۱۰ فروردين ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۹
کد خبر ۱۰۳۰۸۲۱
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۹ - ۳۰-۱۰-۱۴۰۳
کد ۱۰۳۰۸۲۱
انتشار: ۰۷:۲۹ - ۳۰-۱۰-۱۴۰۳

امروز با حافظ: مقیمِ زلفِ تو شد دل که خوش سَوادی دید

امروز با حافظ: مقیمِ زلفِ تو شد دل که خوش سَوادی دید
نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
فغان که بختِ من از خواب در نمی‌آید
 
صبا به چشمِ من انداخت خاکی از کویش
که آبِ زندگیم در نظر نمی‌آید
 
قدِ بلندِ تو را تا به بَر نمی‌گیرم
درختِ کام و مرادم به بَر نمی‌آید
 
مگر به رویِ دلارایِ یارِ ما ور نی
به هیچ وجه دگر کار بر نمی‌آید
 
مقیمِ زلفِ تو شد دل که خوش سَوادی دید
وز آن غریبِ بلاکش خبر نمی‌آید
 
ز شَستِ صدق گشادم هزار تیرِ دعا
ولی چه سود یکی کارگر نمی‌آید
 
بسم حکایتِ دل هست با نسیمِ سحر
ولی به بختِ من امشب سحر نمی‌آید
 
در این خیال به سر شد زمانِ عمر و هنوز
بلایِ زلفِ سیاهت به سر نمی‌آید
 
ز بس که شد دلِ حافظ رمیده از همه کس
کنون ز حلقهٔ زلفت به در نمی‌آید
برچسب ها: شعر ، حافظ
ارسال به دوستان
بلیط هواپیما فلای تودی
نظرسنجی
نظر شما درباره مذاکره با آمریکا؟