۱۰ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۵۰۸۵۲
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: ۲۰:۳۳ - ۰۶-۱۰-۱۳۸۹
کد ۱۵۰۸۵۲
انتشار: ۲۰:۳۳ - ۰۶-۱۰-۱۳۸۹

شعر فتحعلی شاه در ماجرای جنگ روس و ایران

دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود به طور حماسه با صدای بلند خواند: کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد
خبر آنلاین- گویند در جنگ دوم روس و ایران وقتی قشون روس به تبریز وارد شد و مصمم بود به سمت میانه حرکت کند، دولت ایران خود را در مقابل کار تمام شده‌ای دید و ناچار شد شرایط صلحی که دولت روس املا می‌کرد بپذیرد.

 فتحعلی شاه برای اعلان ختم جنگ و تصمیم دولت در بستن پیمان آشتی، سلاحی خبر کرد. قبلا به جمعی از خاصان دستوراتی راجع به اینکه در مقابل هر جمله‌ای از فرمایشات شاه چه جواب‌هایی باید بدهند داده شده بود و همگی نقش خود را روان کرده بودند.

شاه بر تخت جلوس کرد و دولتیان سرفرود آوردند. شاه به مخاطب سلام، خطاب کرد و فرمود: اگر ما امر دهیم که ایلات جنوب با ایلات شمال همراهی کنند و یک‌مرتبه بر روس منحوس بتازند و دمار از روزگار این قوم بی‌ایمان برآورند چه پیش خواهد آمد؟

مخاطب سلام که در این کمدی نقش خود را خوب حفظ کرده بود تعظیم سجده مانندی کرد و گفت: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» شاه مجددا پرسید: «اگر فرمان قضا جریان شرف صدور یابد که قشون خراسان با قشون آذربایجان یکی شود و تواما بر این گروه بی‌دین حمله کنند چطور؟» جواب عرض کرد: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!»

اعلیحضرت پرسش را تکرار کردند و فرمودند: «اگر توپچی‌های خمسه را هم به کمک توپچی‌های مراغه بفرستیم و امر دهیم که با توپ‌های خود تمام دار و دیار این کفار را با خاک یکسان کنند چه خواهد شد؟» باز جواب: «بدا به حال روس!! بدا به حال روس!!» تکرار شد و خلاصه چندین فقره از این قماش اگرهای دیگر که تماما به جواب یکنواخت بدا به حال روس مکرر تایید می‌شد رد و بدل شد.

شاه تا این وقت روی تخت نشسته پشت خود را به دو عدد متکای مروارید دوز داده بود. در این موقع دریای غضب ملوکانه به جوش آمد و روی دوکنده زانو بلند شد شمشیر خود را که به کمر بسته بود به قدر یک وجبی از غلاف بیرون کشید و این دو شعر را که البته زاده افکار خودش بود به طور حماسه با صدای بلند خواند:

کشم شمشیر مینایی / که شیر از بیشه بگریزد
زنم بر فرق پسکوویچ / که دود از پطر برخیزد

مخاطب سلام با دو نفر که در یمین و یسارش رو‌به‌روی او ایستاده بودند خود را به پایه عرش سایه تخت قبله عالم رساندند و به خاک افتادند و گفتند: «قربان مکش، مکش که عالم زیر و رو خواهد شد.» شاه پس از لمحه‌ای سکوت گفت: «حالا که اینطور صلاح می‌دانید ما هم دستور می‌دهیم با این قوم بی‌دین کار به مسالمت ختم کنند.»
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۹
غیر قابل انتشار: ۰
fadsvj
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۰۸ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
4
22
خاک بر سر قاجار
هاشم
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۴۵ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
13
15
اگر واقعا قشون ایران به یاری قشون آذربایجان می رفت شاید نتیجه جنگ تغییر می کرد.
ناشناس
Germany
۲۳:۲۵ - ۱۳۸۹/۱۰/۰۶
2
50
اگر ما اندکی اخم کنیم صنعت خودروسازی فرانسه فرو می ریزد !!
بدا به حال غرب بدا به حال غرب
شرکت فرودگاه‌ها: برخی فرودگاه‌ها فقط یک تا دو پرواز هفتگی دارند افراطی های اصولگرا «آمپول شفابخش» دارند؟/ زیدآبادی الریاض عربستان جدی‌ترین مشتری اندونگ پس از جدایی از استقلال ظهور یک کار و کسب پردرآمد در صنعت جهانی خودرو/ چین اینجا هم پیشتاز است/ تا کنون 156 شرکت چینی مجوز گرفته اند ادارات و مراکز آموزشی قزوین پنج‌شنبه تعطیل است حمله اوکراین به تاسیسات نفتی مسکو تجربه آنتونی هاپکینز بازیگر برنده 2 اسکار از ترک اعتیاد خروج نیروهای اماراتی از یمن زلزله‌ ۳.۲ ریشتری در مازندران حواشی استفاده فدراسیون فوتبال از هوش مصنوعی؛ ویدیوی جنجالی «منصور پورحیدری» آکسیوس: نتانیاهو با ورود به مرحله دوم آتش‌بس غزه موافقت کرد سفر اوسمار ویرا به دبی؛ تعطیلات خانوادگی سرمربی پرسپولیس (+عکس) پزشکیان: امروز و فردا دغدغه‌های معیشتی را رفع می‌کنیم رئیس سازمان برنامه و بودجه: در مورد اعداد و ارقام باید گفت‌وگو کنیم نویدکیا: فریب نتایج استقلال را نمی‌خوریم؛ لیموچی غایب بزرگ