ملت ما: ماجراي آشنايي اين زن و مرد زماني آغاز شد كه اواخر آذرماه سال جاري زن جواني به نام هانيه در ميهماني يكي از دوستانش شركت كرد. هانيه در مراسم تولد دوستش دل به يك جوان شيكپوش به نام مهران بست و آن شب آنها يك رابطه دوستانه را آغاز كردند.
۲ ماه بعد
۱۰بهمنماه سال جاري مهران پسر ۲۴ ساله روبروي ميز بازپرس دادسراي شهيد هاشمي نشست و گفت: من بخاطر تيپ و چهرهام علاقه خاصي به هنرپيشگي داشتم و ميدانستم اگر وارد اين حرفه شوم، موفق خواهم شد.
آن شب در ميهماني، هانيه سر صحبت را با من بازكرد و مدعي شد آشنايي دارد كه ميتواند از من يك هنرپيشه معروف بسازد. روياي هنرپيشه شدن كافي بود تا رسيدن به آرزوهايم را در گرو زندگي با هانيه ببينم. هانيه ۱۰سال از من بزرگتر است و ۲سال پيش از شوهرش طلاق گرفته بود. وي افزود: بعد از مدتي او را صيغه كردم و بعد از ازدواج موقت متوجه شدم كه چه كلاهي سرم رفته است. چون حرفهاي هانيه دروغ بود و برخلاف آنچه تصور ميكردم او مخالف هنرپيشهشدن من بود. در حالي كه مدت صيغه ما در حال تمامشدن بود من با دختر ديگري آشنا شدم و از زندگي هانيه بيرون رفتم.
بعد از تمام شدن مدت ازدواجمان، هانيه مرتب با من تماس ميگرفت و ميگفت بايد مهلت صيغه را تمديد كنم. اما من هرچه به او ميگفتم ديگر حاضر به ادامه زندگي با يك زن فريبكار نيستم، گوشش بدهكار حرفهايم نبود تا اينكه چند وقت پيش وقتي از خانهام بيرون آمدم، در كمال ناباوري خودرو مزدا خود را در دود و آتش ديدم. همان لحظه متوجه شدم كه اين توطئه هانيه است كه براي انتقامجويي از من خودرويم را به آتش كشيده است. وي در ادامه افزود: آن روز هانيه با من تماس گرفت و مرا تهديد به اسيدپاشي كرد. بعد از اين تصميم گرفتم از اين زن توطئهگر شكايت كنم. بعد از شكايت پسر جوان، بازپرس پرونده دستور بازداشت زن توطئهگر را صادر كرد. اين زن ۳۴ ساله وقتي پيش روي بازپرس قرار گرفت پذيرفت خودرو جوان مورد علاقهاش را آتش زده است. وي گفت: من عاشق تيپ و ظاهر مهران شدم تا جايي كه بدون او نميتوانم زندگي كنم!
آن شب در ميهماني وقتي متوجه شدم او به بازيگري علاقه دارد ناچار شدم براي به دست آوردن او دروغ بگويم تا او حاضر شود با من زندگي كند. از طرفي من در زندگي اولم شكست خوردم و بعد از طلاق تنها در آپارتمانم زندگي ميكنم. با مهران آشنا شدم تا تنهاييهايم پرشود.
وي افزود: مهران مرا صيغه كرد و وارد زندگيام شد.
اوايل همهچيز خوب بود اما بعد از مدتي متوجه شدم كه مهران با دختر جواني آشنا شده و قصد ازدواج دارد، همچنين مدت صيغه ما نيز به پايان رسيد و مهران ديگر تلفنهاي مرا جواب نميداد. آنقدر عاشق او بودم كه نميتوانستم بدون او زندگي كنم. حسادت همه وجودم را فرا گرفته بود تا جايي كه مهران را تهديد به اسيدپاشي كردم تا مهلت صيغه را تمديد كند. اما او باز هم حاضر به زندگي با من نبود به همين خاطر نقشه يك انتقامجويي را طراحي كردم. روز حادثه با يك گالن بنزين جلوي خانه مهران رفتم و در فرصتي مناسب خودروي مزداي او را به آتش كشيدم.
همه اين انتقامجويي بخاطر عشق و علاقه من به او بود و در اين بين چيز ديگري نبود. با اعترافات اين زن انتقامجو، بازپرس پرونده قرار بازداشت موقت وي را صادر كرد و زن توطئهگر با صدور قرار قانوني روانه زندان شد.