میثم تولایی (سردبیر سایت جهاننیوز) در وبلاگ «
مسئولیت و سازندگی» نوشت:
به مناسبت روز خبرنگار(البته قدری دیر!) و خاطره حسین شریعتمداری از مهاجرانی که امروز در کیهان نوشته، خاطره زیر را که برای بنده اتفاق افتاده تقدیم میکنم:
همان اوایل معاونت رامین در وزارت ارشاد بود که با دعوت وی برای انجام تقدیر و تشکر حضوری از حقیر به معاونت مطبوعاتی دعوت شدم. تصور میکردم که مراسمی با حضور چند روزنامهنگار برگزار خواهد شد اما از آنجایی که سه ماه از روز خبرنگار گذشته بود این قضیه هم قاعدتا باید منتفی میبود!
تنها ملاقاتم با رامین که دو سال قبل از ماجرای مذکور در دانشگاه پیام نور بود نزدیک به 4 ساعت به طول انجامیده بود بنابراین خودم را آماده کردم برای یک سردرد شدید!
وارد اتاق که شدم مدیرمسئول، سردبیر و دبیران روزنامه اقتصادی... هم حضور داشتند که تماما مزین به کت، شلوار بوده و دست به سینه داشتند حرفهای تکراری آقای معاونت مطبوعاتی را گوش میدادند، اینکه نباید در روزنامه اقتصادی جای خالی اسلام و امام خامنهای!!... و خلاصه تمام لغات تکراری که همه دوستان بارها از وی شنیدند را یک دور داشت برای این بندگان خدا تکرار میکرد.
مسئولان آن روزنامه معروف اقتصادی که میدانستم دردشان چیست و اصلا برای چی اینجا هستند چون گروه خونی آنها به رامین نمیخورد به اجبار سرشان را بالا و پایین میکردند!
مجری 20 و سی هم که آن زمان در ردای مشاورت رامین بود در اتاق حضور داشت، هنوز که هنوزه اسمش رو بلد نیستم بخونم یا نام ببرم... .
خلاصه بعد از ساعتها که کم کم میدیدم آن بندگان خدا و مخاطبان آقای رامین خسته شدهاند به این اسلام شناس! گفتم: آقای دکتر من وقت ندارم، در خدمتم، سریع امرتان را بگویید...
در نهایت مسئولان روزنامه مذکور خواسته خود را که همان پول بود گفتند و یکسری قول واهی گرفتند و رفتند. حالا نوبت بنده بود که مخم را در طبق اخلاص یا همان فرغون خودمان بگذرام و بی برو برگرد تقدیم رامین کنم اما تصمیم گرفتم این کار را نکنم.
شروع کرد به حرف زدن که در خلال حرفهایش خاطرهای را تعریف کرد، خاطرهای که عمق مدیریت و زیرکی فردی به نام عطاالله مهاجرانی را میرساند و بی خردی فردی به نام محمدعلی رامین را!
رامین تعریف کرد: آن زمانی که نشریه امامت را منتشر میکردم یک روز مسئول دفتر مهاجرانی تماس گرفت و گفت که وزیر میخواهد شما را ببیند! تعجب کردم، گفتم برای چه کاری؟ گفت که معلوم نیست. رفتم. مهاجرانی آدم خوش برخورد و گشاده رویی است، با همه اینگونه برخورد میکند یعنی با دشمنش هم گشادهروست.
"وارد اتاقش که شدم به شدت خوب برخورد کرد هرچند آن زمان در نشریه امامت حتی فحاشی هم میکردیم بهش! گفتم در خدمتم، گفت این چک صد میلیونی برای شماست! یک چک دستش بود که واقعا صد میلیون تومان بود، صد میلیون دهه 70!"
حقیقتش این خاطره رامین باعث شد تا برای اولین بار یک نفر کامل حواسش به او باشد! رامین گفت: از مهاجرانی پرسیدم چرا این پول را به من میدهی؟ مهاجرانی گفت برای کمک به نشریه امامت! گفتم ما که مخالف شما هستیم، گفت برای همین میدهم، اصلا برای اینکه مخالف من هستید این پول را به شما میدهم، میخواهم فردا که مدیریتم را واگذار کردم بتوانم بگویم من به مخالفانمان هم کمک کردم!
البته این رفتار مهاجرانی از نگاه رامین یک پرستیژ شنیدن صدای مخالف بوده است اما جالبتر اینکه او سریعا برای اینکه نشان دهد چقدر مدیر خوبی است، گفت: همین الآن بنده ...به کیهان و ایران کمک کردم که...برابر دورههای قبل است در عوض...درصد از کمک به آفتاب یزد و دیگر رسانههای اصلاحطلب کم کردم تا ادب شوند!! در حقیقت کلا میخواهیم کمکمان را قطع کنیم نسبت به اینها!
بله! اواخر معاونت رامین بود که او را در نمایشگاه مطبوعات دیدم، همان ایام بود که از تابناک و الف و جهان و فردا گرفته تا کیهان و رسالت و ... را صهیونیستی خطاب کرده بود. داشت با آن یقه آخوندی، دست در دست پسرش با یک شبکه تلویزیونی مصاحبه میکرد و در هر جملهاش یکبار هم از آقا خرج میکرد و امام خامنهای میگفت. نگذاشتم مصاحبهاش تمام شود، رفتم جلوی دوربین زدم رو شانهاش و گفتم: دکتر حالا همه سایتها و روزنامهها صهیونیست شدند! تو که تا دیروز به قول خودت به همین روزنامه صهیونیست کمک چند صد میلیونی میکردی...
گفت: امام خامنهای...