام جهانی آرژانتین ثبت شده است. چنانکه ناکامی در جام جهانی قطر ثبت شد. و البته اعراض مضحک از حضور در مسابقات راهیابی به جام‌های جهانی 1982 و 1986 نیز ثبت شده. 
 
  اگر کسی فوتبال برایش مهم نیست، باید لختی بیندیشد چرا خبرنگار و فوتبالی‌نویس شده. اما اگر فوتبال برایش مهم است، قاعدتا باید خواهان یک "تاریخ فوتبالیِ موفقیت‌بار" برای کشورش باشد و هر بار به دلیل یا بهانه‌ای، در راستای کوبیدن تیم ملی ایران قلم نزند و سخن نگوید؛ به نحوی که صدای بازیکنان تیم ملی هم درآید. زوج طارمی و آزمون، کلاسی بالاتر از فوتبال آسیا دارد. چطور می‌شود از تیمی که چنین بازیکنانی دارد فقط انتقاد کرد؟ 
 
  در فاصلۀ یورو 96 تا فینال جام جهانی 1998، روزنامۀ ورزشی مهم و معتبر "اکیپ" در فرانسه، فقط از تیم ملی این کشور انتقاد می‌کرد و حقیقتا تیم ملی فرانسه را تبدیل کرده بود به کیسه‌بوکس! سردبیر و نویسندگان روزنامۀ اکیپ در تیمی که زیدان و جورکائف و مارسل دسایلی و لیلیان تورام و لورن بلان و فابین بارتز و .... را داشت، انگار هیچ حسن و قوتی نمی‌دیدند. چرا؟ چون اکیپ امه ژاکه را قبول نداشت. 
 
  البته به تصمیمات ژاکه ایرادهایی وارد بود. او کانتونا و ژینولا را از تیم ملی کنار گذاشته بود و خط حملۀ تیمش مشکل داشت. ولی مسئلۀ اصلی رویکرد یکسره انتقادی روزنامۀ اکیپ به عملکرد تیم ملی فرانسه طی آن دو سال بود. رویکردی که هیچ دوستانه نبود و بوی هم‌وطنی نداشت.
 
  وقتی که فرانسه در نیمه‌نهایی جام جهانی 1998 کرواسی را شکست داد و برای اولین بار به فینال جام جهانی رسید، روزنامۀ اکیپ در سرمقاله‌اش این موفقیت ملی را تبریک گفت. حمایتی دیرهنگام پس از دو سال عدم حمایتی که پهلو به پهلوی خصومت می‌زد.
 
   باری، وقتی فرانسه در فینال برزیل را شکست داد و امه ژاکه و زیدان رؤیایی را محقق کردند که میشل هیدالگو و پلاتینی هم در دهۀ 1980 نتوانسته بودند آن را محقق سازند، امه ژاکه در نشست خبری پس از آن فینال باشکوه گفت: قهرمانی در جام جهانی را به همۀ مردم فرانسه به غیر از سردبیر و کارکنان روزنامۀ اکیپ تبریک می‌گویم!
 
   اگر امه ژاکه کانتونا را کنار نگذاشته بود، زیدان در آن جام جهانی به بلوغ نمی‌رسید و تیری هانری هم تجربه‌ای نمی‌اندوخت و در یورو 2000 چنان بازیکن مؤثری در تیم ملی فرانسه نمی‌شد. قلعه‌نویی هم، هر نقدی که به کاراکترش داشته باشیم، به عنوان مربی تیم ملی حق دارد دفاع راست یا هافبک چپ تیم را تغییر دهد.

 
  چنین تصمیماتی ممکن است نتایج مثبتی داشته باشد که نقدا و فی‌الحال به چشم نیایند. در مسیر رسیدن به جام جهانی، لازم نیست در هر بازی درخشان و عالی باشیم. کافی است امتیازهای لازم را جمع کنیم و بلیت حضور در جام جهانی را بدست بیاوریم.

   کیفیت بازی مقابل امارات و قرقیزستان و یا اینکه این تیم‌ها را با چند گل می‌بریم، مسئلۀ اصلی در مسیر صعود به جام جهانی نیست. بابت این چیزها نباید مدام در نشریات و صداوسیما مشغول کوچک‌انگاریِ تیم ملی فوتبال ایران باشیم. از سرنوشت سردبیر و نویسندگان روزنامۀ "اکیپ" عبرت بگیریم!

ارسال به دوستان