آينده: بعد از فروپاشی نظام سوسیالیستی كمونیستی در پهنه جغرافیای وسیع، به نام اتحاد جماهیرشوروی و در حالی كه نظام مدیریتی چین، گزینه همزیستی با آمریكا را درپیش گرفته است، به نظرمیرسد تنها رقیب نظام مدیریتی غرب، نظام مدیریت مبتنی بر مردم سالاری دینی خواهد بود.
بادرك این واقعیت، غرب و به خصوص آمریكا، تلاش می نمایند تا با مدیریت حوادث داخلی كشورهای اسلامی، ضمن اینكه امكان كنترل رقیب مدیریتی خود را داشته باشند، بتوانند از امكانات وسیع این پهنه جغرافیایی نیز بهره برداری نمایند. در حال حاضر سه كشور مهم در جهان اسلام وجود دارند كه می توانند درعرصه جهان اسلام پتانسیلی برای مدیریت داشته باشند.
اولین و مهمترین كشوری كه می تواند با الگوسازی مردم سالاری دینی، نظام مدیریتی غرب را به چالش كشاند، جمهوری اسلامی ایران است كه به رغم برخی ایرادات و نقدها در زمینه پایبندی به قواعد مردم سالاری، نظام پیشتاز در زمینه مردم سالاری در جهان اسلام است.
دومین كشور اثرگذار، تركیه می باشد كه به خاطر روابط خوب خود با غرب و از طرفی سوء مدیریتهای ملموس در جامعه داخلی ما، طمع ژاندرمی و به نوعی احیای امپراطوری عثمانی نموده است.
سومین كشور منطقه نیز عربستان می باشد كه به خاطر وجود اماكن مقدس درآن و نیز روابط سنتی تاریخی با كشورهای اسلامی و عربی دیگر، امكان تاثیرگذاری دارد.
حال سوال این است كه غرب و آمریكا، برای پیشبرد اهداف خود در جهان اسلام ازطرفی و نیزامكان كنترل برجهان اسلام ازطرف دیگر، كدام یك از مدلهای مدیریتی جهان اسلام را ترجیح خواهد داد تا با ژاندرم سازی یكی از این سه كشور، برنامه های خود را دنبال نماید؟
باور نگارنده این است كه عربستان علیرغم آن كه دوست وفاداری برای غربیها می تواند باشد، ولی توان مدیریت كلان در جهان اسلام را ندارد، بالاخص كه با پیدایش تحولات اجتماعی اخیر دربرخی كشورهای منطقه، عربستان بیشتر موضع تدافعی برای حفظ قدرت آل سعود را مدنظر قرار میدهد تا مدیریت كلان.
جمهوری اسلامی ایران، علیرغم اینكه هم پتانسیل و هم انگیزه مدیریت كلان دارد، ولی به خاطر در جا زدن در هیاهوهای سیاسی درونی، در حال فاصله گیری از الگوسازی مناسب بوده، و به خاطر عدم تامل و تفكر طیفی از تئوریسینهای ما، خواسته و ناخواسته مدل مدیریتی جهان اسلامی به سبك تركها درحال سیطره بر منطقه می باشد.
اسلام تركها برای غرب بهتر از اسلام ما ایرانیهاست، به دلایل زیر:
الف- اسلام تركها بعد از سوء استفاده عثمانیها از مقدسات دینی درمدت زمان طولانی، از ارزشهای اصیل اسلامی عدول كرده و براحتی آمادگی سازگاری با فرهنگ غرب را پیدا نموده است، در حالی كه اسلام ما ایرانیها، حداقل با جلوه های ظاهری فرهنگ غرب، مشكل دارد.
ب- اسلام تركها با تجربه ای از پادشاهی عثمانی، دربرابر دموكراسی مدنظر غرب، ضمن اینكه سازگار گشته است، توان تحمل اجتماعی نیز پیدا نموده، در حالی كه مدل مدیریت مردم سالاری دینی درجامعه ما، در حال الگوسازی می باشد كه متاسفانه به خاطر پیدایش جریانهای فرصت طلب درونی، با چالشهای جدی روبرو گشته است، و از طرفی جریانات داخلی ما آستانه تحمل كمتری به هم دیگردارند.
ج- بیزاری ما ازسیاستهای مدیریتی غرب و در عوض گرایش به سیاستهای مدیریتی روسها، غرب و آمریكا را مجاب نموده است كه با ما، امكان همزیستی نخواهند داشت.
مخلص كلام اینكه: تحولات اجتماعی در كشورهای منطقه و سیاست منعطف و هوشمندانه تركها در قبال حوادث اجتماعی در این كشورها و بالاخص در سوریه و بحرین، غرب را مجاب می نماید كه مهندسی مدیریت درجهان اسلام، می تواند روی تركها حساب ویژه باز نماید.
البته طبعا ما به دنبال این نیستیم كه ژاندارم غربیها در منطقه باشیم، اما این مهم است كه نقش كلیدی در تحولات منطقه ایفا كنیم كه كلید آن نیز تا اندازه ای در رفع سوء مدیریتها در داخل است و البته درباره آن باید در مجالی دیگر سخن گفت.