همهمهاي تحسين آميز كه عبدالعلي را به جلو هل ميداد و سرعت وحشتناكش را ستايش ميكرد. چنگيز مدل نوجواناني بود كه زير آفتاب دنبال توپ ميدويدند و حركاتش را تقليد ميكردند، نه مدل آنهايي كه بيش از آنكه دغدغه فوتبال داشته باشند ژورنالها را ورق ميزنند.
بر خلاف زماني كه شما فوتبال بازي ميكرديد امروز فوتباليستها نقش تاثيرگذاري در رواج مد در جامعه دارند.
زمان ما هم پوشش و كلا روش زندگي فوتباليستها مورد توجه بود و روزنامهها و مجلات در اين مورد مطلب مينوشتند اما خب نه به اين شكلي كه الان هست. يادم هست كه بچهها وقتي با عكاس مجلات قرار ميگذاشتند بهترين لباسهاي شان را ميپوشيدند و بعضي وقتها فروش كت و شلواري كه فوتباليستهاي معروف آن زمان استفاده ميكردند، بالا ميرفت.
اما قبول داريد كه مثلا مدل لباس پوشيدن بازيكنان اين همه مورد توجه نبود.
صد در صد. ما فوتباليست بوديم نه مدل. اين دو را با هم اشتباه نگيريد. همين كساني كه شما ميگوييد زياد شيك و پيك نبودند براي يك بازي معمولي هفتاد، هشتاد هزار نفر را به ورزشگاه ميكشاندند. مردم عاشق بازي ما بودند نه تيپ و قيافه مان. اين چيزها زماني مطرح ميشود كه اصل قضيه به فراموشي سپرده ميشود.
يعني در دوران اوج عبدالعلي چنگيز ظاهر و پوشش چهرههاي شناخته شده جامعه اصلا مورد توجه نبود؟
نه اينكه اصلا مورد توجه نباشد اما بافت فرهنگي جامعه در قياس با امروز فرق ميكرد. آن زمان هم اختلاف طبقاتي وجود داشت اما اكثر فوتباليستها و مردمي كه به فوتبال علاقهمند بودند از نظر مالي در طبقه متوسط و حتي ضعيف جامعه بودند. اينطور نبود كه فوتباليستها براي ظاهرشان خيلي هزينه كنند.
چه اتفاقي افتاده كه فوتباليستهاي امروزي به رغم اينكه در بسياري از موارد توانمنديهاي قديمي ترها را ندارند در مسئله مهمي مثل سمت و سو دادن به پوشش ظاهري توده جامعه تاثير پررنگ تري دارند؟
به نظر من فوتبال ديگر به اندازه گذشته براي مردم دوست داشتني نيست. از طرفي فوتباليستها هم از معدود اقشارجامعه هستند كه هفتهاي چند ساعت به طور زنده روي آنتن تلويزيون ميروند و طبيعي است كه شناخته شوند. امروز مردم حتي بازيگران سينما و تلويزيون را هم به اندازه فوتباليستها در تلويزيون نميبينند. ميخواهم بگويم شهرت باعث ميشود بعضي از فوتباليستها در جامعه مد بسازند نه محبوبيت.
شما با الگويي كه فوتباليستها به جامعه ارائه ميدهند موافقيد؟
به هيچ عنوان. اينها بچههايي هستند كه اكثرا زمان زيادي براي تربيت فرهنگي شان صرف نشده. آن فوتباليستي كه شما در اروپا ميبينيد با شركتهاي بزرگ كالا روابط تجاري دارد و براي شان تبليغ ميكند، از كودكي در فضاي سوپراستار شدن رشد كرده. شما نگاه كنيد ورزشكار ما چه لباسي ميپوشد و چگونه خودش را به هوادارش معرفي ميكند. اينها خودشان از آسيبهاي اجتماعي لطمه خوردهاند آن وقت شدهاند الگوي جوانان جامعه ما.
عبدالعلي چنگيز زماني كه فوتبال بازي ميكرد فوتباليست ممتازي بود كه اهميت چنداني به ظاهرش نميداد. اين تضاد باعث نميشود مقابل فوتباليستهايي كه امروز بيش از اندازه به خودشان ميرسند موضع بگيريد؟
من موضعي ندارم و فقط دارم به يك آسيب اشاره ميكنم. من ميگويم وقتي يك نوجوان در آكادميهاي تخصصي رشد ميكند طوري تربيت ميشود كه اگر در آينده انگشت نماي مردم شود جنبه و شخصيت اين اتفاق را دارد. خلقيات بچه در اين آكادميها تنظيم ميشود. آنجا روي اخلاق، تعهد، شخصيت و ظاهر او كار ميكنند. حتي عادات غذايياش را هم تحت نظر ميگيرند و تنظيم ميكنند. عربها ضرب المثلي دارند كه ميگويد آدم فقير نميتواند به كسي كمك كند. فوتباليستهاي ما به لحاظ فرهنگي فقير هستند و نميتوانند به كسي كمك كنند.
چنگيز،علي پروين، ناصر حجازي و بقيه فوتباليستهاي آن نسل در آكادميهاي فوتبال رشد كردند؟
نه، اما زمان ما رسانهها اين قدر در دسترس نبودند. تا دم صبح پاي كانالهاي ماهواره بيدار نمينشستيم و در جواني به پول هنگفت نرسيديم تا به هر ورطهاي كشيده شويم. تكرار ميكنم كه ما فوتباليستهاي متعهدي بوديم. حتي در لباس پوشيدن و در غذا خوردن. ما فست فود و چيپس و پفك نميخورديم. يك چيزي ميخورديم كه بتوانيم جلوي چشم مردم بدويم.
شايد اگر عبدالعلي چنگيز هم كمي بيشتر به ظاهرش ميرسيد فوتباليست محبوب تري ميشد و بيشتر در خاطرهها باقي ميماند.
اولا كه بنده تا جايي كه امكان داشت به سر و وضعم ميرسيدم. اگر منظورتان ريزش مو است كه خب از اختيار من خارج بود و آن زمان از اين خبرها نبود كه كسي برود مو بكارد. ثانيا در زمان ما اين طور نبود كه پول بيحساب را بريزند زير دست فوتباليست و او برود براي خودش يك چمدان لباس بخرد. فوتباليستهاي پولدار زمان ما يك درصد بيشتر نبودند. آنها هم خانواده پولداري داشتند نه اينكه از فوتبال پول درآورده باشند. مابقي همه از نظر مالي ضعيف بودند.
در ماه چقدر پول لباس ميداديد؟
خيلي كم. من كرايه خانهام را نداشتم بدهم. صاحبخانه ميگفت فوتباليست معروفي هستي كه باش، پول مرا بايد بدهي. يادم هست كه در استقلال و تيم ملي بازي ميكردم و همزمان تاكسي هم داشتم. در عين حال معلم ورزش هم بودم. در دانشگاه تحصيل ميكردم و شبها هم شاگرد خصوصي ميگرفتم و زبان انگليسي درس ميدادم.
بنابراين اگر يك وقت ميخواستيد مقابل دوربين عكاسهاي مجلات ظاهر شويد كار سختي داشتيد.
واقعا سخت بود. به هر حال ما آدمهاي شناخته شدهاي بوديم و جاهاي زيادي دعوتمان ميكردند. هرطوركه بود يك دست لباس درست و حسابي جور ميكردم.
باشگاه لباس متحدالشكل نميداد؟
نه آقا اصلا از اين خبرها نبود. هوادار از من ميخواست كه پيراهنم را به او هديه بدهم اما نميتوانستم. چون باشگاه دوباره به ما نميداد و همان را بايد مدتها استفاده ميكرديم. دلم ميسوخت اما ميگفتم شرمنده، نميتوانم بدهم.
قبول داريد كه بخشي از محبوبيت كسي مثل مرحوم حجازي به خاطر تيپ منحصر به فرد او بود؟
از همان جواني ايشان بيشتر ازخيليها مورد توجه مردم بود اما نبايد فراموش كنيد كه به لحاظ فني هم ناصرخان بيهمتا بود. در همان زمان داشتيم فوتباليستهايي كه خيلي به خودشان ميرسيدند اما كسي برايشان تره هم خرد نميكرد.
نگفتيد چنگيز هم ميتوانست محبوبتر باشد يا نه؟
وقتي بازي ميكردم به اندازه كافي محبوب بودم. از معدود بازيكنان استقلال بودم كه پرسپوليسيها به او توهين نميكردند. خيلي از مردم به من ميگفتند ما فوتبال نگاه نميكنيم اما شما را دوست داريم. محبوبيت يك پروسه چندين ساله است. محبوبيت از حب ميآيد و حب يعني عشق. بايد سالها در اوج باشي، با مردم خوب برخورد كني، با مطبوعات در ارتباط باشي و... اينهايي كه شما امروز ميگوييد محبوب هستند و مد ميسازند خيلي زود فراموش ميشوند. طرف كلا چهارتا گل زده و چهار روز ديگر كسي نامش را به ياد نميآورد.
تهران امروز