مهسا بهادری در خبرآنلاین نوشت: قیمت بلیت کنسرت برای سومینبار طی امسال گران شد و به سقف ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان رسید. این افزایش قیمت در شرایطی رخ داده که حداکثر قیمت بلیت، پیش از این ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان بوده است.
مقوله افزایش قیمت بلیت برای سال ۱۴۰۳، موضوع تازهای نیست. کنسرتها، فروردین امسال را با ۸۹۵ هزار تومان آغاز کردند. این رقم برای مهرماه به ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان رسید و اکنون نیز به ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان افزایش یافته است.
سقف قیمت بلیت کنسرت برای اجراهای تا ۲۸ اسفند ۱۴۰۲، ۷۹۹ هزار تومان بود. این رقم برای سال ۱۴۰۱، ۶۹۹ هزار تومان و برای اجراهای سال ۱۴۰۰، ۴۹۵ هزار تومان بود. تا پیش از آغاز همهگیری کرونا نیز سقف بلیتهای کنسرت پایتخت به ۲۹۵ هزار تومان میرسید.
در واقع تقریبا یکسالونیم پیش بود که قیمت بلیت به یکباره از ۵۰۰ هزارتومان با کف قیمت ۱۵۹ هزارتومان به ۷۰۰ هزارتومان با کف قیمت بیش از ۲۰۰ هزار تومان رسید، همین سبب شد که کنسرت رفتن به یک کالای فرهنگی لاکچری تبدیل شود.
یعنی در نهایت اگر یک خانواده چهارنفره بخواهند به کنسرت بروند، باید پنج میلیون و دویست هزار تومان هزینه کنند، آنوقت حقوق یک کارمند چقدر است؟ ۱۰ میلیون تومان در کف قیمت یعنی پدر خانواده باید بیش از نصف درآمدش را برای یک تفریح ۹۰ دقیقهای بپردازد که تقریبا چنین چیزی ممکن نیست.
با رخ دادن چنین موضوعی دو مشکل به وجود میآید که یا باید صندلیهای سالنهای کنسرت خالی بماند که این به ضرر همه است یا فقط قشر مرفه میتوانند کنسرت بروند که تقریبا این اتفاق در حال وقوع است.
علی شیرازی درباره تبدیل شدن موسیقی به یک تفریح لاکچری میگوید: «اینکه دولت به هر صورتی مجوز یا اجازه داده که برگزار کنندگان کنسرت به هر قیمتی بلیت را افزایش دهند و به معنای زشت دولتی آن را تعدیل کنند نشان دهنده یک معادله ناسالم و زننده است و این یعنی برای کنسرت گزار اهمیتی ندارد که مردم به کنسرت بروند یا نه. موضوعیت کنسرت با موضوعیت فیلم دیدن و سریال دیدن در سالن سینما و از طریق VOD دو موضوع متفاوت برای دولت است.
بحث سینما یک موضوع عام است هم برای قشر مرفه و بیدرد (با ادبیات خود دولت) است هم برای طبقه متوسطی که دیگر وجود ندارد. اما از گذشته تا کنون کنسرت برای طبقه مرفه و بیدرد (با ادبیات خود دولت) و طبقه متوسط مرحوم بود، درست مثل سفر خارجی که در گذشته زوجهای جوان دستکم دو سفر خارجی را میرفتند اما چند سال است که به یک شمال حداقلی بسنده میکنند و کنسرت هم از زندگی آنها حذف شده است. در واقع تازمانی که دولت کنسرت را گران کند و هیچ از رونق کنسرتها کم نشود، دولت گران میکند و بلیتها هم در چند دقیقه اول به فروش میرسند.»
علی شیرازی
این کارشناس موسیقی در پاسخ به این پرسش که این چرخه معیوب چگونه شکل میگیرد، میگوید: «آن چهار درصد منحوس که همه چیز را در دست دارد همه کاری انجام میدهد و برایش اهمیت ندارد که شادمهر عقیلی در استانبول بلیت ۱۰۰۰ دلاری دارد یا گوگوش در دبی ۲۰۰۰ دلار است، حتی ۵۰۰۰ دلار هم باشد،به راحتی میخرد چون میخواهد تا زمانی که گوگوش و معین و داریوش و ابی زنده هستند به کنسرتشان برود، مشابه این اتفاق برای ایران هم رخ میدهد همان آدمهایی که همه چیز در دستشان است این چرخه معیوب را هم ایجاد کردند.»
شاید بد نباشد در چنین شرایطی به این ماجرا بپردازیم که چرا وقتی دولت به نان، روغن و دیگر کالاها سوبسید میدهد، که خیلی هم خوب است. چرا نباید سوبسید فرهنگی بدهد؟ گاهی به نظر میآید مبالغ و ردیف بودجهای که به نهادها و ارگانهای فرهنگی تعلق میگیرد بسیار بالاست و میتوان این مبالغ را خرج سوبسید فرهنگی کرد. اما مسئله اصلی این است که این سوبسید به مصرف کنندهها داده شود به این خاطر که اگر به تولید کننده سوبسید داده شود ممکن است انواع رانتها بیش از پیش افزایش پیدا کند.
اما اکنون به واسطه افزایش قیمتهایی که رخ داده یعنی سه بار افزایش قیمت بلیت در یک سال، مخاطب کمتر سمت تماشای کنسرت میرود و مسئله این است که در هرچه عرضه کم شود و تقاضا وجود داشته باشد، تورم ایجاد میشود. نتیجه این میشود در واقع همین عامل به خودی خود سبب شده تا موسیقی برای بار سوم با افزایش قیمت مواجه شود.
شیرازی در پاسخ به این سوال که آیا در این میان سوبسیدهای دولتی به مصرفکنندگان کالاهای فرهنگی میتواند کمک کننده باشد توضیخ میدهد: « برای دولت دو نکته اهمیت دارد اول اینکه خوراکی را که در ۴۶ سال برای شنونده موسیقی تدارک دیده و حامل سیاستهای فرهنگی دولت است یعنی هنر به شکل دولتی شده و فرمایشی اهمیت دارد. دومین سیاست دولت این است که مردم را سرگرم کند تا همه معضلات با سینما و کنسرت فراموش شود.»
شیرازی در پاسخ به این پرسش که وقتی مردم نمیتوانند به کنسرت بروند چگونه این معضل فراموش میشود میگوید: « این ماجرا برای دولت اهمیت چندانی ندارد که افراد نمیتوانند به کنسرت بروند اگر اهمیت داشت به فکر این میبودند که اگر سه نفر در ماه فقط تخم مرغ بخورند، بدون روغن و نان هزینه آن میشود سه میلیون تومان اگر برایشان اهمیت داشت به این ماجرا رسیدگی میکردند. حالا شما میگویید که دولت باید از مصرف کننده کالای هنر حمایت کند، این بیشتر شبیه به یک شوخی زشت است، چون برای دولت اهمیت ندارد و تامین خوراک فرهنگی فقط در حد سرگرمیسازی و گرم کردن سر مردم است.»
از طرفی میتوانیم بگوییم نبودِ تعدد سالن برای برگزاری کنسرت و در واقع انحصاری بودن سالنها نیز دلیلی بر این موضوع است، چرا که در کلانشهری مانند تهران تنها چهار سالن داریم. سالن میلاد را هم که گویا فقط به یک سری کنسرتهای خاص مثل پاپ فاخر یا موسیقی تلفیقی میدهند و نکته مهمتر اینکه قیمتها در دست تهیهکنندگان موسیقی است و وقتی دلار به یکباره این مقدار میشود طبیعتا خوانندهای که در این مملکت زندگی میکند سعی میکند دستمزدش را به بالاتر بگیرد. همین ماجرا برای نوازندهها وتهیه کنندگان هم وجود دارد. دلیلش این است که آنها مجبور میشوند قیمتها را بالا ببرند، چون خرجشان بالا رفته است.
متاسفانه برای قیمت بلیت کنسرت حدی تعیین نشده است و بههیچعنوان کسی نمیتواند بگوید حد و سقف چیست. به عنوان مثال میگویند قیمت سکه ۵۰ میلیون تومان است و حبابش ۱۰ میلیون تومان است؛ پس قیمت واقعی ۴۰ تومان است و ۱۰ میلیون تومانش حباب است، اما هنوز هیچ نهاد یا ارگانی نگفته است که قیمت واقعی کنسرت چه قدر است و چه قدر حباب دارد و طبعیتا با این افزایش قیمتها سالنها با یک ریزش مخاطب مواجه میشوند. وقتی در سال گذشته یکی از سالنها بابت هر اجرا ۷۴۰ میلیون تومان دریافت میکرد.
بدون تعارف باید گفت که متولیان فرهنگی ما از اهمیت موسیقی در جامعه غافل هستند. موسیقی امروز در دنیا، خط مشی زندگی تعیین میکند و به خیلی از نوجوانان و جوانان میآموزد که چطور زندگی کنند، لباس بپوشند و حتی نفس بکشند. وقتی متولیان فرهنگی ما از این اهمیت غافلند و خیلی از مشکلات و معضلاتی که در سالهای گذشته وجود داشته، هم چنان ادامه دارند، اوضاع همین میشود.
پژوهشگر و مدرس موسیقی و آواز در پاسخ به این سوال که بحث انحصار سالنها مخصوصا در کلانشهری مثل تهران تا چه اندازه به افزایش قیمت دامن میزند توضیح میدهد: « به صورت نوشته شده یا نوشته نشده، به صورت توافق شده یا نشده، میان تمام اجزای فرهنگی یا شبه فرهنگی کشور یک هماهنگی وجود دارد.
بهرام حصیری، مشهورترین خواننده سبک استاد اکبر گلپایگانی ویدیویی از خواندن او در سفره خانه منتشر شده است، همین فرد، آبان پارسال و در یک تشییع جنازه هماهنگ شده دوست داران استاد گلپا ایشان را روی صحنه فرستادند او روی صحنه رفت و نگذاشتند که بخواند حتما به اگر نیاز مالی داشته باشد به سفرهخانه راه پیدا میکند، در چنین سیستمی که حتی تشییع جنازه هم کنترل میشود، خیلی عجیب است که ما فکر کنیم همین ۴.۵ سالن با سلام و صلوات کار را پیش میبرند.»
او در پایان میگوید: «حالا همان آدمهایی که میتوانند این موضوعات را هماهنگ کنند قطعا میتوانند برای قیمت بلیت هم تصمیم بگیرند و حتما قرار نیست مافیایی وجود داشته باشد چون اصلا نیازی به مافیا نیست، همین انحصار تاثیر گذار است. دولت یک فردی میخواهد مانند معین زد تا با این مسکن به صورت مقطعی حال مردم را خوب کند، اگر معین زد هم بچه خوبی باشد و حرف و استوری نزند، دستکم تا پانزده سال دوام میآورد. به همین دلیل هم همه موارد روی هم تاثیر گذار است و به مرور زمان موسیقی علیرضا افتخاری هم کنار گذاشته میشود.»