روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود نوشت:
دغدغههاي فكري مردم و مسئولان در قبال مسائل جاري و روزمره، تدريجاً دچار فاصلهاي معنيدار شده است، بطوريكه مردم يعني بدنه اصلي جامعه و صاحبان اصلي انقلاب و نظام و كشور در زير بار سنگين مسائل روزمره به حال خود رها شدهاند و در همين حال، شاهد هستيم كه مسائل حاشيهاي و كم اهميت نسبت به آنچه بايد و شايد، ذهن مسئولين را به خود مشغول كرده، وقت آنها را پر ميكند و حتي در مسيري حركت ميكنند و ديگران را هم به دنبال خود ميكشانند كه خود را مستحق ستايش و تجليل ميدانند و از همگان دعوت عام به عمل ميآورند كه آنها نيز به اين جماعت بپيوندند و به مسائلي بپردازند كه از ديدگاه مردم، "دست چندم" تلقي ميشود.
قصد كوچك شمردن دلمشغوليهاي مسئولين را نداريم ولي انصافاً در كشوري با اينهمه مسائل و مشكلات پيچيده در قلمرو اجرائي، آيا براي رئيس نظام اجرائي فرصتي قابل تصور است كه فكر و ذهن و فرصتهاي محدود خود را به تخصيص هزار متر باغ براي هر ايراني بينديشد و با محاسبات سرانگشتي كه معلوم نيست چگونه و بر چه مبنائي انجام شده، قيمت تمام شده براي هر خانواده را گمانه زني كند و به طور مقطوع! آنرا اعلام نمايد؟
يا دلمشغوليهاي مجلس و حتي طيف دلسوزان مجلسي را ملاحظه كنيد كه بالاترين سطح توقع و دلواپسي آنها در حد طرح سئوال از رئيس جمهوري متمركز است و براي راضي كردن ديگران و شايد هم تبرئه كردن خودشان كه قصد تخفيف و تحقير رئيسجمهور را ندارند، تصريح ميكنند كه در پايان اظهارات رئيسجمهور هيچگونه راي گيري صورت نخواهد گرفت و ديگر هيچ!
حتي هنوز هم سئوالات مطروحه از رئيسجمهور به اطلاع مردم نرسيده و احتمالاً مردم غريبهاند و شايسته نيست كه بدانند سئوال از رئيس جمهور، حاوي كدام محورها و مسائل بوده است! مردمي كه در اين سالها و به ويژه اين روزها، سختي و حجم فشار بار اقتصاد خانواده بر دوشهاي نحيف خود را كاملاً حس ميكنند و با سيلي صورت خود را سرخ كردهاند و به خاطر حفظ نظام و بخاطر عفاف ذاتي خود سكوت معنيداري كردهاند.
مجلسيان گلايه ميكنند كه آنچه در ماجراي موسوم به هدفمندي يارانهها اجرا شده، با مصوبات مجلس به كلي متفاوت است و مشخصاً شيب تند افزايش قيمتها به اين صورت، مورد توافق و نظر مجلس نبوده ولي صدها امضاي پاي بيانيه ستايش از دولت براي اجراي همين طرح، موضع ديگري را به مجلس نسبت ميدهد.
از اين دست مطالب، فراوانند و بيم آن ميرود كه تنظيم فهرستي از اين موارد را به حساب "سياه نمائي" بگذارند و بيان كننده آنرا به انواع و اقسام تهمتها و برچسبهاي چسبنده و ناچسب متهم سازند كه قصد به زير سئوال بردن امور جاريه را دارد و حسابش با كرام الكاتبين است.
در اين سالها و بويژه در اين روزها مرتباً ميگوئيم اوضاع كشور حساس است، اوضاع منطقه حساس است و دشمنان در كمين هستند و نبايد غافل شد. البته نبايد از حق گذشت كه تمامي اين هشدارها صحيح و غيرقابل ترديد است ولي جمعبندي و نتيجه گيري ما از اين مقدمه چينيها بايد قدري محتاطانه باشد.
آيا كساني كه سرمايههاي ملي، فرصتهاي طلائي و استعدادهاي شگرف ملت و كشور را در چنين شرايطي به هدر ميدهند و به مسائل حاشيهاي پرداخته اند، نبايد بيشتر و با دقتي افزونتر مورد بازخواست قرار بگيرند؟ آيا سكوت ما به منزله "مهر تاييد" گذاشتن بر اين راه انحرافي كه متأسفانه ديگر حتي به تركستان هم نميرود، نيست؟
تلخ است ولي واقعيت دارد كه ما با سكوت غيرقابل توجيه خود و مهمتر از آن با توجيهات بدتر از تأييد و رضايت خود، آب به آسياب دشمناني ميريزيم كه چنگ و دندان براي دريدن تيز كردهاند.
ما بايد استعدادهاي خود را براي درك حساسيت و حتي وخامت اوضاع كنوني به كار بگيريم تا مطمئن شويم كه دشمن از سكوت ما بيش از فرياد اعتراض و انتقاد ناصحانه و دلسوزانه، سود ميبرد و فراموش نكنيم كه بهبود اوضاع بدون درك حساسيت و پيچيدگي اوضاع، غيرممكن است.
چرا امام خميني در اوج جنگ تحميلي براي اصلاح گزينشها و بهبود روابط مسئولين و نهادها با مردم و حتي متهمين در دادگاهها و مراجع قضائي بيانيههاي رسمي و آشكار ميداد؟ چرا جديترين اقدامات ريشهاي و بنيادي مورد نظر امام در همان مقاطعي صورت ميگرفت كه ما درگير جنگ نابرابر در جبههها و در بدترين شرايط در جبهه و پشت جبهه از نظر وجود عناصر نفوذي، گروهكها و منافقين بوديم؟ اوضاع آن روز كشور قطعاً پيچيدهتر و حساستر از امروز بود.
بيم آن ميرود كه فردا با بلاتكليفي و بلاتصميمي و دفع الوقت، دريابيم كه غدههاي سرطاني را فرصتي براي رشد و نفوذ دادهايم كه در ميان اندامهاي سالم و شاداب انقلاب و نظام و كشور همچنان با چراغ خاموش رخنه كنند و عضوگيري نمايند و كار را به جائي برسانند كه راه برگشتي در كار نباشد.
آنها كه از مسائل اقتصادي و كارگري آگاهند، بهتر ميتوانند گواهي دهند كه بسياري از خطوط توليد، كارگاهها و مراكز صنعتي در بخش دولتي و خصوصي، يا تعطيل هستند يا در شرف تعطيل و يا با حداقل نيرو و زمان كاري، براي حفظ وضع موجود، تقلا ميكنند. كم نيستند شركتها و صنايعي كه در زير آوار ديون تقسيط شده و سررسيد شده، دست و پا ميزنند و بعضاً بخاطر ناتواني در تأمين و پرداخت ديون خود، الباقي ديون آنها نيز "حال" شده است.
آيا اگر انعكاس شرايط بغرنج كار و اشتغال در تريبونهاي عمومي به مصلحت نيست كه واقعاً هم نيست، مسئولين بايد از سعه صدر مردم و سكوت نهادهاي نظارتي سوءاستفاده كنند و نظرها را به سمت و سوي مسائل فرعي و دست چندم منحرف نمايند و باز هم وعدههاي سرخرمن بدهند؟
چرا دولتي كه در ششمين و آغاز هفتمين سال حكومتش قرار دارد هنوز هم وعده ميدهد كه قرار است چنين و چنان كنيم و حال آنكه ميداند وعدههايش عملي نيست؟
قصد ملامت و شكوه در كار نيست ولي برخي عناصر خوش بين تصور ميكنند از اين وعدهها بوي انتخابات ميرسد درحالي كه ميتواند روشي تدريجي براي بالا بردن سطح توقعات مردم و بويژه تحريك اقشار محروم و كم درآمد عليه نظام باشد آنهم دقيقاً در موقعي كه آقايان، مصدر امور نخواهند بود!
كارگاههاي تعطيل و در شرف تعطيل بايد روند رو به معضل و بحراني در قلمرو اقتصاد كلان در باب مسائل مالي - پولي - توليد كشاورزي و صنعتي و بالاتر از آن، عدم تحمل بازار نسبت به آثار و تبعات پمپاژ بيحساب و كتاب پول بدون پشتوانه در جامعه را هم افزود. بيم آن ميرود كه اگر امروز در اين زمينه اقدام عاجل، جدي، مؤثر و متناسب با ابعاد بحران صورت نگيرد، چه بسا كه فردا بسيار دير باشد.
در علم پزشكي، مسائلي وجود دارند كه با عنوان "فوريتهاي پزشكي" شناخته ميشوند. اين بدان معني است كه اگر بيتفاوتي و يا قصوري صورت گيرد، ممكن است بعداً قابل جبران نباشد. در مباحث اجتماعي حساسيت نشان دادن به ضرورتها و فوريتها همين جايگاه را دارد و كساني كه براي مصالح كشور دل ميسوزانند با درك شرايط و اوضاع، راهكار خروج مسئولانه را جستجو ميكنند. اين، همان گمشده امروز كشور است.