۲۴ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۱۲۲۴۱
تاریخ انتشار: ۰۳:۳۰ - ۲۰-۰۸-۱۴۰۳
کد ۱۰۱۲۲۴۱
انتشار: ۰۳:۳۰ - ۲۰-۰۸-۱۴۰۳

نقل قول‌هایی از «سقراط»؛ مردی که می‌دانست نمی‌داند

نقل قول‌هایی از «سقراط»؛ مردی که می‌دانست نمی‌داند
نقل‌قول‌های فلسفی سقراط هنوز هم پس از قرن‌ها درس‌های ارزشمندی دربارۀ خرد، خوداندیشی، معرفت و خطرات نادانی در بر دارند.

اگر مشتاق خواندن نقل‌قول‌های بیادماندنی هستید، پس معروف‌ترین نقل‌قول‌های سقراط درباره معرفت را از دست ندهید. سقراط یکی از مشهورترین فیلسوفان یونان بود که با وجود نداشتن هیچ‌گونه اثر مکتوبی که شخصا آن را نوشته باشد، اندیشه‌هایش تاثیر زیادی بر سیر تاریخی فلسفه غرب را داشتند. 

به گزارش فرادید، فراتر از این‌ها، سقراط نابغه‌ی مرموزی بود که فلسفه را برای همیشه تغییر داد. آموزه‌های او قرن‌ها تخیل مردم را تسخیر کرده و همچنان الهام‌بخش میلیون‌ها نفر از هر قشری است. دلیلش چیست؟ شاید دلیلش این باشد که روش استفاده‌ی او از پرسشگری مانند هیچ‌کس دیگری نبود. 

۱ «تنها حکمت واقعی این است که بدانی هیچ چیز نمی‌دانی» 

سقراط به دلیل تلاش بی‌وقفه‌اش برای کسب دانش و تمایلش به زیر سوال بردن دانش موجود زمانۀ خود معروف شده بود، حتی چیزهایی که بیشتر مردم بدیهی می‌دانستند. او می‌دانست معرفت راکد نیست و در طول زمان تکامل می‌یابد. 

بسیاری ادعای دانایی و عاقل بودن می‌کردند، اما سقراط با تواضع بارزی که داشت می‌دانست خرد نه از جمع کردن اطلاعات، بلکه از درک محدودیت‌های فردی بدست می‌آید. برای مثال کسی را تصور کنید که متقاعد شده همه چیز را در مورد موضوعی می‌داند. چنین فردی ممکن است خودپسند شود و فکر کند درک کاملی از جهان دارد. این خودپسندی می‌تواند او را از یادگیری یا رشد بیشتر باز دارد. با این حال، کسی که فقدان دانش خود را تصدیق کند، به روی ایده‌ها و دیدگاه‌های جدید باز می‌ماند، چون می‌داند همیشه چیزهای بیشتری برای یادگیری یا کشف وجود دارد. 

سقراط گفته که او فقط به این دلیل عاقل است که می‌داند در قیاس با آنچه که می‌توانست بداند، چقدر کم می‌داند. این تمایل به زیر سوال بردن همه چیز و اعتراف به کاستی، شما را برای رشد و کشف واقعی فکری آماده می‌کند و مسئله فقط جستجوی دانش فردی نیست، بلکه شامل تعامل با افراد دیگر به روشی فروتنانه هنگام به اشتراک گذاشتن ایده‌ها یا بحث با آن‌ها نیز می‌شود. 

درک اینکه ما چقدر خودمان را کمی می‌شناسیم سبب می‌شود هنگام گوش دادن به دیدگاه‌ها یا نظرات مختلف پذیراتر باشیم (زیرا مهم نیست هر فردی چقدر درباره موضوع خاصی می‌داند، چیزهای بی‌پایان دیگری وجود دارد که هر فردی نمی‌داند). 

انجام این کار فضایی برای گفتگو و تبادل ایجاد می‌کند؛ نشانه‌های فرهنگی که کنجکاوی و رشد فکری را تشویق می‌کند. 

۲ «علم را بر مال ترجیح دهید، زیرا یکی گذرا و دیگری ابدی است» 

این نقل‌قول ما را ترغیب می‌کند دانش را بیشتر از ثروت ارج نهیم، زیرا ثروت در مقابل مزایای ابدی یادگیری، موقتی است. دارایی‌های مادی، آسایش گذرا و لحظه‌ای هستند. آن‌ها را می‌توان با توجه به زمان و اراده به دست آورد یا خرج کرد. 

اما دانش شکلی از گنج است که نمی‌توان مالکیت آن را از فرد گرفت. دانش منبعی ذاتی است که در طول زندگی با انسان‌ها می‌ماند و مدام اطلاعات و بینش‌های مفیدی درباره زندگی به افراد ارائه می‌دهد که آن‌ها را از نظر فکری تحت تأثیر قرار می‌دهد. 

برای مثال، ثروتمندی را در نظر بگیرید که چیزی جز ثروت او را شاد و راضی نمی‌کند. حتی اگر او تمام تجملاتی را داشته باشد که پول برایش فراهم می‌کند، فقدان اراده یادگیری بیشتر و کنجکاوی فکری درباره جهان می‌تواند به راحتی منجر به نارضایتی او از زندگی شود. 

کسانی که در زندگی برای دانش ارزش قائل می‌شوند راه‌هایی برای رشد فردی و رضایت فکری پیدا می‌کنند. هدف این افراد گسترش افق‌های فکری و عمق بخشیدن به بینش است. جست‌وجوی دانش در طول حیات، با گسترش چشم‌اندازها محقق می‌شود. 

ثروت معمولاً از راه‌هایی خارج از کنترل ما به دست می‌آید، از جمله ارث یا شانس در برخی موارد. با این حال، دانش مستقیماً از تلاش و ظرفیت فرد برای کنجکاوی بدست می‌آید. ما مسئول جستجوی دانش و راه‌هایی هستیم که بتوانیم بیاموزیم و رشد کنیم، بنابراین این دارایی بسیار قابل‌اعتمادتر و نیروبخش‌تر است. 

در اصل، دانش ماهیت ابدی دارد چون قادر است از زمان و مکان فراتر رود. برخلاف دارایی‌های مادی که ممکن است گم شوند، دزدیده شوند یا آسیب ببینند، دانش چیزیست که با رشد فرد انباشته شده و به چیزی تبدیل می‌شود که می‌تواند به نسل‌های آینده منتقل شود. 

۳ «زندگیِ بدون اندیشه ارزش زیستن ندارد»

این نقل قول سقراط، به بیان ساده، ما را با مسئله هستی مواجه می‌کند. ما را ترغیب می‌کند با وضعیت اساسی انسان روبرو شویم: من کیستم؟ چرا اینجا هستم؟ هدف من چیست؟ این اصل باوری است که می‌گوید بدون خوداندیشی، زندگی متروک و بی‌معناست. 

تصور کنید در یک باغ زیبا پر از هر گلی که تصور کنید قدم می‌زنید، اما هرگز به خودتان زمان یا فضا نمی‌دهید که همه چیز آن فضا را احساس کنید: رنگ‌ها و بوها و قاب‌های ظریفی که حین رفت و آمد سریع از میان این باغ، به آن‌ها توجه نمی‌کنید. 

یک زندگی فاقد اندیشه نیز اینگونه است: گویی با شتاب در حال تجربه و از سرگذراندن تجارب، روابط و مشکلات هستید، بدون اینکه درباره معنای آن‌ها یا پیامدهایشان فکر کنید. 

برای درک اینکه چرا خودآزمایی تا این حد ارزشمند است، سناریوی دیگری را در نظر بگیرید: فردی که در حال کامل کردن یک پازل است و زمانش را صرف این می‌کند که درباره شکل هر قطعه و جای درستی که می‌تواند قرار بگیرد با دقت فکر می‌کند. 

این شخص بر جزئیات تمرکز می‌کند، مهارت‌های تفکر انتقادی فوق‌العاده‌ای دارد و کنجکاوی سیری‌ناپذیری که او را وادار می‌کند به هر شکل و جایی نگاه کند. کامل کردن پازل به او حس شگفت‌انگیزی می‌دهد. 

به نوعی، هنگام بررسی زندگی‌مان، به این امید درک خودمان به عنوان موجوداتی که در جامعه جایگاهی دارند، بخش‌هایی از تجربیات، افکار یا احساسات را کنار هم می‌گذاریم. 

این عشق به آزاداندیشی یکی از ویژگی‌های مهم خود سقراط است. پرسش‌های او بی‌وقفه بودند و او را در طول عمرش بدنام کردند. او همیشه آماده بود تا حقیقت را با قرار دادن تمام فرضیات یا باورها در معرض بررسی دقیق و بی‌امان قرار دهد. 

سقراط باور داشت دانش واقعی از آزمایش دقیق آنچه باور داریم در برابر شواهد و از ارزیابی انتقادی ارزش‌ها یا مفروضات خودمان در کنار ارزش‌ها و مفروضات دیگران به دست می‌آید. 

۴ «معرفت از شگفتی آغاز می‌شود» 

برای درک این که چقدر این نقل‌قول عمیق است، بیایید آن را تجزیه کنیم. اصطلاح «معرفت» به سطح عمیق‌تری از درک و بینش اشاره دارد؛ نشان‌دهنده انباشتی از دانش و تفکر فراتر از اطلاعات واقعی است. 

سقراط می‌گوید شگفتی نخستین گام به سوی معرفت است، یعنی همان حس کنجکاوی و شگفتی که ما را به تحقیق، پرسش و یافتن بیشتر ترغیب می‌کند. 

به زمانی فکر کنید که یک کودک خردسال برای نخستین بار رنگین کمان می‌بیند. کودک مجذوب طیف رنگ‌هایی می‌شود که آسمان را زیبا کردند، بنابراین این پرسش‌ها به ذهنش خطور می‌کنند: چرا رنگین کمان ظاهر می‌شود؟ چگونه ظاهر می‌شود؟ این حس اولیه شگفتی، اشتیاق به یادگیری را ایجاد می‌کند، همان چیزی که می‌تواند در طول زندگی پرورش یابد. 

چیز دیگری نیز وجود دارد: شگفتی ذهن باز را ترغیب می‌کند، به ما اجازه می‌دهد پیش‌فرض‌ها را به چالش بکشیم و خارج از چارچوب فکر کنیم، ما را به کشف ایده‌های بدیع و دیدگاه‌های نو درباه چیزها سوق می‌دهد. با کنجکاوی واقعی، ما کنترل آموزش خود را به دست می‌گیریم و به جای اینکه منتظر باشیم کسی آن را به ما یاد بدهد، خودمان فعالانه به دنبال کسب دانش هستیم. 

چند نمونه معروف از تاریخ را در نظر بگیرید: دانشمندانی که اکتشافات پیشگامانه کردند یا فیلسوفانی که نظریه‌های متحول‌کننده ارائه کردند. همه آن‌ها اشتهای سیری‌ناپذیری برای یادگیری داشتند. آن‌ها عمیقاً در شگفتی از محیط پیرامون خود بودند. آن‌ها تفکر متعارف را زیر سوال بردند. آن‌ها عطش واقعی برای معرفت داشتند. 

خود سقراط را در نظر بگیرید: هدف تکنیک پرسش‌گری او وادار کردن مردم به در نظر گرفتن حقایق عمیق‌تر بود. به همین دلیل او درگیر این بود که با کنجکاوی واقعی وارد گفتگو با دیگران شود. او در این گفتگوها مفروضات را به چالش می‌کشید و در عین حال به دنبال پاسخ‌های معنادارتر از کسانی بود که با آن‌ها گفتگو می‌کرد. 

۵ «دانایی بزرگترین خیر و نادانی بزرگترین شر است» 

با این کلمات قدرتمند، سقراط ما را راهنمایی می‌کند تا درباره آنچه که در اصل خیر و شر را شکل می‌دهد فکر کنیم و اینکه او چقدر برای دانش ارزش قائل است. 

سقراط با این استدلال که دانش تنها چیزیست که برای خوب بودن به آن نیاز داریم، برای فهم ارزش ذاتی قائل شده است. آگاهی ذهن ما را روشن می‌کند، دیدگاه‌های ما را گسترش می‌دهد و ما را قادر به تصمیم‌گیری منطقی می‌کند، کمک می‌کند بین درست و نادرست یا راست و دروغ تمایز قائل شویم. به طور خلاصه، به ما کمک می‌کند فرد بهتری شویم و در کل جامعه رابهبود می‌بخشد. 

این مثال را در نظر بگیرید: دو نفر در یک دوراهی اخلاقی گرفتار می‌شوند. یکی از آن‌ها تصمیمات بد می‌گیرد چون عواقب احتمالی آن را برای دیگران درک نمی‌کند، این یعنی نداشتن آگاهی. 

دیگری درک روشنگرانه‌ای از اخلاق دارد و بر این اساس با اندیشیدن به رفاه دیگران تصمیم می‌گیرد. از این تعبیر می‌توان برای نشان دادن معنای این نقل‌قول استفاده کرد: یک فرد دانا یا آگاه با اعمالش کارهای خوب می‌کند، اما یک فرد نادان یا ناآگاه از طریق اعمالش ممکن است به دیگران آسیب برساند. 

جهل به تنهایی شر است. جهل درک را متوقف می‌کند و روشنگری را هنگام تصمیم گیری محدود می‌کند، می‌تواند موجب تعصب و بی‌عدالتی شود یا حتی موجب تثبیت باورها و رفتارهای مضر شود. 

به موقعیت‌هایی فکر کنید که اطلاعات غلط به سرعت در جامعه گسترش می‌یابد و منجر به شکل‌گیری کلیشه‌ها، تبعیض و حتی خشونت شود. جهل موجب تفرقه می‌شود! روشنگری این طلسم را باطل می‌کند، همدلی ایجاد می‌کند و فراگیری را تقویت می‌کند. 

سقراط باور داشت دانش فقط مجموعه‌ای از حقایق نیست و شامل شناخت خود، ارزش‌هایی فردی و دنیایی می‌شود که در آن زندگی می‌کنید. 

سقراط به ما چه آموخت؟ 

سقراط با این نقل‌قول‌های تأمل‌برانگیز خود ثروتی از معرفت از خود به جای گذاشت. اعتبار و ارزش نقل‌قول‌های او از گذشته تا به امروز از بین نرفته است. 

سقراط از طریق آموزه‌های خود سعی داشت اهمیت دو چیز را درک کند: فروتنی و خوداندیشی. خرد واقعی از درک محدودیت‌های فردی ناشی می‌شود (شناخت چیزهایی که نمی‌دانیم) بنابراین می‌توانیم تا ابد به یادگیری ادامه دهیم. با آزاداندیشی درباره کمبودهای فکری‌مان نیز، شانس خودمان را برای رشد فکری افزایش می‌دهیم. 

سقراط ما را ترغیب کرد زندگی را از درون و بیرون بررسی کنیم. ما باید عمیقاً به چگونگی رفتارمان این بیندیشیم: به اینکه چه چیزی به ما انگیزه می‌دهد و ما بر اساس این انگیزه‌ها چقدر خوب عمل می‌کنیم. این خودبینی منجر به رشد فردی، انتخاب‌های عاقلانه‌تر و معنا بخشیدن بیشتر به زندگی می‌شود. 

آگاهی اهمیت زیادی در زندگی دارد. آگاهی مردم را قادر می‌سازد درست را از نادرست تشخیص دهند، تصمیمات اخلاقی بهتری بگیرند و مشکلات را به طور موثرتری حل کنند. از سوی دیگر، جهل شدید می‌تواند افراد را به درگیری با کسانی سوق دهد که صرفاً دیدگاه متفاوتی دارند.

برچسب ها: سقراط ، فلسفه
ارسال به دوستان