یک تحلیلگر مسایل بینالملل با بیان اینکه برزیل و ترکیه با ایفای نقش میانجیگری در حل و فصل مناقشات پیرامون پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران با غرب پرستیژ دیپلماتیک خود را در عرصه بینالمللی ارتقاء بخشیدهاند، به ذکر دو دلیل عمده برای کنارهگیری برزیل از این نقش در صحنه بینالمللی پرداخت.
مهدی مطهرنیا در گفتگو با مهر با اشاره به کنارهگیری برزیل از ایفای نقش میانجیگری در پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران با غرب، اظهار داشت: برزیل و ترکیه از جمله کشورهایی هستند که خواهان ایفای نقش بینالمللی متناسب با افزایش توانمندیهای ملی خود میباشند.
وی توضیح داد: از سوی دیگر رویکرد واقعگرای پراگماتیسمی در هر دو کشور دارای جایگاه تعریف شدهای است به گونهای که در مقام پارادایم سیاسی حاکم بر رفتار دولتمردان هر دو کشور ظهور و بروز پیدا کرده است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: از این رو باید به این نکته توجه داشته باشیم که ایفای نقش در پرونده مهمی چون پرونده هستهای ایران و ایفای نقش میانجی میان قدرتهای بزرگ و قدرتهای منطقهای چون ایران، پرستیژ دیپلماتیک و قدرتمندی این کشورها را در عرصه بینالملل افزایش میدهد و درنظام بینالملل موجب ارتقای جایگاه این کشورها با بهره برداری از فرصت به دست آمده خواهد شد.
وی با بیان اینکه این تلاش تا آنجا مثبت و در حوزه واقعگرایی و عملگرا قابل پذیرش است که هزینههای ملی کشورهای مذکور را افزایش ندهد، گفت: با عنایت به وضعیت جدید پرونده هستهای ایران که تلاشی فزاینده طبق تئوری قدرت هوشمند جهت ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران را به نمایش گذاشته است برزیل با صدور یک بیانیه تلاش میکند با حفظ پرستیژ به دست آمده هم جایگاه خود را نسبت به ملت و دولت ایران حفظ کند و هم رفتاری هزینهآور در تقابل با ابرقدرت قدرتهای بزرگ جهانی را علیه خود ایجاد نکند.
مطهرنیا اضافه کرد: لذا به نظر میرسد موضع اخیر دولت برزیل یک موضع صرفاً سیاسی برای رسیدن به این دو هدف عمده در سطح کلان است.
وی با اشاره به اینکه کشورهای برزیل و ترکیه پیش از این نیز متذکر شده بودند که در صورت صدور قطعنامهای علیه جمهوری اسلامی ایران ضمن عدم استقبال از آن به آن قطعنامه احترام خواهند گذاشت، گفت: بر این اساس موضوع کناره گیری برزیل نشان دهنده همین رویکرد رئال پراگماتیسمی است که این کشور در عرصه بینالملل دنبال میکند.
این تحلیلگر مسایل بینالمللی در ادامه به مواضع چین و روسیه در قبال ایران اشاره کرد و افزود: امروز بعد از سالها همکاری ایران و روسیه و چین با نوعی از رئالیسم روسی و عملگرایی چینی مواجه هستیم.
وی با بیان اینکه اساساً ایالات متحده آمریکا بر اساس تئوری قدرت هوشمند کاربرد قدرت نرم و استفاده از دیپلماسی عمومی را در راستای ایجاد حقانیت برای اعمال قدرت سخت علیه ایران به کار گرفته است، گفت: درحقیقت آمریکا با ایجاد فضای مذاکره براساس پیشبینی رفتار ایران در جهت پایداری و دستیابی به غنی سازی اورانیوم جهت مصارف صلحآمیز هستهای و با فضاسازی منفی در این زمینه از یک سو، مذاکره را مورد توجه قرار میدهد و از سوی دیگربسترساز شوراندن افکار عمومی در لایههای گوناگون علیه جمهوری اسلامی ایران میشود.
مطهرنیا در پایان گفت: باراک اوباما طی دو سال گذشته با همین رویکرد تا حدودی روسها و چینیها را توانسته از ایران جدا کند.