محمدعلی دستمالی کارشناس مسائل خاورمیانه نوشت: حکومت 54 سالهی خاندان اسد در سوریه پایان یافت. اما مردم این کشور، با چالشها و اَبَربحرانهای بزرگی روبرو هستند و بعید است به زودی رنگ ثبات و آرامش را ببینند.
دولتی که در سوریه بر سر کار بود و فرجام آن به سقوط کشید، صرفا یک حکومت خاندانی بر مبنای اقتدار پدر و پسر (حافظ و بشار) نبود و ساختار بعثیسم سوری نیز در کنار اعضای خاندان اسد، رفته رفته این کشور زیبای عربی را به ویرانهای بزرگ تبدیل کرد. اما سقوط خاندان اسد و فرو ریختن ستونهای بعث سوری، الزاما به معنای رهایی مردم سوریه نیست و اتفاقا حالا در ابتدای مسیری قرار گرفتهاند که آکنده از موانع چالشها و اَبَربحرانهای بزرگ است.
تمایل دارم در این یادداشت، بدون توجه به اهمیت تالی و مقدم و اولویت بندی، به هفت چالش و بحران بزرگ اشاره کنم که هر کدام از آنها با زیرمجموعههای زنجیرهای و در هم تنیده، روزگار را بر سوریها، دشوارتر خواهد کرد:
اول: موازنهی قدرت
این روزها در رسانههای منطقه و جهان، نام جولانی به ععنوان فرمانده و رهبر گروه تحریرالشام، بیش از دیگران مطرح شده و خیلیها تصور میکنند که او فاتح اصلی سوریه و یگانه برندهی معادلات کنونی است. اما واقعیت این است که علاوه بر تحریر الشام؛ تئتسلاف ملی مخالفین سوری و بازوی نظامی آن یعنی ارتش آزاد، به مراتب از تحریریها مهمترند.
هادی البحرا رهر کنونی مخالفین مزبور، مزیتهایی دارد که از بسیاری جهات اهمیت دارد. به عنوان مثال، در گروههای سیاسی تحت امر او، دهها دیپلمات، تکنوکرات، فرماندهان نظامی سابق و افرادی حضور دارند که تجارب و سوابق سیاسی فراوانی دارند و در صحنههای بینالمللی نیز حضور داشتهاند. در نتیجه چالش اول این است: موازنه بین نیروهای جولانی و البحرا، چگونه پدید خواهد آمد؟ قرار است یکی از این دو جریان در دیگری حل شود یا کنار هم بمانند یا دچار اختلاف شوند؟
دوم: نگاه حکمرانی جدید به سبک زندگی مردم
سوریه کشوری اسلامی است اما زیست اجتماعی و فرهنگی مردمان این کشور، همواره بر یک بستر سکولار قرار داشته است. در نتیجه سوریه نیز همچون لبنان و بسیاری کشورهای دیگر، سرزمینی برای هزاران میخانه و دیسکو و فضاهای مشابه آن است و کسی کاری به روابط اجتماعی، پوشش، سبک زندگی و مسائلی از این دست نداشته و زنان و دختران نیز با پوشش دلخواه خود زیستهاند. آیا حکمرانی آتی سوری، طالبان وار عمل خواهد کرد و در میکدهها را خواهد بست و زنان را مجبور به تبعیت از پوشش و حجاب اسلامی خواهد کرد یا نه؟ هنوز مشخص نیست. اما اطمینان داشته باشید که این موضوع، اهمیت حیاتی دارد و نمیتوان تاثر سیاسی و اجتماعی آن را نادیده گرفت.
سوم: اقتصاد، زیرساخت و نهاد
سوریه کشوری است با اقتصادی بحران زده و ورشکسته و ارزش لیره این کشور در برابر دلار آمریکا چنان سقوط کرده که تامین معیشت و خرید مایحتاج و کالاهای اساسی برای بخش وسیعی از جمعیت کشور، بسیار دشوار شده است. اتفاقا خودئ این مساله، یکی از دلایل مهم عدم مقاومت نظامیان و سقوط رژیم اسد بود.
علاوه بر این، در زمینه زیرساخت انرژی، برق، گاز، زیرساختهای آموزشی، بهداشتی و حمل و نقل، مشکلات بزرگی وجود دارد. نهادها و ادارات این کشور به مدت چند دهه در اختیار چند نسل از مدیران و بروکراتهای بعثی وفادار به اسد بوده و شایسته سالاری و توان مدیریتی و کفایت اداره امور در این کشور، جوک بسیار خنده داری است. در نتیجه مبارزه با تورم و تعمیر و اصلاح زیرساختها و نهادها، صخره بزرگی است که نمیتوان به راحتی آن را از سر راه برداشت.
چهارم: اعمال حاکمیت ملی، دفاع از تمامیت ارضی
از چند سال پیش، علاوه بر ادلب، بیش از چهل درصد از جغرافیای سوریه تحت حاکمیت دولت مرکزی نبوده است. ادلب در دست تحریرالشام بود، بخشی از غرب فرات در اشغال ترکیه و بخش وسیعی از شمال و شرق کشور در دست کردهای هوادار پ.ک.ک و تحت حمایت آمریکا. مشخص نیست آیا دولت آتی دمشق، در برابر ترکیه و آمریکا خواهد ایستاد و خواهان بیرون رفتن نیروهایشان خواهد شد و به جنگ و ستیز کردها خواهد رفت یا نه؟ این موضوع از این جهت اهمیت مضاعف دارد که منابع نفتی سوریه نیز در دست کردها است و اصلاح وضعیت اقتصادی کشور، در گرو آزادسازی مناطق نفتی خواهد بود.
پنجم: سوریه، غرب و تصمیمات مرد موطلایی
هنوز مشخص نیست نظام حکمرانی جدید سوریه در مرود شرق و غرب عالم و به ویژه درباره آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، ایران و چین؛ چه مواضعی خواهد داشت. اگر گفتمان ضدغربی به شکل جدی در دمشق مطرح شود، کشورهای اتحادیه اروپا، اعضای ناتو و به ویژه آمریکا، با سوریه از در دوستی وارد نخواهند شد و انتظار میرود شرایط سیاسی و اقتصادی سوریه، پیچیدهتر شود. این را هم نمیدانیم که آمریکا در دوران دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ، چه برنامهای برای سوریه دارد.
ششم: کردها چه خواهند کرد؟
فعلا نمیدانیم آیا آمریکاییها در شرق فرات خواهند ماند و همچنان از کردها حمایت خواهند کرد یا نه؟ اگر آمریکا به یک باره از آنجا برود، ترکیه از یک سو و نظامیان تحت امر دولت جدید دمشق از دیگر سو، نوعی عملیات ساندویچ را علیه کردها اجرا خواهند کرد یا نه؟ اما در هر حال، در شرایط فعلی بخش قابل توجهی از کردستان سوریه در کنترل نیروهای «قسد» (نیروهای سوریه دموکراتیک) است و این گروه، اگر چه به طور مستقیم از سران پ.ک.ک در قندیل دستور میگیرد اما با آمریکا همکاری میکند و حقوق ماهیانه تمام کارمندان مناطق کردنشین تا همین چند روز پیش توسط دولت بشار اسد تامین میشد.
آیا قرار است دمشق حقوق ماهیانه را قطع کند و خواهان برچیده شدن سختار سیاسی کردها شود یا نه؟ آیا ممکن است سازشی صورت بگیرد و در ساختار سوریهی جدید، برخی اختیارات محلی به آنها داده شود؟
هفتم: ترکیه کجا بنشیند؟
شاید خیلیها گمان کنند که کل مخالفینی که به سوی دمشق حرکت کردند، از آنکارا حرف شنوی دارند. اما واقعیت صحنه چیز دیگری میگوید. واقعیت این است که بخشی از قدرت گرفتگان جدید و به ویژه تحریر الشام و بعضی از سران ارتش آزاد، کنشگرانی نیستند که مانند یک ربات، تمام درخواستهای اردوغان را اجرا کنند و نقش او را به عنوان پدرخوانده، برادر بزرگ یا شکل دهندهی دولت چدید بپذیرند. آنان در برخی مسائل، استقلال نظر دارند و باید دید چه جایگاهی برای ترکیه تعریف خواهند کرد.