۲۵ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۵ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۹۰۹۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۵ - ۲۲-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۹۰۹۴
انتشار: ۱۲:۳۵ - ۲۲-۰۹-۱۳۸۹

انتقاد پرویز از قهوه تلخ: مردم عجيبي هستيم، پول مي‌دهيم تا به تمسخر پدرانمان بنشينيم

واقعا مردم عجيبي هستيم. پول مي‌دهيم تا به تمسخر پدرانمان بنشينيم؛ پدراني كه سازنده‌ يك فرهنگ بزرگ بشري بوده و پس از پيوند با اسلام انسان‌ساز، منشا تحولات بزرگ علمي و فرهنگي در جهان بوده‌اند. لابد توقع داريم كه فرزندانمان احياگر آن فرهنگ كهن و پذيراي آن باشند! تاسف بار است كه به جاي خنديدن به آنها كه شايسته‌ تمسخر هستند، خودمان را مسخره مي‌كنيم و با چشم بستن بر روي واقعيت‌ها، همه چيز را به سخره مي‌گيريم. آيا گوش شنوايي هست؟
 
محسن پرويز نوشت: واقعا مردم عجيبي هستيم. پول مي‌دهيم تا به تمسخر پدرانمان بنشينيم؛ پدراني كه سازنده‌ يك فرهنگ بزرگ بشري بوده و پس از پيوند با اسلام انسان‌ساز، منشا تحولات بزرگ علمي و فرهنگي در جهان بوده‌اند. لابد توقع داريم كه فرزندانمان احياگر آن فرهنگ كهن و پذيراي آن باشند!

به گزارش خبرگزاري فارس،‌محسن پرويز در يادداشتي به نقد مجموعه قهوه‌ تلخ به كارگرداني مهران مديري پرداخته است:

تبليغات گسترده‌ قهوه‌ي تلخ انسان را وسوسه مي‌كند تا به تماشاي آن بنشيند. فارغ از تعبير و تفسيرهاي عجيب و غريبي كه برخي از موضوع و صحنه‌هاي فيلم مي‌كنند (و بدون در نظرگرفتن مشابهت ايده‌ كلي فيلم با آن كتاب داستان قديمي)، چشمگيرترين مساله در فيلم، «تمسخر ايرانيان و ريشخند نسبت به نياكان» است!

ديگر كشورها هزينه مي‌كنند تا براي خود، يك پشتوانه‌ تاريخي از انسانهاي شجاع، مدير و صاحب‌بصيرت بسازند و حتي اگر لازم باشد نام افسانه بر آن مي‌نهند تا مورد اعتراض قرار نگيرند(!) و ما به تخريب پشتوانه‌هاي خود مشغوليم و خودمان را مضحكه‌ ديگران مي‌كنيم. آيا نمي‌بينيم كه ديگران چگونه در سريالهاي تاريخي‌شان، چهره‌هاي منفور و خونريز را به حاكماني دلسوز تبديل مي‌كنند؟!

بحث بر سر تغيير تاريخ نيست. قرار نيست چهره‌هاي بي‌عرضه و بي‌اراده و واداده را تبديل به انسانهاي خدوم و وارسته بكنيم اما آيا درست است كه در يك فيلم به اصطلاح تاريخي (آن‌گونه كه در تبليغات فيلم آمده بود) به بهانه‌ طنز، هرچه هست و نيست را به لجن بكشيم؟

پيشتر كارگزاران فرهنگي رژيم پهلوي، خاندان قاجار را به قدر كفايت بي‌لياقت معرفي كرده‌بودند (تا رضاخان نوكر بيگانه را منجي ايران بنمايانند) و نقاط تاريك آن خاندان باعث شده‌بود تا مردم اين مساله را بپذيرند و با آن خو بگيرند. اما در اين سريال يك گام به عقب‌تر نهاده شده و زنديه نيز به طرز تهوع‌آوري، بي‌عرضه و روان‌پريش معرفي مي‌شود و اين بي‌لياقتي به همه مردمي كه در آن دوران زندگي مي‌كرده اند، تعميم داده مي‌شود! در بين اين همه شخصيت يك نفر آدم باشعور و با فرهنگ پيدا نمي شود! بديهي است زنديه در دوران افول خود، مبتلا به آفت‌هايي بوده‌اند اما از اين همه سياه‌نمايي چه چيزي در ذهن فرزندانمان رسوب خواهدكرد؟ آيا جز اين است كه تصور خواهندكرد نياكان ما افرادي بي‌منطق، بي‌سواد و بي‌عرضه بوده‌اند و دربين آنها حتي يك نفر آدم عاقل و درستكار پيدا نمي‌شده‌است؛ حتي در بين مردم كوچه و بازار!

در مقابل، نمايندگان فرنگي‌ها، نماد عقل و هوش و تدبير و بدون ذره‌اي خطا معرفي مي‌شوند. آيا اينها ريشه در واقعيات تاريخي دارد؟ طنز به معناي تمسخر و دروغ‌پردازي نيست؛ بلكه نوعي بزرگنمايي است و دست گذاشتن بر آنچه ديگران نمي‌بينند يا كمتر به آن توجه مي‌كنند؛ و همين‌هاست كه آثار طنز را شيرين مي‌كند. آيا نمي‌شد با مسخره‌كردن فرنگي‌ها صحنه‌ طنزآلود ايجاد كرد؟ آيا نمي‌شد اين همه در دربار يكي از شاهان اروپايي در دوران سياه قرون وسطي رخ مي‌نمود؟ آيا نمي‌شد به جاي زنديه، پهلوي يا قاجار موضوع داستان قرار مي‌گرفت؟

واقعا مردم عجيبي هستيم. پول مي‌دهيم تا به تمسخر پدرانمان بنشينيم؛ پدراني كه سازنده‌ يك فرهنگ بزرگ بشري بوده و پس از پيوند با اسلام انسان‌ساز، منشا تحولات بزرگ علمي و فرهنگي در جهان بوده‌اند. لابد توقع داريم كه فرزندانمان احياگر آن فرهنگ كهن و پذيراي آن باشند!
تاسف بار است كه به جاي خنديدن به آنها كه شايسته‌ تمسخر هستند، خودمان را مسخره مي‌كنيم و با چشم بستن بر روي واقعيت‌ها، همه چيز را به سخره مي‌گيريم. آيا گوش شنوايي هست؟
برچسب ها: قهوه تلخ ، پرویز
ارسال به دوستان