روزنامه شرق مصاحبه ای با «محسن دعاگو، امام جمعه شمیرانات» انجام داده است.
در بخشی از این مصاحبه آمده است:
*درباره مناظره میرحسین موسوی ومحمود احمدی نژاد]معتقدم به مجرد اینکه اسم افراد را در تلویزیون بردند باید مناظره را قطع میکردند چون چنین کاری در تلویزیون غیرقانونی است. پس در مناظره اسم بردن را باید کلا قطع میکردند. در مناظره باید طرفین مناظره فقط به برنامههای خودشان بپردازند؛ یعنی برنامههای خودشان را نقد کنند.
برنامههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مناسبات خارجی و هر چیزی که دارند و هرچیزی که میخواهند در جمهوری اسلامی ایجاد کنند باید مطرح میکردند و نظرات همدیگر را قطع میکردند. ...مناظرهها چیز بسیار بدی بود. یک مناظره باید چارچوب داشته باشد، باید به این توجه کنیم که کاندیداها در چه حوزهای با هم مناظره کنند و مسایل شخصی کاندیداها ربطی به هم ندارد. هیچ نامزدی حق ندارد راجع به خانه دیگری سوال کند، راجع به ماشینش سوال کند، اینها ارتباطی به ریاستجمهوری ندارد. اگر قانونی امکاناتی را دارند، اشکالی ندارد ولی اگر غیرقانونی است جایش در تلویزیون نیست.
*من برداشتم این نیست که از قبل برای این درگیریهای انتخاباتی برنامهریزی شده بود. معتقدم سوء جریان برگزاری انتخابات و رفتار نادرست و غیرمنطقی بعضی از نامزدها این درگیریها را ایجاد کرده است؛ یعنی جریان انتخابات خوب مدیریت نشد و در اختیار تندروها قرار گرفت؛ تندروها برای خارجکردن رقبا از صحنه به تهمت و توهین و فشارهای سیاسی پرداختند و جو را ملتهب کردند. اینکه از قبل طراحی کردند در انتخابات این برخوردها را انجام دهند به آن معتقد نیستم.
*اگر ملی ببینند، همانطور که در قانون اساسی نماینده مجلس نماینده ملت است باید به کاندیداهای جناحهای دیگر هم نگاه ملی بکنند. به عبارت دیگر اگر نمایندههای مجلس نمایندگان جناحها و گرایشها و گروهها بودند این حرف درستی است که چون نامزدهای ما را ردصلاحیت کردند پس ما دیگر نمیتوانیم نمایندهای داشته باشیم ولی زمانی که نمایندههای مجلس نمایندگان رسمی تمام ملت هستند بر فرض کاندیدای جناح من ردصلاحیت شد به نامزدی که میتواند نماینده من باشد از جناح دیگر رأی میدهم.
اساسا عرصه انتخابات سیاسی است ولی جناحی نیست. به عبارت دیگر صحنه برد و باخت جناحها نیست؛ صحنه برد و باخت گرایشهای مختلف یک ملت است که بتوانند نمایندگان خودشان را به داخل مجلس بفرستند.
*معتقد هستم طرح آن شرایط [شروط اصلاح طلبان]اگر امکان تحقق داشته باشد، منطقی است و اگر شرایطشان معقول است باید بپذیرند و پذیرش آنها برای فعالشدن عرصه انتخاباتی جاذبه ایجاد میکند، ولی معتقد نیستم که اگر آن شرایط تحقق پیدا نکرد اصلاحطلبان مثلا نمایندهای در داخل مجلس ندارند. در واقع سوال من این است کلا نامزدهای اصلاحطلبان اگر داخل مجلس رفتند نمایندگان اصلاحطلبان هستند یا نمایندگان کل ملت؟ مشخص است که نمایندگان کل ملت هستند.
* آقای احمدینژاد ایده قابل رد یا قابلقبولی ندارد چون ایشان ایدهپرداز نیست.
*بههرحال همه نظام را قبول داریم. بالاخره آن فردی که در انتخابات شرکت نمیکند با چه کسی میجنگد؟ میخواهد به چه کسی اعتراض کند؟ من قبول دارم در کار سیاسی اگر اعتراضی موثر باشد و سرنوشتی را تغییر دهد، عاقلانه است که گروههای سیاسی روی آن تاثیرگذار باشند و روی آن بایستند ولی اگر اعتراضشان به نتیجه نرسد و در انتخابات شرکت نکنند با چه کسی مبارزه میکنند؟
در مقابل چه چیزی میخواهند بایستند و چه میخواهند بگویند. به فرض در دنیا گفته شود که مردم در انتخابات کم شرکت کردند، این به زیان چه کسی تمام میشود؟ آیا به زیان فرد است یا به زیان نظام است؟ آن نظامی که همه قبول داریم، آن قانون اساسی که همه قبول داریم به زیان ساختارهایی است که همه چه اصلاحطلب و چه اصولگرا قبولش دارند.
*معتقدم اگر کسی تصور کند اصلاحطلبان یا گروه دیگری در جامعه مردهاند باید به پزشک مراجعه کند. هیچ جریان سیاسیای نمیمیرد، چون جریان سیاسی ایدههایی است که در ذهن آدمهاست؛ یعنی مجموعه ایدههایی که در اذهان عمومی وجود دارد، جریان سیاسی را شکل میدهد چه اصلاحطلب و چه اصولگرا. اگر یک جریان در انتخابات فعال نشد معنایش این نیست که مرده است. البته اگر فعال شود، نشاندهنده این است که به حیات سیاسی خودش علاقه بیشتری دارد.
*من جریان انحرافی موجود در دولت را اصولا ضدروحانیت و ولایت میدانم اگرچه اصولگراهای حقیقی را هم در درون این دولت میبینم (یعنیطوری نیست که همه بدنه دولت در انحراف است). در بدنه دولت اصولگراها و ولایتمداران حقیقی بسیار فراوان هستند ولی حرف من با مدیران جریان انحراف است. من معتقدم چهرههای اساسی که سمتهای موثری دارند و با آقای احمدینژاد کار میکنند، متاسفانه بهگونهای عمل کردند که این جریان، جریان انحراف شده است. جریان انحراف برای کشور خطر بزرگی دارد و بسیار خطرناک است و من معتقدم که جامعه روحانیت و امت حزبالله باید مواظب این جریان انحراف باشند.
*آقای احمدینژاد چه چیزش به شهید رجایی شبیه است؟ اصلا ارتباطی با آقای رجایی ندارد. آقای رجایی مطیع محض رهبری بود، در ادعای ولایتمداریاش کاملا صادق بود، من این مساله را در آقای احمدینژاد نمیبینم مگر اینکه آقای احمدینژاد در آینده نشان دهد که تابع رهبری است و مراتب تبعیت محض را از رهبری نشان دهد، مردم ولایتمداری مورد ادعایش را قبول میکنند.