۳۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد ۱۶۹۱۲۶

گفت و گو با افشین قطبی، از سونامی تا ماجرای مالیات پرسپولیس

موهایش کمی سفیدتر شده؛ اما لبخندش را هنوز بر لب دارد. هنوز همان طور حرف می‌زند که در ایران حرف می‌زد. سه سال کار در ایران و همه اتفاقات تلخ و شیرینی که دیده، باعث می‌شود وقتی با خبرنگاران ایرانی روبرو می‌شود، احتیاط، پیشه کارش باشد.

این نخستین گفت و گو با افشین قطبی است از روزی که ایران را ترک کرده. مجالی یک ساعته در زمین تمرین تیم شیمیزو در ساحل اقیانوس آرام، جایی در میان درختان کاج و نارنج و زیر نم نم باران. با او از سئوالاتی سخن گفتیم که کاربران و خوانندگان می‌خواستند پاسخ‌هایش را از سرمربی سابق تیم ملی که دوستش داشتند، بپرسند. فارغ از موضع همیشه انتقادی ما به بسیاری از تصمیمات قطبی در مقام سرمربی تیم ملی، این حق را برای هواداران بی شمارش محفوظ دانستیم تا بی پرده برایشان سخن بگوید. قطبی در این مصاحبه، به راحتی حرف زد. پاسخ‌ها را یک بار بار دیگر خواند و روی آنها اصلاحاتی انجام داد تا همان حرفی را برای علاقه‌مندانش بزند که دوست داشته بگوید. هماهنگی ما برای دیدار با افشین در شبه جزیره زیبای شیمیزو را مهدی حاج باقر عزیز، مدیر برنامه‌های افشین در تهران انجام داد که جا دارد به این دلیل از او تشکر کنیم.

با افشین درباره موهایش، توت فرنگی‌ها، درختان نارنج و عقاب‌های همیشه در پرواز آسمان تمرین‌شان هم سخن گفته بودیم؛ اما او اعتقاد داشت مردم در این گفت و گو دوست دارند حرف‌های فوتبالی‌اش را بخوانند و اینها را از دل مصاحبه بیرون کشید.

با این حال گفته‌هایش درباره اتهاماتی چون بازی دفاعی تیم، حرفهای جواد نکونام، علی کفاشیان‌، موضوع مالیات و... پر است از نکات جالب و خواندنی.

فکر نمی کردم شیمیزو این قدر زیبا باشد.
شیمیزو شهر زیبایی است و ما اینجا جنگل، اقیانوس و مناظر زیبا دراطرافمان داریم.

ورزشگاه محل تمرینت را هم دیدم. ارتفاع زیادی دارد و البته خیلی زیباست.
ما یکی از بهترین زمین‌های چمن فوتبال ژاپن را داریم. زمین تمرین ما در کنار ساحل و همراه با زیبایی طبیعت است. زمین تمرین به شکلی است که امکان بازی سرعتی  و همچنین فوتبال ترکیبی را به ما می‌دهد.

بین طرفداران تیم خیلی محبوبی. راستش اگر در فاصله زمانی مشابه در ایران نتیجه نمی‌گرفتی، شرایط با گفته‌های امروز تماشاگران ژاپنی خیلی فرق داشت.
راستش من روزی که اسپالس را گرفتم با تیم فصل قبلش تفاوت‌های زیادی پیدا کرده بود. شیمیزو اس‌پالس چند بازیکن مهمش را فصل قبل از دست داد که ازجمله سه بازیکن ملی پوش، بهترین گلزن و دروازه‌بان اصلی‌اش بودند و در مجموع 9 بازیکن از این تیم جدا شدند. همه اینها پس از فینال جام امپراتوری در اول ژانویه رخ داد. بازیکنانی که قراردادی نداشتند و بازیکن آزاد محسوب می‌شدند با حقوق بیشتر جذب تیمهای دیگر شدند. به همین خاطر من با تیم جدیدی روبه‌رو شدم که اکثر بازیکنانش کم تجربه و جوان بودند. جایگزین کردن بازیکنان قبلی برای تیم خیلی دشوار بود و اس‌پالس  تصمیم به تشکیل تیمی جوان با بازیکنان محلی گرفت.

این که کار تیم را خیلی سخت می‌کند. شما می‌توانستی جای بازیکنانی که از دست دادی، بازیکن بگیری؟
مشکل اینجا بود که باشگاه فکر می‌کرد می‌تواند تعداد زیادی از بازیکنان فصل قبل را نگه دارد؛ اما در این کار موفق نشدند. برای همین زمان زیادی هم نداشتند تا بتوانند جای بازیکنانی که از دست دادند، بازیکن بگیرند. من هم به دلیل درگیری‌ام در تیم ملی ایران، خیلی دیر به ژاپن رسیدم. وقتی رسیدم دیدم یک تیم خیلی جوان دارم.

اما تیم شما همین حالا بازیکنان سرشناسی مثل تاکاهارا و شین جی اونو را دارد؟
ما بازیکنان سرشناسی داریم، مثل تاکاهارا که اسم بردی اما این بازیکنان با تجربه ما کمی مشکل آسیب دیدگی دارند. مثلا تاکاهارا پس از دو سال دارد پا به توپ می‌شود. یا شین جی اونو، بازیکنی است که در سالهای اخیر نتوانسته هیچ وقت یک فصل کامل بازی کند چون یک مصدومیت کهنه از کشاله ران دارد. همین باعث شده که میانگین سنی تیم من کمتر از 24 سال باشد. مثلا در بازی با ناگویا گرامپوس، سه مهاجمی که در زمین داشتم، همگی زیر 21 سال بودند.

آلکس چطور؟ شما این مهاجم خارجی را هم داشتی که گل تیمت را زد.
آلکس 27 ساله است؛ اما او تازه از لیگ استرالیا به جمع ما اضافه شده. آلکس از ناحیه کشاله مصدوم بود؛ اما دارد به مرور بهتر می‌شود وشرایط بازی را پیدا می‌کند.

اینجا خیلی از تماشاگران تیم با تعجب می‌گفتند افشین نوع تمریناتش خیلی متفاوت است. اینکه در زمین کوچک تمرین می‌کنی و اصرار داری روی پاس‌های کوتاه، برایشان عجیب است.

فوتبال ژاپن این را می‌طلبد. اینجا فوتبال‌شان سرعتی است و من مجبورم بازی را سرعتی دنبال کنم تا بتوانیم در این لیگ موفق باشیم. تمرین در فضاهای کوچک سرعت تبادل توپ را بالا می‌برد و بازیکنان مجبور به بازیخوانی سریع می‌شوند و برخوردها و تماسها با توپ بیشتر می‌شود. فوتبال فقط در فضا و زمان خلاصه می‌شود و کنترل فضای تمرین برای بهبود شرایط تیم و بازیکنان ضروری است.

کاری که در فوتبال ایران، کلا شدنی نیست!

در تیم ملی روزهای تمرین محدود هستند و بازیکنان خسته. آنها از نظر روحی و فیزیکی در بازی‌های باشگاهی خسته می‌شوند و با این شرایط تیم‌هایشان را ترک می‌کنند و به تیم ملی می‌پیوندند. در تمام دنیا این چالش برای مربیان ملی وجود دارد. اگر بازیکنان در لیگ‌های خوب دنیا بازی کنند می‌توانند در بازی‌های بین‌المللی هم در شرایط خوبی ظاهر شوند. چالش بزرگ من در ایران و در مورد اکثر بازیکنان تیم ملی این بود که آنها در لیگ‌های داخلی بازی می‌کردند.

یعنی می‌خواهی بگویی در تیم ملی زمان لازم در اختیارت نبود؟
ما بارها این بحث را داشتیم. اینکه در تیم ملی، ما چند روز بازیکنان را در اختیار داشتیم. برای همین فکر می‌کنم بازیکن‌سازی در تیم ملی خیلی سخت‌تر است. به هر حال اینکه 3 روز قبل از بازی بازیکن در اختیار تیم باشد، قابل مقایسه نیست با اینکه بازیکنان، هر روز در اختیار مربی باشند. الان خیلی خوشحالم که دارم در یک تیم باشگاهی کار می‌کنم چون بازیکنان در اختیارم هستند و می‌توانم هر لحظه با آنها در ارتباط باشم. دو سال از این فضا دور بودم و الان از اینکه هر 5 یا 6 روز بازی می‌کنیم، لذت می‌برم. از اینکه دارم با این بچه‌ها کار می‌کنم که تشنه یاد گرفتن هستند، خیلی خوشحالم الان با تیم جوانی کار می‌کنم که حتی خیلی از اینها، سال قبل تجربه بازی در لیگ اول ژاپن را نداشته‌اند.

روز اول که به اینجا آمدی از موفقیت گفتی
برای اینکه از روز اول که آمدم، در تمام مذاکراتم با مدیران باشگاه، هدفشان این بود که افشین بیاید و بتواند با اس پالس قهرمان جی لیگ شود. اتفاقی که هیچ وقت در تاریخ شیمیزو رخ نداده. این کار برای امسال، کار دشواری است. مدیران تیم و مردم هم این کار را از من نمی‌خواهند. این را فکر می‌کنم خودت هم در حرف‌هایشان دیدی. هدف اما این است که ما در ادامه بتوانیم به خواست مردم نزدیک بشویم. در این منطقه از ژاپن، مردم عاشق فوتبال زیبا هستند و بازی روان برایشان حتی گاهی مهم‌تر از پیروز شدن است. اینجا بازیکن تکنیکی زیادی داریم؛ اما روش فعالیت خیلی فرق دارد. اینجا مردم طوری زندگی می‌کنند که خیلی نظم در زندگی‌شان مهم است و خلاقیت و ابتکار، خیلی دخیل نمی‌شود. به همین خاطر سبک فوتبال‌شان با فوتبال ما فرق می‌کند.

‌‌‌نظم؛ چیزی که کلا در فوتبال ایران وجود ندارد!
فوتبال ایران همیشه فاقد انضباط بوده و بدون نظم نمی‌توان به خواسته‌های مردم رسید. انضباط از خانواده، مدرسه و جامعه شروع می‌شود و بعد بازتاب آن را در زمین هم می‌بینیم. درمورد شیمیزو انضباط یکی از نقاط قوت فوتبال و مردم ژاپن است. با اینکه تیم من جوان است؛ اما من امیدوارم فصل موفقی را داشته باشم و برای موفقیت‌های آینده‌ام در جی لیگ و فوتبال آسیا برنامه‌ریزی می‌کنم. من به تدریج فرهنگ فوتبال را در شیمیزو تغییر می‌دهم و همه را برای اینکه اهداف بزرگی برای خودشان در نظر بگیرند، به چالش می‌کشم.

فکر می‌کنی پایان این فصل چه نتیجه‌ای برایت قابل قبول باشد؟
مطمئن باش که تیم‌ ما در لیگ می‌ماند و همین که امسال بتوانیم برندی از فوتبال اس‌پالس بسازیم، برایم کافی است. اینکه تیم ما بتواند طوری بازی کند که پایه‌ سالهای بهتر را در آینده داشته باشیم. ما می‌خواهیم تیمی بسازیم که در افقی 3 ساله بتواند قهرمان جی لیگ شود. من همیشه برای رسیدن به جام کار کرده‌ام و اینجا هم امیدوارم در سال اول به هدفم برسم. هدف اصلی ما ایجاد موقعیت‌های بیشتر در مقابل دروازه حریف و تبدیل شانس‌هایمان به گل است. مشکل ما از ابتدا این بوده ومردم ژاپن افراد صبوری هستند و برای ساختن تیمی خوب، به ما زمان لازم را می‌دهند.

اینجا اگرچه شروع فصل تیمت خیلی موفق نبوده؛ اما تماشاگران خیلی دوستت دارند. شاید بخش زیادی از این محبوبیت، ناشی از کار تو در زمان سونامی باشد. به عکس مربیان سرشناس خارجی دیگر ژاپن، تو اینجا را ترک نکردی و حتی به کمک سیل زده‌ها رفتی.
من فکر کردم این کار خیلی مهم است. وقتی چهره مردم را می‌دیدم، اینجا همه غمزده و ناراحت بودند. چهره‌ها پر از ترس بود و من با خودم گفتم، اینجا مدام شعار می‌دهیم که می‌خواهیم یک تیم داشته باشیم که مثل یک خانواده قرار است باشد‌. پس من باید کنار خانواده‌ام بمانم. نمی‌توانم زمان سختی ترکشان کنم و بروم. من چه فامیلی می‌توانم باشم اگر در روز سختی، اعضای خانواده‌ام را ترک کنم و تنها بگذارم. ما بعد از آن حادثه فقط 3 روز به تیم تعطیلی دادیم تا بچه‌ها به خانواده‌هایشان سر بزنند و روزهای سخت فاجعه را کنارشان باشند. بعد از شوک اولیه، کار ما هم شروع شد. دور هم جمع شدیم و نیت کردیم که تا در حد توان‌مان به آسیب دیدگان سانحه کمکی کنیم. حتی اگر این کمک کوچک باشد.

البته شهر شما از منطقه حادثه دیده فاصله دارد.
بله ما اینجا در شیمیزو از خطر سونامی در امان بودیم و فقط زلزله بزرگ، شهر را لرزاند. البته اینجا طوری ساخته شده که زلزله به آن بزرگی‌، آسیبی به همراه نداشت؛ اما همین طور که می‌بینی دور تا دور ما پر از آب است. ما وسط اقیانوس هستیم و الان اینجا هشدار دادند که هر لحظه ممکن است سونامی رخ بدهد.

فکر می‌کنم همراه با بازیکنان تیم، کمک‌های زیادی هم برای سیل زدگان جمع کردید.
بله ما در آن مدت توانستیم 3 بازی دوستانه خیریه انجام بدهیم و در مجموع رقمی نزدیک 9 میلیون دلار را برای کمک به آسیب‌دیدگان جمع کردیم. همین طور یک روز، صندوق‌های اعانه دستمان گرفتیم و نزدیک به 2 میلیون ین در عرض 3 ساعت توانستیم کمک جمع کنیم و آنها را به مردم آسیب دیده بدهیم و این گونه سعی کردیم روحیه را به مردم برگردانیم. به هر حال در همین شهر ما هم خیلی‌ها می‌ترسیدند چون همان طور که گفتم، خود ما هم در معرض خطر سونامی هستیم. این یک سانحه تاریخی بود. این اتفاقات است که نشان می‌دهد زندگی ما چقدر روی مویی ... چی می‌گن؟ ... آها... بند است. در عرض چند دقیقه موج‌های بزرگ آمدند و هزاران نفر را با خود بردند. فارسی‌ام ضعیفتر شده نه؟

نه اتفاقا بهتر از قبل حرف می‌زنی! خیلی بهتر از قبل!
فکر می‌کردم بدتر شده. با این حال من چیزی که می‌خواستم درباره زلزله بگویم، این است که یک کشوری پیشرفته و مجهز مثل کشور ژاپن با یک حادثه طبیعی، این طور به هم می‌ریزد و آسیب می‌بیند. من فکر می‌کردم با فوتبال، می‌توانیم امید را به مردم برگردانیم. من گفتم می‌مانم و تمرین می‌کنیم و این طور می‌توانیم به مردم بگوییم که زندگی عادی اینجا جریان دارد. سعی کردم از فوتبال برای کمک  استفاده کنم. رفتیم پول جمع کردیم و برای مردم فرستادیم. باشگاه، ژاکت‌های بلند زیادی را برای آسیب دیدگان فرستاد تا آنها بپوشند. این کاری بود که از دست‌مان ساخته بود و وظیفه داشتیم انجام بدهیم.

غیر از این تلاشها، برای بنیاد خیریه خودت در ایران چه کاری کردی؟ «دل شیر» تعطیل شده؟
نه؛ این بنیاد در تهران مشغول به انجام فعالیتش است و دوستانم کارهایش را انجام می‌دهند. البته خیلی امیدوارم که با خلوت‌تر شدن کارهایم در شیمیزو بتوانم بیشتر روی بنیاد دل شیر تمرکز کنم و بتوانم خدمتی برای بچه‌های بی‌سرپرست کشورم انجام بدهم. آنها که باید در آینده برای کشور مفید باشند.

بعد از حذف تیم، تو متهم بودی که حتی به تهران برنگشتی تا توضیح بدهی که چرا تیم ملی حذف شده.
من فکر می‌کنم در همان کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی در این باره توضیح دادم. بعد از باخت به کره جنوبی من کنفرانس مطبوعاتی داشتم و به رسانه‌ها درباره آن بازی پاسخ دادم. در جام ملتها، ایران، ژاپن، استرالیا و کره جنوبی بهترین تیمها بودند و هر کدام از این چهارتیم امکان قهرمانی داشت. کره جنوبی بهترین بازی‌اش دراین تورنمنت را مقابل ما به نمایش گذاشت ولی ما در بهترین فرم نبودیم هر چند به مرور در بازی بهتر شدیم.

این چیزی که الان می‌گویی با چیزی که بعد از بازی از تو نقل شد کمی فرق دارد. یعنی خیلی فرق دارد. آنجا از تو نقل شد که ما از فوتبال کره عقب افتادیم...
من همین را که الان گفتم، آنجا هم گفتم. البته در بازی با کره ما در نیمه اول بازی خوبی را به نمایش نگذاشتیم. فکر می‌کنم همه بچه‌ها تمام تلاش‌شان را کردند؛ اما نتوانستیم به آنچه که انتظارش را داشتیم برسیم. ولی کم‌کاری هم نکردیم.

اگر بازی با کره را می‌بردیم حتی شاید تا فینال پیش می‌رفتیم.
البته اصلا هیچ چیز مشخص نبود. اصلا کار راحتی نداشتیم. در سه بازی آخر باید به ژاپن و استرالیا می‌خوردیم. ما 4 تیم، بهترین‌ها بودیم. جالب است که وقتی آمدم ژاپن همه از تیم من تعریف می‌کردند. حتی من اینجا وقتی با دستیار زاکه‌رونی که حرف زدم، او می‌گفت زمان بازیها فکر می‌کردند که ایران از سد کره می‌گذرد و آنها باید در مراحل بعد با تیم ما بازی کنند و نه با کره. اتفاقا می‌گفتند که خیلی هم از تیم ما ترس داشتند. آنها خیلی خوشحال شدند که ما حذف شدیم.

متهم هستی که ترکیبت برای بازی با کره، یک ترکیب دفاعی بود. استفاده از 3 هافبک دفاعی در آن مسابقه.
شما در مورد سه هافبک دفاعی سوال کردید . ما از همین تاکتیک برای شکست دادن کره جنوبی در سئول در سپتامبر 2010 استفاده کردیم. ما برای شکست دادن کره به رهبری نکونام و تلاش پژمان نوری و تیموریان نیاز داشتیم؛ اما حتی اعضای کادر فنی تیم ملی هم بعد از بازی می‌گفتند ترکیب تیم خیلی دفاعی بوده...

کادر فنی و من رابطه دوستانه و حرفه‌ای خوبی داشتیم و همه روی انتخابهایمان به توافق رسیده بودیم وبه طور کلی ساده است پس از هر بازی از ترکیب تیم انتقاد شود.

یعنی اگر یک بار دیگر قرار باشد با کره بازی کنی‌، باز هم همان ارنج را می‌چینی؟
من معتقدم ترکیب سه نفره جواد نکونام، آندو تیموریان و پژمان نوری، مثلثی است که می‌تواند کره را شکست دهد. ما 4 بازی انجام دادیم که هیچ یک را نباختیم. در دقیقه 105 بود که یک گل خوردیم. فکر می‌کنم رسانه‌های بین‌المللی، خیلی از تیم ما خوششان آمد. خیلی از مربیان بین‌المللی از تیم من تعریف کردند و تیم من همان تیمی بود که یک ماه بعد از بازی‌ها توانست تیم روسیه را شکست بدهد. همان تیم است که ادامه می‌‌دهد. 2 گل خورده در 4 بازی خیلی نتیجه بدی نیست. تیم ما همان تیمی است که خواهید دید بعد از این هم ترکیب اصلی ملی فوتبال ما را تشکیل می‌دهد.

البته بعد از بازیهای جام ملتها، کروش هم گفته بود که تیم ملی ایران را پسندیده
واقعا اصلا بحث من یا کارلوس و یا هر کس دیگری نیست. ما داریم درباره تیم ملی صحبت می‌کنیم. وقتی بحث‌مان ایران است باید رو به آینده نگاه کنیم، فرقی ندارد که چه کسی در راس کار است. ما باید همیشه کمک کنیم که تیم نتیجه بیاورد. اگر ما وطن‌مان را دوست داریم باید موفقیت تیم ملی برایمان مهم باشد. فرقی ندارد چه کسی سرمربی است یا چه کسی رئیس فدراسیون. تیم مملکت ماست و همه باید از سرمربی دفاع کنیم.

چیزی که خیلی‌ها را شوکه کرد این بود که عنوان شد در بین دو نیمه بازی ایران و کره، در رختکن تیم ملی به بازیکنان توهین کردی.
ما بحث‌مان این بود که در تمام دوسالی که تمرین کردیم، تاکید به فوتبال ترکیبی داشتیم؛ اما در نیمه اول ما داشتیم در زمین می‌زدیم زیر توپ. چیزی که برای خود من هم عجیب بود و حرفم بین دو نیمه هم برای بازیکنان، این بود. هیچ وقت هم توهین زشتی نکردم و سعی کردم در زندگی‌ام به هیچ کس بی‌احترامی نکنم. بازیکنانم را هم هنوز همه‌شان را دوست دارم. می‌دانم که خیلی‌هایشان هم علیه من منفی حرف زده‌اند و نظرشان را داده‌اند؛ اما این نظرم را راجع به آنها عوض نمی‌کند. من سنم کمی بالاتر از آنهاست و احترام آنها را حتما «خواهم نگه داشت»! و آنها همیشه در قلب من شیرین خواهند ماند.

به خصوص جواد نکونام؟
حتما جواد نکونام. روابط من با جواد خیلی خوب بود و من همیشه برای او احترام ویژه قائل می‌شدم. او در آن تیم ملی حتما باید کاپیتان می‌شد. سالها برای فوتبال ملی زحمت کشیده و خیلی خوب بازی کرد. اگر تورنمنت خیلی خوبی نداشت، دلیلش مریضی بود. او آنفلوآنزای شدیدی در دوحه گرفت و تلاش زیادی کرد تا دوباره بتواند برگردد. او تلاشش را کرد؛ اما نشد. حالا بحث عوض شده و یکباره او از نحوه کار فنی من انتقاد کرده. واقعا نمی‌دانم چرا این طور شد.

شاید یکی از دلایلش این بود که خیلی به مسعود شجاعی فرصت بازی ندادی؟
من واقعا دلیلش را نمی‌دانم اما حتما یک روزی می‌آید که می‌نشینیم رودررو و با هم درباره آن اتفاق حرف می‌زنیم. ولی من هنوز نمی‌فهمم که چرا باید یک سرمربی علیه کاپیتان تیمش بد صحبت کند یا یک کاپیتان از سرمربی تیمش بد بگوید. من فکر می‌کنم همه ما باید به هم احترام بگذاریم و از زحمتی که او برای تیم من کشید تشکر می‌کنم. او کاپیتان خوبی برای تیم ملی من بود.

بعد از رفتنت، حتی علی کفاشیان هم در برابر انتقادات، پذیرفت شاید انتخابت اشتباه بوده.
بله. متاسفانه من درباره مصاحبه رادیویی ایشان با مازیار ناظمی، خبرها را شنیدم. نمی‌دانم چه باید بگویم. برای ایشان احترام زیادی قائلم. تا روزی که در ایران بودم ما رابطه خیلی خوبی داشتیم و همیشه مثل دو دوست بودیم. حالا اینکه پشت من چرا این گونه سخن گفتند، چیزی است که بهتر است دلیلش را از خودشان بپرسید.

راستی افشین، تو به دلیل مشکلات مالی نمی‌توانی به ایران برگردی؟
من باید درباره این موضوع حرف بزنم. ببین در تمام قراردادی که با پرسپولیس داشتم، به دوزبان متفاوت آمده که مالیات را باید باشگاه می‌داد. بعد هم کمیته انضباطی رای به نفع من داد؛ اما باز هم هیچ اتفاقی نیفتاد و حتی قولهایی از طرف رئیس فدراسیون و رئیس سازمان ورزش به من داده شد تا مشکلم حل شود؛ اما هنوز انجام داده نشده. بعد هم 5 درصد از قرارداد من کم کردند. بعد هم انگار این جریمه‌ها بیشتر شده. البته این مسائل را باید وکیلم با فدراسیون حل کند و آقای حاج باقر پیگیر این مسائل است.

پس یعنی می‌توانی به ایران بیایی؟
فکر می‌کنم که برای آمدن به ایران مشکل دارم و شنیدم که نمی‌توانم به ایران بیایم. 30 سال به ایران نیامدم و فکر می‌کنم حالا دوباره باید 30 سال انتظار بکشم تا بگذارند و بتوانم به ایران برگردم (می‌خندد).

می‌خواهم نظرت را راجع به کارلوس کروش بدانم؟
کارلوس تجربه بین‌المللی زیادی دارد و امیدوارم خانواده فوتبال ایران از او و تیم ملی پشتیبانی کنند. تیم کنونی ایران آینده روشنی دارد و من مطمئنم با رهبری کروش تیم ایران به جام جهانی 2014 می‌رسد.

علی منصوریان چطور؟
این خبر برایم خیلی خوشحال‌کننده بود. علی مثل برادر کوچکتر من است. خیلی برایم خوشایند بود که او در کنار ما کار کرد و با هم خیلی رفاقت خوبی داشتیم. شخصیت علی، تجربه دوره بازی و البته تجربه حضورش در کنار ما فکر می‌کنم خیلی به او کمک می‌کند تا بتواند در کار جدیدش موفق باشد.

فکر می‌کنی کروش می‌تواند به دستیاران ایرانی‌اش اعتماد کند؟
چرا که نه؟ ایرانی‌ها خیلی آدم‌های خوبی هستند. مربی خارجی به راحتی می‌تواند از دستیار ایرانی استفاده کند.

دستیاری مثل امید نمازی؟
من حرفی درباره این آقا ندارم.

به خاطر حرفی که درباره‌ات زده بود؟
دیگر همین مانده بود. گفتم تمایلی برای حرف زدن در این باره ندارم.

و سئوال آخر راجع به چای توت فرنگی. جمله‌ای که در بدو ورودت به شیمیزو گفتی؟
این منطقه صنعت چای سبز دارد و مزارع زیاد کشت چای سبز اینجا هست. اینجا پر است از مزارع توت فرنگی که فکر کنم خودت در مسیری که می‌آمدی، خیلی‌هایشان را دیدی. بعد اینجا خیلی هم درخت نارنجی (منظور افشین هم نارنج است و هم نارنگی!) دارد. من که آمدم گفتم اینها الان نماد شهر شما هستند و ما باید با هم تلاش کنیم که فوتبال اس‌پالس هم به شهرت توت فرنگی و نارنجی‌هایش باشد!

ممنون از وقتی که به ما دادی. این سئوالها، خیلی‌‌هایش، پرسش‌هایی بود که خواننده‌های ما از افشین قطبی داشتند. 
واقعا از مردم ممنونم. دوستشان دارم و از شما هم می‌خواهم به جای فکر کردن به گذشته، به فکر آینده باشید. همه باید از تیم ملی حمایت کنیم و از دوستی‌ها بگوییم. اینکه من آمده‌ام به فوتبال ژاپن به عنوان یک نماینده ایران، نباید برای عده‌ای تلخ باشد. مادر من گاهی روزنامه‌ها را که می‌خواند، از مطالبی که علیه من می‌نویسند غصه می‌خورد. ما باید همه به هم کمک کنیم. باید به فکر یک آینده باشیم.

انگار خیلی دلخوری؟
دلخور که نه. به هر حال من هم سختی‌های زیادی تحمل کردم در کارم اما سعی کردم حرفه‌ای باشم. حالا هم کار جدیدی شروع کردم و همه حواسم روی این کار متمرکز است. خیلی دوست دارم در یک فرصت مناسب، مستقیما با مردم از طریق برنامه عادل فردوسی‌پور حرف بزنم. راستش شاید من از روزی که در پرسپولیس قهرمان شدم به موفقیتی رسیدم که نباید این اتفاق برایم می‌افتاد چون بعد از آن خیلی‌ها رفتارشان با من تغییر کرد. حالا اینها گذشته و باید همه به فکر موفقیت تیم ملی باشیم.

تیم ما در این بازیها، بعد از سالها پوست‌اندازی کرد و جوان شد. البته از قول تو گفته بودند که 23 ستاره را به کارلوس کروش هدیه داده‌ای.
نه، من قبل از این که تو بیایی اینجا، با هیچ کس مصاحبه نکردم. من احساس می‌‌کنم بهتر است زمان قضاوت کند درباره تیمی که ساخته‌ام. هر کاری که کردم برای مردم بود. من وطنم را دوست داشتم و لطف مردم، همیشه همراه من بود. فکر می‌کنم، این سه سالی که در ایران کار کردم، هیچ لحظه‌ای نبود که به فکر کار و تلاش برای فوتبال نباشم. از این تجربه‌ای که در ایران داشتم، نمی‌توانم بگویم یک لحظه بی هدف بوده و بی تاثیر. هدفم این بود که با تیمم قهرمان بازیها باشم. همه تلاش‌مان را کردیم. خیلی هم زحمت کشیدیم؛ اما نشد. بعد از بازی هم، همه ما خیلی ناراحت بودیم. گریه کردیم و هنوز هم صحنه گل کره و اتفاقات بعد از بازی از خاطرات تلخ زندگی من است.

گفت و گوی افشین قطبی با خبرآنلاین
ارسال به دوستان