عصر ایران – هر ملتی در روی زمین دارای ریشه ها و اضلاع هویتی است که جامعه شناسان عموما دو ضلع ملیت و مذهب را در صدر عواملی می دانند که سبب احساس همبستگی و چسبندگی توده های مردمی است که ما از آن به عنوان " ملت " نام می بریم .
ما ایرانی ها هم به عنوان یک ملت تاریخی و ریشه دار دارای لنگرگاه هایی هستیم که دو بال تشکیل دهنده آن یکی ملیت مشترک تاریخی و دیگری دین اسلام است .
هر چند تاریخچه ورود دین اسلام به ایران به حدود 14 قرن پیش می رسد ، اما مردم ایران با پذیرش اسلام تلاش کردند هم در منظومه مسلمانی و جهان اسلام قرار بگیرند و هم به عنوان یک ملت مجزا از دیگر قومیت ها و ملت های منطقه برای خود هویتی مجزا و متمایز تعریف کنند .
پس از ورود اسلام به ایران ، ایرانی ها تا قرن ها از داشتن حکومت های ملی محروم ماندند ، اما زبان و فرهنگ خود را حفظ کردند ودر همان حال با تمسک به قرائتی متمایز و ممتاز از اسلام برای رهایی از شر خلفای ستمكار و غارتگر اموی و عباسی ، به مکتب اهل بیت به عنوان مهم ترین گروه مخالف دستگاه خلافت امویان و عباسیان تمسک جستند .
هر چند که تا قرن ها ایرانی های شیعه مذهب در اقلیت بودند اما پس از تشکیل امپراتوری صفوی به عنوان نخستین دولت مقتدر ملی ، مذهب تشیع رسمیت یافت و فراگیر شد و کمابیش تا زمان حاضر اکثریت مردم ایران به مذهب تشیع گرایش دارند و البته اهل سنت نیز به عنوان گروه بزرگی از ایرانیان ، همچنان بخشی از جامعه ایرانی - اسلامی را شکل می دهند.
تا زمانی قریب به 130 تا 140 سال پیش ( دوره روشنگری در عهد ناصری) مقوله ملیت برای بیشتر ایرانی ها ناشناس بود که علتش نیز به نوع حکومت ها و ملوک الوایفی ها و نابسامانی های حکومتی و ارضی و مرزی و ... بازمی گشت ؛ هر چند که در بین نخبگانی مانند فردوسی بزرگ ، ایران و ایرانیت همواره به رسمیت شناخته و تکریم می شد، اما ملیت به معنای امروزی و در گستره کنونی وجود نداشت که همزمان با ایجاد ارتباطات متقابل با غرب در جامعه ایرانی ، کم کم ، هم واژه ملیت جا افتاد و هم با بازگشت تحصیلکردگان در غرب به وطن ، تفکرات مبتنی برجهانگرایی به درون جامعه نوین ایران تزریق شد .
در واقع همزمان با ورود یک ضلع جدید به نام ملیت به عناصر تشکیل دهنده هویت ایرانی ، ضلع دیگری نیز به عنوان " فرهنگ جهان گرایی " در سپهر جامعه ایرانی پدیدار گشت و از این پس سه فرهنگ اسلامی -ملی و جهانی ، سه ضلع هویتی ما ایرانی ها را تشکیل داد که تا به زمان امروز با افت و خیزهای مختلف همچنان ادامه یافته است .
طبیعی است که ظهور دو ضلع جدید در سپهر اندیشه ای و هویتی ایرانی ها سبب ایجاد تغییراتی در جامعه ایرانی شد که این تغییرات نخستین بار اثر خود را در انقلاب شکوهمند مشروطه نشان داد .
در این انقلاب به واقع شکوهمند هم عناصر ملی حضور داشتند ، هم روشنفکران متاثر از جهان خارج(مشخصاً غرب) و هم روحانیون ( نایینی ، طباطبایی و بهبهانی و...).
به واقع انقلاب مشروطه نخستین تاثیر اجتماعی –سیاسی " مثلث هویتی " بود که با سه ضلع دیانت - ملیت - جهانگرایی ، تلاش داشت تا با بازتعریف نظم سیاسی و اجتماعی جدید ، تعریفی نوین از ملیت ایرانی در سپهر جهانی جدید ارایه دهد.
پس از انقلاب مشروطه در وحدت سابق اضلاع این سه ضلع رخنه ایجاد شد و عده ای از روحانیون با توجه به کم توجهی روشنفکران غربگرا به دیانت اسلام و نقش روحانیون در تنظیم امور اجتماع ، سر به مخالفت برداشتند و محمد علی شاه به عنوان نماد " نکبت موروث استبداد" از این رخنه و شکاف ایجاد شده نهایت بهره برداری را نمود و با به توپ بستن مجلس و کشتار آزادیخواهان و بستن مجلس شورای ملی دوران استبداد صغیر را بر مردم تحمیل کرد .
اما این دوران چندان نپایید و قومیت های دلیر جای گرفته در سپهر جدید ایرانی با اتحاد خود و حرکت خود به سمت تهران ، شاه مستبد را فراری دادند و بار دیگر مشروطه خواهان در صدر قرار گرفتند و... .
هدف از ذکر این مثال های تاریخی تاکید بر این نکته ظریف و مهم است که از 130 سال پیش بدین سوی همه حرکت های اجتماعی و سیاسی در میهن ما با همکاری و تجمیع هر سه ضلع هویتی مذکور بوده است و هر جا که شکستی داشته ایم ، این شکست حاصل تفرقه و در مقابل هم قرار دادن سه ضلع هویت ایرانی بوده است .
مثلا در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت و قیام سی تیر 1331 ، پیروزی از آن ملت بود چون هر سه ضلع هویتی در کنار هم بودند ، اما کودتای 28 مرداد 1332 زمانی موفق شد که دو ضلع از سه ضلع مزبور خود را ( بنا به دلایل مختلف) از مثلث جدا کردند و دولت مرحوم دکتر مصدق و جمعی از ملی گرایان (ضلع ملی) به تنهایی نتوانستند بر فتنه کودتا فایق آیند .
در ماجرای انقلاب شکوهمند اسلامی سال 1357 نیز ماجرا از این قرار بود و پیروزی انقلاب مرهون رشادت و همکاری هر سه ضلع بود .
نتیجه ای که از ذکر این مثال های تاریخی می توان گرفت ، این است که اگر تاریخ سده اخیر کشورمان را بررسی کنیم ، درمی یابیم که تکیه بر یک ضلع هویت ملی و فراموشی اضلاع دیگر و یا در مقابل هم قرار دادن اضلاع ، نتیجه ای جز شکست همه مردم و ملت ندارد و برعکس وقتی همه نیروهای این سه ضلع با همدیگر متحد شوند هیچ مستبد داخلی و هیچ قدرت خارجی را توان باز کردن " مشت ید واحده " نیست .
این مقدمه مطول را از آن رو ذکر کردیم که متاسفانه می بینیم و می بینید که عناصری ناآگاه یا مغرض تلاش دارند تا هویت مذهبی را در مقابل هویت ملی تعریف کنند و از این راه به زعم خود فکر می کنند که کاری اسلامی و خدمتی دینی و عقیدتی به مردم می کنند .
این افراد و گروه ها به واقع گرفتارخطا یا خیانتی بزرگ اند، چرا که کار آنها هیچ فرقی با سیاست های محمدرضا شاه در بزرگ کردن ( و البته استفاده ابزاری) از ضلع ملیت ایران باستان و قرار دادن آن در برابر هویت مذهبی مردم ایران ندارد و همگان می دانیم که نتیجه آن سیاست ها به کجا انجامید ؟
کوتاه سخن آن که تاکید بر یک ضلع هویتی به قیمت فراموشی ، تحقیر و نادیده گرفتن دیگر اضلاع واز همه بدتر بزرگ کردن یک ضلع و در مقابل هم قرار دادن اضلاع هویتی ایرانی ها سیاستی اشتباه است .
این روزها و هفته ها ماجرای بازگشت موقت منشور کوروش به میهن مان سبب ساز جنجال شده است و ضمن اینکه بسیاری از مردم از این واقعه خوشحالند، دو گروه که - به گمان راقم این سطور- هیچ کدام از آنها سر سوزنی دل در گروی ملت و ملیت ایرانی ندارند ، بر سر این منشور به جان هم افتاده اند .
نماد و نمود این تقابل سازی را می توان در سخنان برخی افراد سراغ گرفت که مثلاً می گویند: ما که تعالیم اسلامی و کتاب های ارزشمندی مانند قرآن و نهج البلاغه داریم ، بنابراین چه نیازی هست منشور کوروش را ارج نهیم و آن را بزرگ کنیم ؛ یا می گویند: وقتی ما مسلمان ها افرادی مانند حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) داریم ، کوروش را اصلاً نباید به میان آوریم و نظایر این سخنان.
البته ، این رویکرد ، مسبوق به سابقه هم هست ؛ یادمان نرفته که عده ای برای تکریم عید غدیر (که به حق عید بزرگ شیعیان است) ، به عید نوروز حمله کردند و این دو را در مقام مقایسه با یکدیگر و در تقابل با همدیگر قرار دادند!
این در حالی است که به قول علما ، "اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند" ، یعنی اگر شما مثلاً شخصی یا موضوعی را تکریم کنید ، معنایش این نیست که دیگران را تحقیر کرده اید یا نادیده گرفته اید.
در همین موضوع نیز چنین است ؛ افتخار ورزیدن به منشور حقوق بشر کوروش ، هرگز به معنای نادیده گرفتن ارزش های والایی مانند کتاب آسمانی یا مجموعه بی نظیر نهج البلاغه نیست ، یا راه تکریم عید غدیر ، از مسیر تضعیف عید نوروز نمی گذرد و هر دوی اینها در جای خود ، عزیز و قابل اعتنا و احترام اند و متقابل کردن این ها ، ظلم به هر دویشان است.
در حال حاضر عده ای با حمله به منشور کوروش سعی در تحقیر هویت ملی مردم کشورشان و نادیده انگاشتن و کوچک کردن داشته های تاریخی ملت دارند و فاجعه بارتر این که این رویکرد را در لوای حمایت از اسلام پی می گیرند و عده ای دیگر که در دل هیچ اعتقادی به فرهنگ ملی ندارند سعی می کنند با باستان گرایی های ظاهری از نمد این منشور کلاهی سیاسی برای خود ببافند و البته گروهی هم بدشان نمی آید پشت تاریخ و تمدن ایران پنهان شوند و به سمت ضلع هویتی دیگر مردم یعنی "دین" سنگ اندازی کنند.
اما مردم خوشحال از حضور این منشور روزها در مقابل موزه ایران باستان صف می کشند تا شاید چند ثانیه ای بتوانند این منشور را از نزدیک ببینند و به واقع صاحبان اصلی این منشور همین ها هستند . در میان این دعواهای بی حاصل ، مردم شادمان اند و به ریش هر سه گروه می خندند و به داشته های تاریخی خود افتخار می کنند و تقابلی بین اضلاع هویتی خویش احساس نمی نمایند.
مشکل اصلی در این است، متاسفانه در دنیای بی هویتی فعلی که ملتها به دنبال یافتن گنجینه ای از گذشته خود برای پیشرو نشان دادن در اندیشه فرهنگی و تمدنی جهان هستند و گاها با تاراج و عاریه گرفتن تاریخ و روشنفکران کشورهایی مانند ایران به دنبال مطرح کردن خود در دنیا هستند، مسئولان حتی به خودشان این زحمت را نمیدهند تا پل ارتباطی مستحکم و معنی داری بین تاریخ، فرهنگ و مذهب این ملت برای ایجاد تقویت حس میهن پرستی و فخر فروشی در میان سایر ملتها ایجاد نمایند.
ظاهرا حتما باید جنگی یا مشکل حادی برای این مملکت پیش بیاید تا دوباره کلمات حماسی و تعریفها از تاریخ و قدمت ایران توسط آقایان صورت گیرد و بدین شکل قصد تههیج مردم و جوانان را داشته باشند.
افسوس از این تفکرات غلط و بسته ...
خدا رفتگان این مطلب رو قرین رحمت بکند، چه آدم شیر پاک خورده ایه. حرف حساب یعنی این، ما وقتی به دنیا میایم اول ایرانی هستیم و تا شهادتین به زبان نیاریم مسلمان نیستیم، نتیجه مسلمان شناسنامه ای همین وضعیه که الان داریم، ما مسلمان به عمل میخوایم نه به حرف! افتخار ما ایرانی ها این است که از ابتدا خدای واحد رو می پرستیدیم و بعد از ورود اسلام به ایران هم عشق اهل بیت رو داریم و دین روشنگر اسلام رو و به هردوشون افتخار میکنیم، حالا این سیاستمداران ما هرچی میخوان بگن، ما هم به کوروش کبیر و سردار آریوبرزن افتخار می کنیم و هم به چهارده معصوم، امام خمینی، همت، باکری، فهمیده، امیرکبیر، مصدق، ستارخان، باقرخان، میرزا کوچک خان، رئیسعلی دلواری، بهشتی، مطهری، مدرس و تمام ایرانی هایی که انسانیت دارند حالا هر مذهبی هم داشتند مهم نیست (البته که اسلام ارجح تره) انسان سازی و انسانیت مهم تره.
با مطالعه متن فوق نكته اي را خدمت نگارنده عزيز آن من باب يادآوري عرض ميكنم چون ميدانم كه خود ايشان بر اين نكته واقفند ولي ممكن است در حين نگارش اين متن آن را فراموش كرده اند
ايشان سه بعد(ضلع)هويتي را در ميان ما معرفي نمودند اسلامي،ملي،جهان گرايي
خدمت نگارنده عزيز عرض كنم كه خداوند رحمان اسلام را كه ديني جهاني و عالم گير است و براي سعادت همه اقوام بشر مي باشد ، اسلامي كه حب وطن را نشانه اي از ايمان ميداند بر سر ما منت نهاده توسط رسول گراميش حضرت محمد پاكترين بندگانش به ما هديه داده است
اين اسلام كامل كامل و نياز به مكملي ندارد همچون كه مي بينيد كه هم جهان گراست و هم ملي گرا پس تكه بر بهد اسلامي به هيچ وجه به معني نفي ملي گرايي و جهان گرايي نيست چون ملي گرايي و جهان گرايي هر دو در متن اسلامند اما تكيه بر ملي گرايي و جهان گرايي چه با هم و چه به طور انفرادي به اينگونه نميباشد
اينگونه تقسيم بندي ها خلاف خواست خداوند كه وحد امت اسلامي است ميباشد كه ميگويد به ريسمان اللهي چنگ زنيد و از تفرقه بپرهيزيد كه همانا ريسمان اللهي چيزي نيست مگر قرآن و اهل بيت
پس بهتر است بهتر است به فرمان اللهي و توصيه امام خميني و امام خامنه اي نائبين عام حضرت ولي عصر آقا امام زمان كه جانم فدايشان باد گوش فرا دهيم و وحدت اسلامي را حفظ كنيم و از تفرقه بپرهيزيم و بر بصيرت خود بيفزاييم و تا ميتوانيم بر تقويت بعد اسلامي خود بي افزاييم و از حواشي بپرهيزيم كه سعادت دنيا و آخرت ما در همين است
باشد كه خدا راضي باشد
برادر كوچك مسلمان ايراني شما
نويسنده به تبيين و تشريح نكته ظريفي پرداخته...