البرز: ستارها و هنرمندان کشورمان نمیتوانند کارهای تبلیغی داشته باشند و این در حالیست که ما بیلبورد چهرههایی مثل آندره آغاسی و جورج کلونی را در سطح تهران میبینم اما برای چهرههای خودمان و کسانی که زیر پرچم همین کشور خدمت میکنند، تبلیغات ممنوع است و من اصلاً دلیل ممنوعیت این کار را نمیدانم. اگر این کار بد است، پس چرا در تمام دنیا پیشنهاد میشود و صورت میگیرد.
ماهنامه مدیریت ارتباطات در شماره بهمن ماه خود، پرونده ویژهای را به بررسی« حضور هنرمندان و ورزشکاران دنیا در تبلیغات تجاری» اختصاص داده و با درج یادداشتها و گفتوگوهایی، ابعاد مختلف این موضوع را بررسی کرده است.
در یکی از این گفتوگوها پژمان بازغی از الزامات حضور سوپراستارها در تبلیغات گفته است. وی در مورد انگیزههایش برای ورود به عرصه تبلیغات گفته است: در همه جای دنیا چهرهها مخصوصاً در زمینه ورزش و سینما کسانی هستند که در دنیا، شرکتهای بزرگ با آنها قراردادهایی را منعقد میکنند تا کالاهایشان را تبلیغ کنند که این کار هم پیوندی است بین هنر و صنعت و هم پیوند بین ورزش و صنعت. فکر میکنم در ایران من تنها کسی هستم که 3 یا چهار بار بیلبورد تبلیغاتی داشتم که آخرین کار مصادف شد با ممنوعیت از طرف وزارت ارشاد و قرارداد ما هم نیمهکاره ماند و در واقع ضررش به من رسید، چون من همه کارها را انجام داده بودم و قرارداد را بسته بودیم، عکاسیها هم انجام شده بود. پرداختها قرار بود یکساله باشد که بیش از سه ماه این اتفاق نیفتاد و در این زمینه به جایی نرسیدیم. به هر حال فکر میکنم تبلیغات توسط چهرهها اتفاق بدی نیست، چون ما با مشاورینی که داریم، مشورت میکنیم و از آنها میپرسیم این کار را انجام بدهیم یا نه و صرفاً انتخاب نمیشویم، بلکه ما هم انتخابکننده هستیم.
وی با توضیح اینکه در این زمینه هرکس سلیقه خودش را اعمال میکند ادامه می دهد: مثلاً در یک دوره آزاد میشود، در دوره دیگر ممنوع. این قانون فعلی نیز دچار تناقض اجرایی است، چون کسی که در تلویزیون بازی میکند نباید روی بیلبوردها باشد اما کسی که در تیزرهای تلویزیونی بازی میکند، منعی ندارد و میتواند بیلبورد هم داشته باشد. متأسفانه در مملکت ما با توجه به فرهنگ خریدی که وجود دارد، ژانرهای مختلفی برای این کار باقی نمیماند، مثلاً در حال حاضر سوپراستارها و هنرمندان کشورمان نمیتوانند کارهای تبلیغی داشته باشند و این در حالیست که ما بیلبورد چهرههایی مثل آندره آغاسی و جورج کلونی را در سطح تهران میبینم اما برای چهرههای خودمان و کسانی که زیر پرچم همین کشور خدمت میکنند، تبلیغات ممنوع است و من اصلاً دلیل ممنوعیت این کار را نمیدانم. اگر این کار بد است، پس چرا در تمام دنیا پیشنهاد میشود و صورت میگیرد. اگر هم شرایط در کشور ما مناسب نیست، خب باید چارهای اندیشید و آن شرایط را قانونمند و مدون و تبدیل به یک شرایط مسالمتآمیز برای طرفین کرد، یعنی به فرهنگ کشور لطمه وارد نکند، با موازین و قانونها مطابقت داشته باشد و... اما اگر بخواهد به این شکل کاملاً برچیده شود، ریشههای پیشرفت در مملکت خشکانده میشود.
وی می گوید: در تلویزیون ما قانونی وجود دارد با این مضمون که کسانی که قبل یا بعد از تیزرهای تبلیغاتی مشغول همکاری در مجموعه سریالها یا برنامهها هستند، تبلیغات برایشان ممنوع است، یعنی تلویزیون تکلیف خودش را کاملاً مشخص کرده که اگر شما بازیگر فلان سریال هستید، نمیتوانید همزمان تیزر تبلیغاتی هم داشته باشید.
بازغی در پاسخ به این سؤال که؛ استفاده از سوپراستارها در چه شکلی از تبلیغات رسانهای تأثیر بیشتری بر بازار هدف میگذارد؟ گفت: تلویزیون به خاطر وسعت مخاطبش و اینکه رسانهای است کاملاً عمومی، میتواند تأثیرگذارتر باشد اما الان تعریف رسانه کمی گستردهتر شده است، مثلاً رسانههای تصویری بازار بزرگی را به خودشان اختصاص دادهاند؛ سینما، تلویزیون و تبلیغات محیطی همه به همین صورت اما باز هم به این نتیجه میرسیم که پرمخاطبترین و بهترین رسانه برای تبلیغ، تلویزیون است اما مشکلی که تلویزیون ما را برای بهترین رسانه بودن عقب میاندازد، همان پیشبینی نشدن قوانین و قانونمند نبودنهاست.
این هنرمند سینما در مورد دلایلش برای تبلیغ
دستمال کاغذی می گوید: من دلایل متعددی برای این کار داشتم. این شرکت مواد سلولزی تولید میکرد و دستگاهی را خریداری کرده بود که اهمیت داشت، چون برای اولین بار در ایران محصولی با کیفیت پمپرز سه لایه خارجی تولید میکرد و البته مصادف شده بود با زمان بچهدار شدن خودم. قبل از اینکه قرارداد ببندم، از کارخانه بازدید کردم و متوجه شدم محصولی است که بخشی از بازار را ارتقاء میدهد، یک محصول ایرانی و داخلی که پیشرفته است. خب، چرا نباید این کار را کرد؟ اولاً حمایت از محصولات داخلی است، بعد هم وقتی من میتوانم با عکسم باعث شناخته شدن محصولاتشان بشوم تا مردم از این محصولات داخلی بیشتر استفاده کنند، چرا این کار را نکنم.