درمیان امامزادههای حول و حوش تهران، امامزاده داوود خیلی طرف توجه این طبقه بود و کمتر داشی پیدا میشد که سالی یک بار و یا لامحاله در تمام دوره داشی یک دفعه به این زیارت نرفته باشد، چنانکه امامزاده داوود به مکه مشدیها معروف شده بود و هر کس از آنها استطاعت داشت حکما به این زیارت میرفت.
از شهدای کربلا به حضرت عباس [ع] و حر [س] بسیار معتقد بودند. بزرگترین قسم آنها «به حضرت عباس [ع] و کمربند حر [س]» بود و این ارادت خاص از این را بود که حضرت عباس اماننامه ابن زیاد را که به وسیله شمر برای آن بزرگوار فرستاده شده بود رد کرد و او را بور کرده بود و حر [ع] از مقام ریاست قبیله و سرکردگی و وجاهت در نزد این زیاد صرف نظر کرده نزد امام حسین ع آمده و جان خود را فدا کرده است.
فلان اعیان محل که روضهخوانی یا تعزیهخوانی داشت، داشهای محله بدون هیچ طمع و توقع فقط از راه تعصب بچهمحلگی، آنچه در قوه داشتند برای تجلیل مجلس بچهمحله خود به عمل میآوردند، دسته خود را به این تکیه میبردند و مایهکاری سینه میزدند.
صاحب مجلس اگر کاری به آنها رجوع میکرد، از دل و جان انجام میدادند. در آخر کار که صاحب مجلس میخواست اجر زحمت آنها را بدهد با زحمت فراوان میتوانست انعام خود را به بعضی از آنها که استحقاق مادی داشتند بقبولاند. حتی شاید گاهی کار به قهر کردن داش هم میرسید که بالاخره به وسیله بابا شمل محل میان طرفین اصلاح شده و داش به قبول کردن هدیه یا انعام صاحب مجلس بر او منت میگذاشت.
* عبد الله مستوفی (م ۱۳۲۹ ش)، شرح زندگانی منمنبع: وبلاگ «شتات»