علی مهدیان در جماران نوشت: حاج قاسم رزمنده هشت سال دفاع مقدس و جنگجو شجاع و مخلص وطن بود. آری همه این صفات خوب و ارزشمند را داشت، اما گویی دست هایی در کار است که وجوه دیگر شخصیت ایشان مغفول بماند.
در پنجمین سالگرد شهادت سرباز وطن باید گفت که حاج قاسم فقط رزمنده و فرمانده نظامی نبود او همه اینها بود و استاد مذاکره هم بود. بلکه به جرأت می توان گفت که بیشتر شاهکارهایش در مذاکراتش بود.
همه ما ایرانیان اعم از انقلابی، متدین و یا ایران دوست به حاج قاسم سلیمانی علاقه و محبت ویژه داریم؛ چرا؟
حاج قاسم رزمنده هشت سال دفاع مقدس و جنگجو شجاع و مخلص وطن بود. آری همه این صفات خوب و ارزشمند را داشت، اما گویی دست هایی در کار است که وجوه دیگر شخصیت ایشان مغفول بماند.
درپنجمین سالگرد شهادت سرباز وطن باید گفت که حاج قاسم فقط رزمنده و فرمانده نظامی نبود او همه اینها بود و استاد مذاکره هم بود. بلکه به جرأت می توان گفت که بیشتر شاهکارهایش در مذاکراتش بود.
آیا عمدی هست که از «مذاکرات» او در برقراری امنیت در شرق کشور و خارج کشور برای حفظ تمامیت ارضی ایران حتی با شیطان بزرگ در عراق نمی گویند ؟ من در این نوشتار درباره مذاکرات حاج قاسم خواهم گفت:
در دهه هفتاد خورشیدی که حاج قاسم به فرماندهی شرق کشور منصوب شد با اذن مقامات ارشد نظام طرح «احرار» در دستور کار قرار گرفت این طرح شامل چهار بخش اصلی شامل:
مذاکره با اشرار مسلح
خلع سلاح اشرار مسلح
اعطای امان نامه
واگذاری زمین و چاه آب به نادمین تامین گرفته بود.
و در بسیاری از جلسات گفتگو و مذاکره با اشرار مسلح که دارای پایگاه های قوی در مناطق آلوده و کشور های همسایه بودند توسط شخص حاج قاسم انجام می گردید. که به مواردی همچون :
*عیدوک بامری به همراه تامین 300 نفر
*کامران صابکی به همراه 130 نفر
*عبدالرحمن زردکوهی
*یارمحمدی زردکوهی
*حسن نارویی به همراه 70 نفر
*حسن صابکی و محمد صابکی
*ناصر فولادی بهمراه 60 نفر
بعد از تسلیم شدن و اخذ امان نامه از حاج قاسم در یک روز 3000 سلاح تحویل داده شد.
حاج قاسم هم 300 حلقه چاه برای تأمینی ها احداث کرد یعنی هر 13 خانواده یک چاه به همراه 90 هکتار زمین کشاورزی
تسلیم شدگان تأمینی بیش از 1200 نفر بودند که اسامی در رده های مربوطه موجود است.
یک بار هم یک گروه از اشرار را در خاک افغانستان محاصره کرد و می توانست همه آنان را به هلاکت برساند اما با گفتگو و مذاکره تسلیم شدند و سلاح های خود را تحویل دادند و همراه حاج قاسم به ایران بازگشتند.
مذاکره با گروه های مختلف نهضتی برای وحدت
پس از کنترل اعظم کشور افغانستان توسط طالبان در سال ۱۳۷۴ در شرق کشور، حاج قاسم دست بکار شد تا با گرد آوری و رفع اختلاف احزاب و گروه های متفرق افغانستانی در شمال کابل ابتدا انسجامی بین ان ها ایجاد کند تا آنان بتوانند در مقابل طالبان تازه نفس کمر راست کنند و به مقابله بپردازند، همانطور که تاریخ نشان می دهد، مجاهدین افغانستانی تا اخراج ارتش شوروی با هم متحد بودند اما پس از آن بر سر مناصب تقسیم حکومت با هم به اختلافات و نهایتا به جنگ داخلی پرداختند و همین امر هم موجب ظهور طالبان و به دست گیری قدرت و کنترل اعظم مناطق افغانستان گردیدند و در چنین شرایطی قدرت نرم و زبان گفتگویی حاج قاسم توانست آن مجاهدین سابق و دشمنان خونین امروز را باردیگر کنار هم بنشاند و تاجیک، ازبک، ترکمن، هزاره، شیعه و سنی را در جبهه متحد شمال مقابل طالبان مستقر کند و بدین وسیله امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را بدست بیاورد.
همه دست اندرکاران و کارشناسان موضوع عراق از اختلافات بین کردها و عرب ها و در میان کردها بین شمال و جنوب کردستان عراق و دیگر بخش ها و در میان عرب ها میان شیعیان و اهل تسنن و گرو ه ها و احزاب را می دانند ، حاج قاسم بود که با حوصله ای ایوب وار توانست این اختلافات را به اتحاد برساند تا آنان بتوانند از کشور خود در مقابل اشغالگران آمریکایی و داعش دفاع کنند او به مانند پدری دلسوز که برای امنیت فرزندانش خود را به آب و آتش می زند ، شب و روز خود را برای وحدت و انسجام انان می گذاشت و نتیجه موفقیت های فعلی در میدان فقط نظامی گری و جنگجویی نبود بلکه با قاطعیت می توان گفت عمده موفقیت های حاج قاسم از راه گفتگو و مذاکره برخواسته است.
مذاکره با شیطان بزرگ؛
ابتدا باید توجه داشته باشیم زمانی که موضوع مذاکره با آمریکا مطرح شد ، وقتی بود که ارتش آمریکا در باتلاق عراق گیر کرده بود و دستگاه های اطلاعاتی و نظامی آمریکا همه شکست های ارتش آمریکا را به ایران نسبت داده بودند و جلوگیری از شکست در عراق را در گرو ضربه سخت نظامی با ایران می دانستند در این شرایط حاج قاسم مجوز مذاکرات با آمریکا در بغداد را از مقامات عالی نظام گرفت و در تاریخ هفتم خرداد ۱۳۸۶ مذاکرات در بغداد بین سفیر ایران آقای قمی به عنوان نماینده ایران و آقای کروکر سفیر آمریکا به عنوان نماینده آمریکا شروع شد.
این دور از مذاکرات، نخستین مذاکرات رسمی دو کشور از زمان قطع روابط دیپلماتیک در سال ۱۳۵۹ خورشیدی بود و به موضوع «بحران عراق» اختصاص داشت.
مذاکره با آمریکا همواره از موضوعات بسیار حساس برای سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران بوده و مخالفت و موافقت ها با این اقدام دیپلماتیک، در میان سیاستمداران همواره چند دستگی به وجود آورده است، اما حاج قاسم توانست با این مذاکرات خطر جنگ را از ایران دور کند.
با این توضیحات می توان گفت عدم پیشرفت های میدانی ایران در منطقه بعد از حاج قاسم شاید به دلیل فقدان همین قدرت نرم و توان مذاکراتی شهید سلیمانی باشد درست است که جنگیدن شجاعت می خواهد، اما قدرت گفت و گو و مذاکره با دشمن با وجود میدان داری تندروها و صدای کر کننده شعارهای بی منطق داخلی که بر طبل جنگ می کوبند، سخن از مذاکره حتی به سبک حاج قاسم هنر است؛ این فوق شجاعت حاج قاسم را می خواهد که به چنین رویکردهای های نرم هم اهمیت بدهد و اقدام کند.