۰۵ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۷۱۲۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۳۱ - ۰۸-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۷۱۲۳
انتشار: ۱۴:۳۱ - ۰۸-۰۹-۱۳۸۹

آداب و رسوم و تاثیر آن بر زندگی جوانان

عروسی گرفتن به شیوه ایرانی هم خودش از آن رسومات دست و پاگیر است كه شما به عنوان یك جوان دم بخت باید حتما فكری به حالش بكنید. اصلا هم...

دست و پا زنجیر و دل‌در‌بند یار
اگر خوب دقت كنید تناقض ظریف اما آشكاری را بین عبارت «رسم و رسومات» و كلمه «جوان» می‌بینیم، آنقدر آشكار كه حتی بدون دقت كردن هم می‌توانیم این تناقض را كه اتفاقا به زیبایی ماجرا انجامیده است، ببینیم. حتما از خودتان سوال می‌كنید «كدام ماجرا؟ چه موضوعی، ما كه خبر نداشتیم». اگر یك جوان ایرانی هستید و خانواده یكی از اركان مهم زندگی‌تان به حساب می‌آید روی صحبت من با شماست. ماجرا همان رسم و رسومات و ارتباط آن با زندگی جوانان است؛ آن هم زندگی در این دوره حساس از تاریخ كه به آن قرن بیست و یكم می‌گویند و انگار بار علمی تاریخ و جغرافی به یكباره بر دوش این نسل افتاده و این مساله به تناقض آشكاری كه از آن حرف زده شد، بیشتر دامن می‌زند.

سنت، كه جزئی از زندگی روزانه مردم در جامعه‌ای مانند ایران است هر چند راهگشاست و می‌تواند مثل آجیل مشكل‌گشا به دادتان برسد اما با دست و پا گیری خیلی از این سنت‌ها چه باید كرد؟ آیا تن دادن به زندگی قدیمی و امتحان پس داده پدر و مادرها، بازی كردن بر اساس همه قواعد آنها، انتخابی درستی است؟ شاید هم معتقدید باید همه این خرافات را دور ریخت و زمان این حرف‌ها گذشته است، آنهم در قرن بیست و یكم. شاید می‌گویید باید زیر همه چیز زد و رسم و رسومات كهنه‌ای كه به نظرتان دیگر شكل خرافات گرفته و هیچ كاربردی ندارند را دور انداخت؟

شاید هم جزو دسته سومی هستید كه معتقدید باید با این رسومات معامله كرد و در این داد و ستد هر فاكتور خوب و به درد بخوری را از سنت با امكاناتی كه زندگی مدرن جلوی رویمان می‌گذارد تركیب كنیم و رسم و رسومات مناسب حال و احوال دوره خودمان را برای نسل بعدی دست و پا كنیم. اگر جزو دسته سوم هستید از همین حالا بازی را برده‌اید. دنیا به هر حال همیشه مسیرش را به سمت كشف‌های تازه پیش برده و در این راه به هیچ رسم و رسوم دست و پاگیری هم رحم نكرده است.

كار كی می‌تونه باشه؟!

برای شمای جوان ایرانی ازدواج می‌تواند یكی از آن آیین‌هایی باشد كه در برخورد با آن دچار تردید و دودلی بشوید. ممكن‌است در انتخاب راه درست، در مسیر اشتباه قدم بگذارید. آیا بهتر آن است كه اجازه بدهید مادر و خاله خان باجی‌ها برایتان آستین بالا بزنند و همسری را كه مناسب شما و شأن خانواده است، انتخاب كنند؟ به هرحال زندگی همه این خاله و عمه‌ها خوب بوده و تا به امروز هم دوام آورده است. این شیوه امتحانش را پس داده فقط باید صبر و تحملتان را اندازه حضرت ایوب بالا ببرید.

البت بجز این راه دیگری هم دارید. مثلا می‌توانید خودتان دست به كارشوید و براساس اصول روان‌شناسی، كسی را كه با او تفاهم دارید انتخاب و با او ازدواج كنید. البته «سنت» فاكتور قوی و مهمی است. آنقدر كه می‌تواند شما را به عنوان جوانی تحصیلكرده از پا بیندازد و وادار به اطاعت از خود كند. با این‌كه می‌دانید ازدواج كردن به شیوه پدر و مادرهایتان شاید دیگر جوابگوی نیازهای شما نباشد، اما آنقدرها هم جسارت ندارید كه روی حرف پدر و مادر مهربان و دلسوزی كه می‌گویند «ما خیر و صلاحتو می‌خواهیم مادر» حرف بزنید. ممكن است با همین رودربایستی‌ها و تعلل در تصمیم قاطع گرفتن یكدفعه خودتان را وسط یك مراسم عروسی ببینید كه عروس یا داماد مراسم خود شما هستید. یعنی شما برخلاف آنچه فكر می‌كردید راه درست‌تر است به یك ازدواج سنتی تن داده‌اید كه نتیجه‌اش ممكن است، شاید هم باشد كسی چه می‌داند؟! آنقدرها هم به دلخواه شما نباشد. می‌دانید كه ازدواج كردن مثل لباس خریدن نیست و خیلی سخت‌تر از این حرف‌هاست.

اما چه باید كرد؟

در برخورد با رسوماتی از این دست - البته نوع غلطتش - باید بسیار محتاط بود و با تدبیر عمل كنید. یك بار برای همیشه باید به ریش سفیدهای فامیل نشان داد كه تدبیر در جوانی یعنی چه.برای تحقق این منظور مقادیری عقل و شعور و كمی جسارت لازم دارید. باید بدانید چه می‌خواهید و برای رسیدن به آن كم هزینه‌ترین راه را انتخاب كنید. مثلا لازم نیست برای ازدواج با همكلاسی دوران دانشگاه عاق پدر و مادر را برای همیشه پشت سرتان داشته باشید و بچه‌هایتان تا 4 سالگی دایی بزرگشان را ندیده باشند. حواستان هست كه چه می‌گویم. نباید بگذارید ندانم كاری دوران جوانی گریبان همه زندگی‌تان را بگیرد. البته این مساله هنوز در مرحله آزمون و خطا قرار دارد. احتمالا باید یكی دو نسل منتظر ماند و دید كه نتیجه ازدواج‌های نسل ما به كجا می‌انجامد.ما جوان‌ها كه به خودمان امیدواریم.

عروسی گرفتن به شیوه ایرانی هم خودش از آن رسومات دست و پاگیر است كه شما به عنوان یك جوان دم بخت باید حتما فكری به حالش بكنید. اصلا هم به حرف در و همسایه و فك و فامیل توجه نكنید.

دیگر گفتن ندارد كه مراسم عروسی هفت شبانه روزه مال دوره خان‌ها بود و چه خان‌ها كه بعد از عروسی آخرین فرزندشان به كلی ورشكست نشده‌اند. الان دوره ماه عسل‌های رمانتیك و سفرهای زیارتی ‌است. بعضی‌ها هم كه فكر اقتصادی‌شان بهتر كار می‌كند هزینه سفر را در جای بهتری مثل خرید خانه سرمایه‌گذاری می‌كنند. خلاصه این‌كه عروسی گرفتن به شكل عاقلانه‌اش از هر نوع مراسم عروسی برگزار كردن دیگری بهتر است. از ما گفتن بود.

به هرحال ما با رسوماتمان زنده هستیم. اصلا واقعیت این است كه هر ملتی به تاریخش زنده است و سنت‌ها و رسومات قدیمی بخش ماندگاری را در این تاریخ از آن خود دارند.احتمالا بسیاری از رسوماتی كه در گذر تاریخ جدی گرفته شده‌اند در ابتدا شوخی یا سرگرمی تازه‌ای از یكی از جوان‌های خلاق قوم و قبیله بوده است. كم‌كم ریش سفیدها هم خودشان را قاطی ماجرا كرده و به آن بازی رنگ و لعاب بزرگسالی داده و خلاصه حسابی در آن دست برده‌اند تا تبدیلش كرده‌اند به رسم و آیینی كه آنطرفش ناپیدا. تا آنجا كه حالا بسیاری از این رسومات از شكل سرگرمی خارج شده و به كلیشه‌ای بدل شده‌اند كه یقه‌مان را ول نمی‌كند.

شب یلدا و رسومات دیگر

بهترین راه برخورد با رسومات این است كه به دنبال ریشه و اساس آنها باشیم. اگر قرار است رسمی را به جا بیاوریم باید شاخ و برگ‌های اضافه‌ای را كه به سلیقه نافرم كسی در زمانی و مكانی به آن افزوده شده است كنار بزنیم تا از پس آن، واقعیت سنت و رسم قدیمی مورد نظر آشكار شود. راهی جز این نداریم كه به خود سنت رجوع كنیم. فرار از سنت مثل فرار از گذشته می‌ماند كه خوب می‌دانید امكانش وجود ندارد. شما از گذشته خودتان راه فرار ندارید مگر این‌كه راهی برای فرار از خودتان پیدا كرده باشید!

البته وجود قومیت‌ها، فرهنگ‌ها و زبان‌های مختلف در ایران، با رسم و رسوماتی كه تفاوت‌های بسیار آشكار و ریز و درشتی با هم دارند، می‌تواند به روحیه همیشه پذیرای ایرانی‌تان كمك كند و امكان ذهنی قبول كردن یك فرهنگ متفاوت را برایتان فراهم ‌كند. مثلا فكر كنید كه شما جوانی از اهالی آمل هستید كه از قضا در دانشگاه با یكی از دخترهای جنوبی دانشگاه آشنا شده‌اید كه احتمالا قصد ازدواج هم دارید. می‌دانید كه از تركیب فرهنگ‌ها و تولد یك فرهنگ جدید حرف می‌زنم كه در نتیجه آن جوان‌هایی پا به عرصه جامعه می‌گذارند كه با كمترین تعصب بیجایی نسبت به رسم و رسومات و فرهنگ‌های از پیش تعیین شده، مجموعه‌ای از بهترین‌های این فرهنگ‌ها را در خود جمع كرده‌اند.

رسم و رسومات هر چه كه نداشته باشند كه دارند، برای ما نوستالژی‌ها و خاطرات دوست داشتنی به جا گذاشته‌اند. كمتر كسی را می‌توان سراغ داشت كه از تعطیلات نوروز حداقل در زمان كودكی‌اش خاطرات دست اول و به یادماندنی نداشته باشد. یا آن شب زنده داری‌های پر از خوراكی و تنقلات در شب یلدا كه همه سال را منتظرش بودیم و تا خود صبح از خوردن آن همه شیرینی خامه‌ای، پسته و میوه‌های جور واجور خواب‌های عجیب و غریب می‌دیدیم.

با این حال رسومات قدیمی در زمان كودكی آنقدرها برایمان دست و پا گیر نبودند. راستش این است كه وقتی با هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشتیم، كسی كاری با آن یكی نداشت.اما هرچه سن و سالمان بالاتر می‌رود سنت‌ها و رسم و رسومات بیشتر از گذشته خودشان را وارد زندگی‌مان می‌كند؛ وگرنه خود ما كه نمی‌توانیم برداریم سنت‌ها را در زندگی‌مان جاری كنیم.
ارسال به دوستان