۰۶ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۴۹۴۳۲
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۱ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۹
کد ۱۴۹۴۳۲
انتشار: ۲۰:۱۱ - ۲۶-۰۹-۱۳۸۹

این منابع در گزارش عاشورا، معتبر نیستند

بیش از 20 منبع قابل اعتماد از گزارش حماسه بی‌نظیر عاشورا به دست ما رسیده است و در مقابل، منابعی هم‌چون «مقتل ابومخنف»، «نورالعین»، «روضةالشهداء»، «اسرار الشهادة»، «ناسخ التواریخ» و «تذكرةالشهداء» قابل اعتنا نیستند.

آیت الله محمد محمدی ری‌شهری، در یادداشتی كه در فارس منتشر شده، به ذكر منابع مستند و غیر مستند در خصوص حماسه ماندگار عاشورا اشاره كرده كه در ادامه متن كامل این یادداشت را می‌خوانید:

* منابع قابل استناد در نقل قیام حسینی
خوشبختانه منابع متعدد قابل اتكایی از پنج قرن نخست به دست ما رسیده كه به گزارش نهضت عاشورا پرداخته‌اند. این منابع را می‌توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم كرد: منابعی كه ویژه گزارش‌دهی نهضت عاشورا و حماسه‌سازان این واقعه بی‌نظیر است و منابعی كه تنها بخش و فصل‌هایی از آنها، درباره قیام امام حسین (ع) است. ما در اینجا همه این منابع را به ترتیب تاریخی گزارش می‌كنیم. گفتنی است این منابع از اعتبار یكسانی برخوردار نیستند، اما همه آنها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به وسیله پژوهش‌های تاریخی روشمند قابل بررسی و پذیرش‌اند:
1ـ طبقات الكبری، ابن سعد (متوفی 230)
2ـ انساب الاشراف، بلاذری (متوفی 279)
3ـ اخبار الطوال، دینوری (متوفی 283)
4ـ تاریخ طبری (متوفی 310) این كتاب از مهم‌ترین منابع قیام حسینی است.
5ـ الفتوح، ابن اعثم كوفی (متوفی حدود 314)
6ـ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی (متوفی 356)
7ـ معجم‌الكبیر طبرانی (متوفی 360)
8ـ شرح‌الاخبار، قاضی نعمان (متوفی 363)
9ـ كامل‌الزیارات، ابن قولویه (متوفی 368)
10ـ امالی شیخ صدوق (متوفی 381)
11ـ ارشاد، شیخ مفید (متوفی 413)
12ـ روضة الواعظین، ابن فتال نیشابوری (متوفی 508)
13ـ اعلام الوری، طبرسی (متوفی 548)
14ـ مقتل الحسین خوارزمی (متوفی 568)
15ـ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساكر (متوفی 571)
16ـ مناقب ابن شهرآشوب (متوفی 588)
17ـ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر (متوفی 630)
18ـ مثیر الأحزان، ابن نما (متوفی 645)
19ـ تذكرة الخواص، سبط ابن جوزی (متوفی 653)
20ـ الملهوف علی قتلی المطفوف (لهوف) سید بن طاووس (متوفی 664)
21ـ كشف الغمة، اربلی (متوفی 692)
22ـ سیر اعلام النبلاء، ذهبی (متوفی 748)


* منابع غیرقابل استناد در نقل قیام حسینی

حادثه عاشورا از پیشامدهای شگفت تاریخ است. قهرمانانی اندك شمار در برابر خیل عظیم جنگجویان سفاك و بی‌رحم تا واپسین لحظه حیات و آخرین قطره خون مقاومت كردند و از همه چیز در راه محبوب خود گذاشتند. این مقاومت شجاعانه و فداكاری قهرمانانه، از آغازین لحظه‌های پیدایش، در درازنای تاریخ و تاكنون، چشم‌ها را خیره كرده و زبان‌ها و قلم‌ها را به سوی خود كشیده است.
تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان، از نخستین كسانی بودند كه به گزارش این واقعه با بسیاری از رخدادهای پبرامونی و حادثه‌های جزیی آن پرداختند و حتی آن دسته مورخان حكومتی كه نان امویان را می‌خوردند نتوانستند، آفتاب دلاوری‌ها، رشادت‌ها و حماسه‌سرایی‌های این تعداد به ظاهر اندك و به باطن، با همه انسانیت انسان‌ها برابر، را نادیده و یا آن را زیر ابر تیره، گیرند. كتاب‌های تاریخ و سیره، چه در میان شیعیان و چه اهل سنت و حتی غیر مسلمانان، واقعه عاشورا را به عنوان یك نقطه عطف و یك پیشامد مسلم گزارش كرده و اركان و وقایع اصلی آن از مشهورات، متواترات و قطعیات تاریخی است، اما تفصیل‌ها و جزئیات آن، مانند هر واقعه تاریخی دیگری با تفاوت‌هایی در نقل‌ها و یا كاستی‌ها و مبالغه‌هایی قابل انتظار همراه بوده است. این در حالی است كه با گذشت زمان و دورتر شدن از اصل واقعه، انتظار تغییر و تحریف بیشتر می‌شود. نكته‌ای كه قاعده لزوم مراجعه به منابع كهن تاریخی و سیره‌نگاری چنان دقیق و با تفصیل به عاشورا و كربلا پرداخته‌اند كه غرض ورزی‌ها، اشتباهات و كم دقتی‌های همزاد انسان، را به آسانی نشان می‌دهد. مبنای ما در سنجش اعتبار و سندیت كتاب‌های نوشته شده در دوره‌های بعد، همین منابع كهن و مشتركات تاریخی در كنار حفظ معیارهای نقد متون و اسناد تاریخی است. همچنین از آن رو كه حادثه عاشورا، یكی از سرخ‌ترین جلوه‌های گل فام امامت شیعه است، گزارش‌ها و مآخذ پیرامون عاشورا را باید با سنجه عصمت امام (ع) نیز سنجید و سیره رفتاری امامت شیعه را بر آنچه به آنان نسبت می‌دهند حاكم كرد.
بر این اساس، كتاب‌ها و منابعی كه گزارش‌های خود را نقادی نكرده و آنها را با منابع اصلی تاریخ برابر ننموده و یا به تعارض آنها با سیره و كرامت و شخصیت امام حسین (ع) و یارانش توجه نكرد‌ه‌اند، دچار ضعف گشته و از گردونه اعتبار و نقل و استناد خارج می‌شوند.
هر اندازه تعداد این گزارش‌های بدون اصل و سند و یا نامتجانس با شخصیت كرامتمندانه و عزتمندانه عاشوراییان در كتابی بیشتر باشد، بر ضعف آن افزوده می‌شود و هر اندازه این گزارش‌ها كمتر، كتاب از اعتبار بیشتر بهره‌مند می‌گردد.
این بدان معناست كه نقد ما در این عرصه، متوجه به كتاب و محتوای آن است و نه نویسنده و گردآورنده آنها، چه، برخی از مؤلفان این گونه كتاب‌ها جزو كسانی هستند كه از سر شیفتگی به این حماسه تاریخی و شخصیت اعجاب‌انگیز امام حسین (ع) و همراهانش و به پاس قدردانی از فداكاری‌های آنان، قلم به دست گرفته و بدون آن كه تخصص اصلی آنها تاریخ و سیره باشد، در عرصه‌ای قلم زدند كه تفاوت اصلی با اندوخته‌های علمی آنها مانند فقه و تفسیر قرآن داشت. احساس دین به امام حسین با شوری كه از مطالعه نهضت عاشورا به هر انسانی دست می‌دهد، آمیخته شد و این مؤلفان شیفته را گاه به تساهل در رویارویی با گزارش‌های بی‌پایه كشاند و سبب شد آنان حتی به گزارش‌های شفاهی كه از زبان این و آن و یا برخی واعظان و مرثیه خوانان شنیده‌اند، اعتماد كنند و افزوده‌هایی ناسازگار با واقعه اصلی عاشورا و در تعارض با اهداف آن را در كتاب‌های خود بیاورند، تا چه رسد به كتاب‌های كم اعتبار ، مجهول و یا حتی مجعول.

زمینه‌ها و عامل‌هایی چند، نیز این جریان را به شدت بخشید كه از جمله آنها، پیدایش سبك داستان‌پردازی و ارائه قرائت جذاب و مخاطب محور، از واقعه عاشورا بود. سبكی كه بر پایه گرایش طبیعی انسان به حكایت و نقل زیبایی وقایع روی داده، شكل گرفت و میل فطری آدمیان به بزرگ داشتن و بزرگتر كردن قهرمانان خود، به آن كمك نمود. در این میان كسانی آیات و روایات باز دارنده از دروغ‌پردازی را با جعل اصطلاح «زبان حال» كنار زدند و یا حتی در برخی نمونه‌های معدود، دروغ را تجویز كردند. راه یافتن این زبان تخیلی، احساسی و داستانی به منبر و مرثیه و تعزیه، چرخه نقل شفاهی و نگارش كتبی را كامل كرد و پس از مدتی آنچه به عنوان یك مرثیه یا مداحی و نقل حكایت و به منظور برانگیختن احساسات ساخته و خوانده شده بود، به كتاب‌ها راه یافت و از سوی برخی كه میان منابع كهن و نزدیك به واقعه عاشورا با كتاب‌هایی كه قرنها پس از آن به نگارش درآمده‌اند تفاوت چندانی نمی‌نهند، به صورت یك سند تاریخی و قابل ذكر درآمد.
این‌ها، همه افزون بر اشتباهات ناخواسته انسانی است كه در نقل‌های تاریخی پیش می‌آید، مانند خطای حافظه در نقل شفاهی و خطای باصره در هنگام نوشتن كه به گاه نگارش و قرائت نسخه‌ها پیش می‌آید، بویژه ا گر نسخه، مغلوط و یا بدخط باشد. آنچه مایه امیدواری پژوهشگران است، شكل هرمی این جریان ناخجسته است. به این معنا كه هر چند ممكن است تعداد كتاب‌های كنونی كه مطالب آمیخته از درست و نادرست دارند، فراوان به نظر رسد، اما پی‌یابی جریان نقل آنها، پژوهشگر را به تعداد انگشت‌شماری از منابع مشخص می‌رساند كه سرچشمه ورود این ادبیات تخیلی و بدون پشتوانه تاریخی به جریان گزارش دهند حماسه كربلا هستند.

محققان با بررسی صدها گزارش و مأخذیابی مرحله به مرحله هر یك از نقل‌ها، این چند كتاب معدود را شناسایی كرده و ساختار و ضعف‌های آنها را گوشزد كرده‌اند. این بدان معنا نیست كه همه مطالب این كتاب‌ها نادرست و تحریف شده است، چه در این كتاب‌ها، گزارش‌های معتبر از كتاب‌های كهن و اصلی تاریخ و سیره نیز نقل شده است. مقصود ما آن است كه بسیاری از گزارش‌های نادرست و یا بدون منبع و پشتوانه تاریخی در این كتاب‌ها یافت می‌شود، كه برخی با عملكرد و سیره رفتاری امام حسین (ع) و اهل بیت گرامیش ناسازگار است و برخی تنها احتمال وجودشان در منابع به ما نرسیده می‌رود، و بدین جهت مطالب این گونه كتاب‌ها بدون ارزیابی قابل استناد نیستند، این منابع عبارت‌اند از:

1ـ مقتل منسوب به ابومخنف
ابومخنف، لوط بن یحیی بن سعید، در گذشته به سال 158 هجری قمری، از مورخان مورد اعتماد و از اصحاب امام صادق (ع) است، او به احتمال فراوان شیعه و مقبول مورخان فریقین است و از این رو تاریخ‌نگاران و سیره‌نویسان متعدد از كتاب او درباره قیام امام حسین (ع) نقل كرده‌اند. از این میان می‌توان به محمد بن عمر واقدی (م 207) و محمد بن جریر طبری (م 310) در تاریخش، ابن قتیبه (م 322) در الامامة و السیاسة، ابن عبدربه (م 328) در العقد الفرید،‌ علی بن حسین مسعودی (م 345) ‌شیخ مفید (م 413) در الارشاد و نیز النصرة فی حرب البصرة، شهرستانی (م 548) در الملل والنحل، خوارزمی (م 568) در مقتل الحسین و در آخرین حلقه‌ها به ابن عساكر (م 571) [1]، در تاریخ دمشق، ابن اثیر (630) در الكامل، سبط ابن جوزی (م 654) در تذكرة الخواص و ابوالفداء (م 732) اشاره كرد.[2] سوگمندانه اصل كتاب ابومخنف ناپیدا شده و ما تنها می‌توانیم از جمع‌آوری گزارش‌های این مورخان، به بخشی از كتاب او دست بیابیم.

در دوره معاصر آقای حسن غفاری و محمدهادی یوسفی غروی به این كار همت گماشته و آن بخش از كتاب ابومخنف را كه طبری در تاریخ خود گزارش كرده، گردآورده و با نام‌های «مقتل الحسین» و «وقعة الطّف» منتشر ساخته‌اند.
پیش‌تر از این دو، كتابی به نام مقتل ابی‌مخنف منتشر شده است كه نه تنها دلیلی بر صحت انتساب آن به مؤلف در دست نیست، بلكه تفاوت فراوان و آشكار مطالب آن با نقل طبری از ابومخنف، قرینه نادرستی این انتساب است. دلیل دیگر،‌ وجود برخی مطالب موهن به شخصیت بزرگوارانه امام حسین (ع) است كه تألیف آنها از نویسنده‌ای مشهور و موثق همچون ابومخنف، بسی بعید است. جالب توجه آن كه میان این كتاب چاپ شده ناشناخته، با متن برخی نسخه‌های خطی آن تفاوت بیش از حد متعارفی به چشم می‌آید و اعتماد به آن را از میان می‌برد. [3]
متأسفانه، نیاز به مقتل أبی مخنف، موجب شده، بسیاری به همین نسخه متداول و رایج روی آورده و بیشتر مطالب آن را نادانسته به أبو مخنف نسبت دهند.
گفتنی است كه در دو سده اخیر، بسیاری از محدثان، مورخان و كتابشناسان، پس از تأیید ابومخنف و كتاب اصلی او، كتاب كنونی، متداول و در دسترس «مقتل ابو مخنف» را بی‌اعتبار و غیر قابل استناد دانسته‌اند. از این میان می‌توان به محدث نوری [4]، میراز محمد ارباب [5]، حاج شیخ عباس قمی [6]، سید عبدالحسین شرف‌الدین [7]، سید حسن امین [8] و شهید قاضی طباطبایی [9] اشاره كرد. [10]

2ـ نور العین فی مشهد الحسین (ع)
نور العین، مقتلی منسوب به ابواسحاق اسفرائنی است و این عنوان منصرف به ابراهیم بن محمد بن ابراهیم اسفرائنی، فقیه شافعی و در گذشته به سال 417 یا 418 هجری است، اما هیچ یك از منابع كهن، تألیف چنین كتابی را در شرح حال او گزارش نكرده‌اند. [11] در میان كتابشناسان متأخر، ابتدا اسماعیل پاشا [12] و پس از او شیخ آقا بزرگ تهرانی [13] و یوسف الیان سركیس [14] این كتاب را به او منسوب داشته‌اند.
آنچه نظر اسماعیل پاشا را كم اعتبار می‌كند، اشاره وی به مأخذ خود، وفیات الاعیان است، حال آن كه ما چنینی مطلبی را در وفیات الاعیان نیافتیم و اسماعیل پاشا خود در كتاب دیگرش، ایضاح المكنون، كتاب را بدون ذكر مؤلف آن معرفی كرده است. [15]
كتابشناسان معاصر مانند سید عبدالعزیز طباطبایی (ع) نیز بر اعتقادند كه این كتاب را بر اسفرائنی بربسته‌اند؛ زیرا اسلبوب و سبك آن با كتاب‌های تألیف شده در قرن چهارم، یعنی سال‌های تدریس و تألیف اسفرائنی، همسان نیست. [16]‌ و نكته آخر آن كه مطالب كتاب، بدون سند و مأخذ است و گاه چنان غیر معتبر و دور از عقل است [17] كه تألیف آن را از سوی یك فقیه دانشمند، بعید می‌سازد و از این رو محققان خبره در سیره و تاریخ امام حسین (ع) را به انكار آن سوق داده است. [18]

3ـ روضة‌الشهداء
كما‌ل‌الدین حسین بن علی واعظ كاشفی (م 910) مبتكر سبك قصه‌پردازی و پردازش پندگونه از وقایع تاریخی است. او ـ كه سنی بودن و یا شیعه بودنش معلوم نیست ـ شیفته اهل بیت (ع) بود و برای جذب عوام، حوادث تاریخی بویژه، حادثه عاشورا را با نثری دلپسند به داستان درآورد و در این میان مطالب معتبر و غیر معتبر و مستند و بدون سند را با هم درآمیخت. سبك جدید، فارسی بودن و انگیزه مؤلف برای خواندن كتاب در مجالس عزا، موجب شد تألیف كاشفی نه یك اثر تاریخی كه یك اثر تبلیغی و حتی تخیلی، شمرده شود. متأسفانه عدم توجه به این مطلب و قرائت و استنساخ متكرر آن ـ تا آنجا كه سخنرانان مجالس سوگواری امام حسین (ع) را، «روضه» خوان نامیدند ـ، زمینه ورود بسیاری از اطلاعات نادرست این كتاب را به فرهنگ عاشورا فراهم ساخت و در موارد متعددی «زبان حال» و جانشین «زبان قال» حماسه‌سرایان كربلا گشت.
مصحح و حاشیه‌نگار كتاب، علامه ابوالحسن شعرانی نیز در مقدمه‌اش بر كتاب به این موضوع اشاره كرده است: «از نقل ضعیف در روضة‌الشهداء عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است، اگر چه برای مقصود مورخ كافی نیست» [19] پیش از شعرانی، نیز، میرزا عبدالله افندی، همكار عالم و كتابشناس علامه مجلسی (ع)، اكثر روایات این كتاب و بلكه همه آن را مأخوذه از كتب غیر مشهوره و غیر قابل اعتماد دانسته [20]، سید محسن امین نیز این سخن را تأیید نموده است.[21] محدث نوری برخی گزارش‌های كتاب را بدون پشتوانه تاریخی خوانده [22]‌ و شهید مطهری آن را پر از دروغ، و تألیف و نشر این كتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است. [23] شهید قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بی‌ارزش می‌داند.[24] ‌نمونه‌های متعددی از این گونه اخبار غیر قابل باور را می‌توان درجای جای كتاب دید. [25]‌

4ـ المنتخب فی جمع المراثی و الخطب
فخرالدین بن محمد علی بن احمد طریحی (م 1085) مؤلف مجمع البحرین، مجموعه‌ای از احادیث و مراثی درباره امام حسین (ع) و برخی دیگر از امامان را گرد آورد و به قصد گریاندن مؤمنان و تشویق به سوگواری، آنها را به صورت جنگ سامان داد. المنتخب تاریخ نگاری علمی زندگی یا قیام امام حسین (ع) نیست، اكثر مطالب كتاب بدون ذكر مأخذ و احادیث آن به صورت مرسل آمده و غث و سمین در آن به هم درآمیخته است و از این رو آن را متناسب با هدف و شیوه مؤلف، المجالس الطریحیه و یا المجالس الفخریه نیز نامیده‌اند.
ضعف دیگر كتاب، اختلافات موجود در نسخه‌های متفاوت است كه می‌تواند نشانگر تصرفات بعدی در آن باشد. [26]
محدث نوری منتخب طریحی را مشتمل بر مطالب موهون و غیر موهون می‌داند[27] و میرزا محمد ارباب قمی، مسامحات فراوان در آن را گوشزد كرده و روایات مختص آن را معتبر ندانسته است.[28] برخی مطالب ضعیف كتاب قابل تردید و رد هستند كه خوانندگان را به صفحات ذیل ارجاع می‌دهیم. [29]

5ـ محرق القلوب
محرق القلوب، نوشته ملا مهدی نراقی (م 1209 ق) است. او با اقتباس از روضة الشهداء، به عرضه مطالبی دست یازید كه به گونه‌ای شورانگیز، عواطف و احساسات مردم را به سوی واقعه كربلا سوق دهد، اما چون مأخذ نراقی، روضة الشهداء، كتابی ضعیف و مخلوط از مطالب درست و نادرس بود، نوشته او نیز بر اخبار ضعیف و غیر معتبر مشتمل گشت. نراقی خود به ضعیف بودن برخی گزارش‌های كتابش تصریح كرده [30] و از این رو مورد انتقاد برخی از عالمان پس از خود قرار گرفته است. میرزا محمد تنكابنی برخی از اخبار آن را مظنون یا مقطوع الكذب دانسته [31] و محدث نوری با ابراز شگفتی از تألیف چنین كتابی از چنان عالم بزرگی، برخی مطالب آن را منكر نامیده است.[32]
شهید مطهری نیز نراقی را فقیه بزرگی خوانده ولی او را در تاریخ عاشورا، صاحب اطلاع نمی‌داند و برخی مطالب او را نقد كرده است.[33] گفتنی است انتساب كتاب به نراقی، مشهور و تردیدی در آن نرفته[34]، اما محتمل است كه آن را در اوایل سن تحصیل و پیش از رسیدن به مراتب كمال علمی، نوشته باشد.

6ـ اكسیر العبادات فی‌اسرار الشهادات «اسرار الشهادة»
آغا بن عابد دربندی شیروانی مشهور به فاضل دربندی (م 1285 یا 1286) از نویسندگانی است كه افزون بر رشته تخصصی خود، فقه، در دیگر رشته‌ها، مانند تاریخ عاشورا نیز كتاب نوشت. او با جمع اخبار قوی و ضعیف و به قصد حل اختلاف و تحلیل آنها یكی از بزرگ‌ترین نگاشته‌ها را درباره واقعه عاشورا سامان داد. او شیفته امام حسین (ع) بود و انگیزه زیبایی در نگارش این كتاب داشت، اما به دلیل استفاده از منابع ضعیف در كنار منابع اصلی و نقل برخی گزارش‌های بدون سند نتوانست مقتل معتبری ارائه دهد. او همچنین مبنای نادرستی برگزید و براساس آن از كتاب‌هایی كه مشتمل بر اخبار مظنون الكذب بودند نیز نقل كرد. مبنای او این بود كه نشانه‌های كذب هر چند به درجه ظن برسد، مانع نقل نیست و نقل چنین اخباری در بیان سیره و تاریخ، بی اشكال است. محدث نوری یكی از منابع ضعیف دربندی را نسخه بدون سر و ته، مجهول و پر از دروغی می‌داند كه سید عرب روضه‌خوانی برای كسب تأیید نزد عالمان نجف آورده و سپس به دست دربندی می‌رسد. نسخه‌ای كه به گفته محدث نوری، از كثرت اشتمال بر اكاذیب واضحه و اخبار واهیه احتمال نمی‌رود كه از مؤلفات عالمی باشد. [35]
سخن محدث نوری را بسیاری از عالمان دیگر تأیید كرده‌اند و بسیاری از نقل‌های نادرس و غیر قابل باور كتاب را به عنوان گواه ارائه كرده‌اند. از این میان می‌توان به میرزا محمد تنكابنی [36]، شاگرد فاضل دربندی ، محدث نوری [37]، شیخ ذبیح‌الله محلاتی [38]، سید‌محسن امین [39]، میرزا محمد‌علی مدرس تبریزی [40]، شیخ آقا بزرگ تهرانی [41] و استاد علامه شهید مرتضی مطهری [42]، اشاره نمود.
گفتنی است بسیاری از تحلیل‌های نویسنده كتاب برای قابل پذیرش كردن گزارش‌هایی است كه به سادگی قابل قبول نیستند. [43]

7ـ ناسخ التواریخ
میرزا محمد تقی سپهر، مشهور به لسان الملك (م 1297 ق) از شاعران و منشیان دربار قاجار است. او در كنار كار دیوانی، مأمور شد تاكتابی را درباره تاریخ جهان از آدم (ع) تا آن زمان، بنگارد. [44] كتابی كه همه آنچه را گفته‌اند و امكان وقوع دارد و محال نیست، در خود جای دهد هر چند دور از ذهن باشد. او این تفصیل را در بخش مربوط به امام حسین (ع) حفظ كرده و از این رو «هر قصه را كه در كتب معارف مروخین و محدثین» [45] دیده، آورده است. او هر چند، گاه به گاه به نقد پاره‌ای منقولات دست می‌یازد، اما خود نیز اشتباهات تاریخی دارد و مطالب ضعیف به كتابش راه یافته است و از این رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثیه از آن، نمی‌توان متفردات آن را معتبر دانست. شهید قاضی طباطبایی اشتباهات آن را فراوان دانسته و محتویات بدون مدرك آن را قابل اعتماد ندانسته است. [46] شهید مطهری نیز هر چند مؤلف را متدین خوانده، اما تاریخش را چندان معتبر نداشته و برخی از اشتباهات تاریخی او را گوشزد كرده است. [47]

8ـ عنوان الكلام
ملامحمد باقر فشاركی (م 1314) از فقیهان قرن سیزدهم و چهاردهم اصفهان است. رشته اصلی او فقه اما صاحب منبر وعظ و خطابه نیز بوده است. او بدون آن كه قصد بیان تاریخ عاشورا را داشته باشد در پایان سخنرانی‌هایش چند جمله‌ای ذكر مصیبت می‌كرد. او سپس بخشی از این سخنرانی‌ها را كه در شرح دعاهای هر روز ماه مبارك رمضان بود به نگارش در آورد و سپس دو عشریه كه نوشته‌های ویژه مصائب امام حسین (ع) و در قالب مجالس دهگانه بود به آن افزود.
فشاركی در مقام تاریخ‌نویسی نیست و قصدش ذكر مصیب و گریاندن مردم است، از این رو در بسیاری از موارد سندی برای گفته‌های خود ارائه نمی‌دهد و حتی گاه با وجود تصریح به نبودن برخی مطالب در كتب معتبر و مشهور [48]، تنها به گمان و احتمال، آن را نقل می‌كند.
كتاب عنوان الكلام مرجع و مستند كتاب‌های پژوهشی و تاریخی واقع نشده، اما به دلیل ذكر برخی مواعظ حدیثی و داستانی گاه مورد استناد اهل منبر قرار می‌گیرد. تأخر زمانی مؤلف، نقص ارجاع علمی به كتب منابع و گزارش‌های منفرد و بدون شاهد [49] كتاب را می‌توان دلیل عدم استفاده علمی از آن دانست. [50]

9ـ تذكرة الشهداء
ملا حبیب شریف كاشانی (م 1340 ق) از عالمان و فقیهان پرنویس قرن چهاردهم است. او نزدیك به 200 نوشته دارد كه از جمله آنها، تذكرة الشهداء است. كار اصلی شریف كاشانی فقه و علوم وابسته به آن بوده، اما به دلیل شیفتگی به امام حسین (ع) تاریخ مفصلی در شرح حال شهیدان عاشورا نگاشت. شریف كاشی در این كتاب از همه گونه منابع قوی و ضعیف، نقل كرد و از این رو با وجود رد برخی اخبار از سوی مؤلف، تعدادی از روایت‌های ضعیف در كتاب باقی مانده است. این اخبار پشتوانه تاریخی ندارند و قرائن دیگری در كنار آنها وجود ندارد و از این رو همه گزارش‌های كتاب قابل اعتماد نیست. نمونه‌های گزارش متفرد و تأیید نا شده این كتاب را می‌توان در صفحات متعددی مشاهده كرد. گفتنی است برخی از این اخبار محال و یا خارق‌العاده نیستند. اما سند و منبع قابل اتكایی ندارند. [51]

10ـ معالی السبطین
محمدمهدی حائری مازندرانی از نویسندگان قرن چهاردهم ( م 1385) دو كتاب دیگر نیز درباره اهل بیت (ع) دارد كه یكی با نام «شجره طوبی» و دیگری «الكوكب الدرّی فی احوال النبی والبتول و الوصیّ» است. مرحوم حائری مازندرانی در كتاب «معالی السبطین» اندكی به شرح حال امام حسن و بقیه كتاب را به امام حسین (ع) پرداخته است. او مطالب كتاب را با داستان و شعر در هم آمیخته و آنها را به شكل مطالب مناسب مجالس سوگواری عرضه كرده است.
او مطالب تاریخی، حدیثی و گوناگون را نقل می‌كند تا زمینه مناسبی برای گزارش مقتل و وقایع عاشورا، فراهم آورد و در این میان از نقل مطالب ضعیف و استفاده از كتب و منابع غیر قابل اعتماد ـ مانند روضةالشهداء، اسرار الشهادات، منتخب طریحی و ... خودداری نمی‌كند.
شهید قاضی طباطبایی كه با مؤلف آشنایی و مكاتبه داشته نیز نقلیات كتاب را چندان قابل اعتماد نمی‌داند و آن را آمیخته از صحیح و ضعیف خوانده و از این رو ناظر كتاب را به دقت در آن فرا می‌خواند. [52]
نمونه‌هایی از اخبار ضعیف و حتی متفرد كتاب را می‌توان در این صفحات دید. [53]

* منابع معاصر
منابع پس از قرن 9 و 10 آن اندازه متعددند كه نمی‌توان به همه آنها پرداخت. اما به گونه‌ای كلی می‌توان گفت اعتبار این كتب، تابع اعتبار منابع مورد استفاده آنها است. به سخن دیگر، هر اندازه گزارش كتب متأخر و معاصر متكی به كتاب‌های كهن‌تر و معتبر‌تر باشد و در نقل خود دقت كرده و رعایت امانت بیشتر كرده باشد، قابل اعتماد‌تر خواهد بود. نمی‌توان كتابی مانند «الكبریت الاحمر» را با وجودعالم بودن نویسنده آن، محمد باقر بیرجندی (1276 ـ 1352 ق) كه كتاب خود را با تتبع فراوان گردآورده معتبر و یا غیر معتبر دانست؛ زیرا برخی منابع آن، قابل اعتماد و برخی ضعیف هستند و هر چند مؤلف گاه به نقد برخی گزارش‌ها پرداخته، اما نقل بدون داوری مطالب از كتاب‌های ضعیف نیز در آن كم نیست. گفتنی است بر همین اساس اعتبار بحارالأنوار، نفس المهموم و منتهی الآمال بیشتر است؛ زیرا اكثر گزارش‌های آنها قابل قبول و مستند به كتب كهن و معتبر هستند، به ویژه آن كه محدث قمی با عنایت به منابع غیر قابل استناد در پاره‌ای از موارد به ارزیابی روایات نیز پرداخته و لذا استفاده از آنها بلامانع است، مشروط به این كه مطالبی كه در این كتاب ها از اهل بیت (ع) نقل شده به منبع گزارش نسبت داده شود، نه به اهل بیت (ع).
نتیجه این سخن آن است كه تنها به دلیل وجود یك گزارش تاریخی در كتاب‌های معاصر، هر چند مشهور و مورد توجه، نمی‌توان آن را یك سند قابل اتكای تاریخی دانست و به استناد آن، مطلبی را به اهل‌بیت (ع) نسبت داد، بلكه باید منبع آن نیز معلوم و سنجیده گردد.



پی‌نوشت‌ها:

1- ابن‌عساكر بسیار كم از ابومخنف نقل می‌كند. ولی در بخش معرفی زینب دختر امام حسین(ع)، تصریح می‌كند كه كتاب ابو مخنف را خوانده است. (تاریخ دمشق: ج 69 ص168)
2- ر.ك: مقدمه وقعة الطّف: ص 9.
3- نسخه‌ای از این كتاب در آخر بحار‌الانوار به چاپ رسیده و یك نسخه خطی به تاریخ 1130 نیز در كتابخانه دار‌الحدیث نگاهداری می‌شود. این نسخه خطی برخی از اشتباهات فاحش نسخه چاپی متداول را ندارد. مانند سند كتاب در آغاز متن چاپی، ص 24 و روایت از كلینی در همان، ص 25.
4- لولو و مرجان: ص 236.
5- أربعین حسینیه: ص 9
6- نفس المهموم: ص9، الكنی و الالقاب: ج 1 ص 155، هدیة الاحباب: ص 45
7- مؤلفوا الشیعه فی صدر الاسلام: ص 41
8- مستدركات أعیان الشیعه: ج 6 ص 255
9- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص 60،76،219،222
10- برای آگاهی بیشتر درباره این كتاب و دیگر منابع مرتبط ر.ك: محمد اسفندیاری، كتابشناسی تاریخی امام حسین (ع): ص 70
11- ر.ك: طبقات الشافعیة: ج 4 ص 256، وفیات الاعیان: ج 1 ص 28، تبیین كذب المفتری: ص 243 ، سیر أعلام النبلاء: ج 17 ص 352،‌البدایة و النهایة: ج 12 ص 30
12- هدیة العارفین: ج1 ص 8
13- الذریعه: ج 17 ص 72- 73
14- معجم المطبوعات العربیة: ج 1 ص 436
15- ایضاح المكنون: ج 2 ص 685
16- ر.ك: أهل البیت فی المكتبة العربیة : ص 655
17- مانند آن كه اسب امام حسین (ع) به تنهایی 26 سواره و 9 اسب را كشت (ص 51) و یا جنگ از روز سوم محرم شروع شد و امام در همان روز سوم هزار نفر را كشت (ص 36) و اموری دیگر،ر.ك: ص 7،37،41،44،48و ...
18- مانند شهید طباطبایی كه آن را در ضعف و جعل مانند مقتل منسوب به ابومخنف و سراسر قصه می‌خواند (تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا (ع)) و نیز محمد ارباب در (أربعین حسینیه: ص 272) و فضل علی قزوینی در (الامام حسین وأصحابه: ج 1 ص 150)
19- مقدمه روضة الشهداء: ص 6
20- ریاض العلماء: ج 2 ص 190
21- أعیان الشیعة: ج 6 ص 122
22- لؤ‌لؤ و مرجان:ص 287
23- حماسه حسینی: ج 1 ص 54
24- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص 36
25- مانند بیست و دو هزار زخم در پیكر امام حسین (ع) (ص 60)‌و چسبیدن سر به تن فرزندان مسلم بن عقیل (ص 241) و حضور هاشم مرقال در كربلا (ص 301)‌و قصه زعفر جنی (ص 321) و عروسی قاسم (ص 346)
26ـ ر.ك: سخن شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعة: ج22 ص 420.
27ـ لؤلؤ و مرجان: ص 287.
28ـ اربعین حسینیه: ص 64.
29ـ مانند كشته شدن بیش از 10 هزار سوار كار در عاشورا (ص‌ 450) و مخلوط كردن سه جریان شهادت حضرت عباس و اب آوردن برای طفل ابا عبدالله و شهادت حضرت علی اكبر (ص43) و ...
30ـ مقدمه محرق القلوب، به نقل از عاشورا پژوهی: ص 406.
31ـ‌ قصص العلماء: ص 133
32ـ لولو و مرجان: ص 245.
33ـ ر. ك: حماسه حسینی: ج 1 ص 28.
34- ر. ك: الذریعة: ج 4 ص 461 و ج 20 ص و ج 21 ص 359 و ایضاح المكنون: ج 2 ص 443 و هدیة العارفین: ج 2 ص 352.
35ـ لولو و مرجان: ص 251.
36 ـ اخبار غیر معتبره در این كتاب (اسرار الشهادت) بسیار و ضعاف بلكه اخباری كه مظنون، كذب آنها است بلكه گویا بعضی از آنها قطعی الكذب باشند و این مایه كسر قدر آن كتاب گردید (قصص العلماء: ص 108).
37ـ كار به آنجا رسید كه مخالفان در كتب خود نوشته‌اند كه: شیعه بیت كذب است . و اگر كسی منكر شود، كافی است ایشان را برای اثبات این دعوی، آوردن كتاب اسرار الشهادة را به میدان (لؤلؤ و مرجان: ص 289).
38ـ فاضل دربندی در اسرار الشهادة خبر طولانی راجع به عطش سكینه و آب آوردن بریر و پاره شدن مشك و ریختن آب نقل كرده است. حقیر چون به كلی اعتماد بر آن كتاب ندارمف فلذا عنان قلم از نقل آن باز كشیدم. (ریاحین الشریعة: ج 3 ص 272)
39ـ و بالجملة قد قد اكثر فی مؤلفاته النقلیة من الاخبار الواهیه، بل أورد ما لاتقبله العقول و لم تصدقه النقول (اعیان الشیعة: ج 2 ص 88).
40- به حكم انصاف، این كتاب او بلكه دیگر تألیفاتی كه در موضوع مقتل نگارش داده همانا در اثر آن همه محبت مفرط كه داشته است حاوی غث و سمین بوده است. (ریحانة الأدب: ج 2 ص 217).
41ـ من شدة خلوصه و صفاء نفسه نقل فی هذا الكتاب امورأ لا توجد فی الكتب المعتبرة، و انما اخذها عن بعض المجامیع المجهولة اتكالا علی قاعدة التسامح فی ادلة السنن) (الذریعة: ج 2 ص 279).
42ـ در شصت، هفتاد سال پیش مرحوم ملا آقای دربندی پیدا شد؛ تمام حرفهای روضة الشهداء را به اضافه چیزهای دیگری پیدا كرد و همه را یك جا جمع كرد و كتابی نوشت به نام أسرار الشهادة. واقعاً مطالب این كتاب انسان را وادار می‌كند كه به اسلام بگرید. (حماسه حسینی: ج 1 ص 55 و ص 106).
43ـ گزارش‌های غیر قابل باور مانند كشته شدن بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس و 330 هزار نفر به دست امام حسین (ع) و یا قصه پردازی درباره چگونگی بیرون آمدن امام حسین (ع) از مدینه كه به زی پادشاهان شبیه كرده است و یا ارائه رقم 1.600.000 نفری برای سپاه عمر سعد، (ص 345).
44ـ لغت‌نامه دهخدا: مدخل سپهر كاشانی.
45ـ ناسخ التواریخ: ج 1 ص 378.
46ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید‌الشهدا (ع): ص 97 و ص 12.
47ـ فلسفه تاریخ: ص 14، حماسه حسینی: ج2 ص 107. استاد مطهری این نكته را بر مؤلف ناسخ التواریخ خرده می‌گیرد كه نوشته: اسب امام حسین(ع) چهل تن را با لگد و دندان كشت و سپس به خیمه امام حسین (ع) بازگشت و چندان سر خود را به زمین كوبید كه جان از تنش بیرون شد.
48ـ ر.ك: عنوان الكلام: ص 294.
49ـ برای اگاهی از متفردات بدون پشتوانه تاریخی كتاب، ر.ك: ص 81 و 268: مرثیه مادر علی اصغر برای طفل شیرخوارش، ص 265 و 326: بیرون كشیدن پیكر علی اصغر از قبر و جدا كردن سر او از بدن و مطالب دیگر در صفحان: 194، 280، 282، 320 و ...
50- ر.ك: اذریعة: ج 15، ص 268، شماره 1740 و ص 353، شماره 2267، معجم المؤلفین: ج 9 ص 91، اعیان الشیعة: ج 9 332.
51- ر.ك: ص 218 و 222: مسموم بودن و سه شعبه داشتن تیر اصابت كرده به گلوی حضرت علی اصغر، ص 270: حركت نكردن اسب برای رسیدن به قتلگاه عباس، ص 296 تا 299: شروع جنگ از روز سوم محرم، ص 325 و 443: سوغات و یادگاری آوردن برای دختر امام حسین (ع) و ام‌البنین، ص 365: آمدن صدا از حلقوم بریده و نیز ص 24، 156، 411 و ...
51ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سید الشهدا (ع) ص 206.
52ـ مانند این كه امام حسین (ع) وقتی دید علی اكبر به میدان می‌رود سه بار مشرف به مرگ شد (ج 1 ص 254) یا عمه‌ها و خوهران علی اكبر از رفتن وی به میدان ممانعت كردند!
(ج 1 ص 254) یا حضرت زینب قبل از آمدن آمدن امام خودش را روی جنازه علی اكبر انداخت چون می‌دانست اگر او فرزندش را كشته ببیند روح از بدنش مفارقت می‌كند (ج 1 ص 254) یا خروج لیلی از خیمه با سر برهنه پس از شهادت علی اكبر (ج1 ص 255).
ارسال به دوستان