هرچند شرط پذیرش کلاس سِنی (18 تا 27 سال) بوده اما انگار شرط پذیرش علمی بوده چون اغلب بچه ها دانشجوی کارشناسی ارشد هستند و چیزی که می دیدی شبیه دانشگاه یک روزه ای بود که معاونت آموزشی آن متشکل از تیمی داوطلبی از خود بچه ها بود که تمام فرآیند ثبت نام ، پذیرش و برگزاری را خودشان اداره می کردند.
این کلاس شبیه مدارس و دانشگاه های غیرانتفاعی نبود؛ و مانند سایر کارگاه ها و کلاس های شهاب مرادی رایگان است. تنها انگیزه معلم و شاگرد آموزه ها و مفاهیم رد و بدل شده در کلاس بود.
از بچه های اجرایی کلاس که پرسیدم ، می گفتند چون آقای مرادی نگران رفت و آمد شهرستانی ها و خدای ناکرده حوادث و … بودند، شهرستانی ها را در هر دو دوره پذیرش نکردند به جز چند نفر معدود از کرج، جاجرود و قزوین. همه خوشحال با نشاط هستند و باانگیزه. شاید بدون استثناء همه دانشجو هستند از مقاطع مختلف.
فضایی آرام که احترام و معنویت در آن به سادگی قابل احساس است، حجاب دختر خانوم ها ستودنی بود دخترهای محجبه ای که علی رغم شور و شر جوانی وزانت و وقار رفتارشان مشهود بود. اینجا اصلا از معاشرت های غلط رایج در برخی کلاس های دانشگاهی بین دختر و پسر خبری نبود .
دوره دوم از "کلاس مجردها" بود . "کلاس مجردها " و " خانواده نوپا " هر دو کارگاه های آموزشی هستند که با نام شهاب مرادی گره خورده اند . 16جلسه دوره قبل مفید بوده ؛ این رو باز هم بچه های اجرایی می گفتند که از نظراتی که در سایت ثبت شده بود فهمیده اند.رسم های خوبی که این جلسه داشت، نشان دهنده این است که معلم کلاس مکتب و بحث و درس خود را از کدام منبع نورانی می گیرد.
بچه ها با اشتیاق منتظر آمدن استاد بودند ، بعد از آمدنش و سلام و احوالپرسی گرم ، خواست که مثل همیشه 3 بار سوره توحید بخوانند و هدیه کنند به ساحت مقدس امام عصر (عج). ثواب ختم قرآن...
خودش زودتر از همه صدقه را از کیفش درآورد و به نزدیک ترین شخص داد و طبق رسم شان همه بچه ها هم صدقه شان را دست به دست به دست نفر اول ردیف اول رساندند و پس از مباحثه و رای گیری مقرر شد این دوره هم به حساب کودکان سرطانی محک واریز شود و قبض و ...
کلاس شروع شد ، 3-2 ساعت بحث و گفتگوی بسیار فعال و پرشور برگزار شد. ارتباط خوب و صمیمی معلم با شاگردان مجال خوبی را فراهم آورده بود تا نکات و آموزه های کاربردی که معلم برایشان می گفت را با جان و دل پذیرا باشند. تعامل شان عالی بود ، بدون هیچ آلایشی صحبت هایشان رااز پشت 3 میکروفن موجود در سالن مطرح می کردند ، همه بچه ها مرادی را دوست دارند و قبولش دارند اما او دائم بچه ها را تشویق به سوال کردن و پرسیدن می کرد. اصلا از مرید و مرید بازی خبری نبود. چون به نقد و سوال از خودش اهمیت می دهد و به دانشجو جرات پرسیدن.
چقدرجای خالی این نوع کلاس ها و نیاز نسل جدید برای گفتن و شنیده شدن احساس می شود .
روش شهاب مرادی این است که ذهن مخاطب را درگیر می کند و ایجاد چالش و تفکر و از آغاز بحث به سادگی نمی شود حدس زد مقصد بحث امروز کجاست ؛ اما موضوع محوری دوره قبل غیرت دینی و جهاد لسانی و قلبی بوده هرچند به تناسب سوالات بچه ها و ضرورت های دیگر انبوهی از مطالب مفید را بچه ها دریافته اند و این دوره با سوال و جواب ها و همه دریافته اند که حاج آقای مرادی بنا دارد بچه ها را برای انتخاب همسر آماده کند.
کلاس با سوال در مورد خود تمام شد پایانی که معلوم بود اصلا در ذهن بچه ها و حتی من که مهمان بودم تمام نشد. گویی یک تکلیف مستمر شد برای ذهن و فکر همه با انبوهی از سوالات هویتی که استاد آنها را مطرح کرد و …
چقدر دوست داشتم کار و زندگی ام به من فرصت می داد تا بتوانم مثل این بار مهمان جلسه نباشم و تمامی کلاس ها را شرکت کنم و درس زندگی بیاموزم.
مریم فاطمی_ بخش خانواده ایرانی تبیان
تا یه چیزی مینویسن سیاسیش نکنید بابا
جوانان ایران اسلامی عزیز مان در این دنیا از بهترین ها بوده و هستند کو گوش شنوا .
و خواستار بقای چه کسی و چه کسانی؟!
هدف از این کلاس چه بود؟
ممنون.
ان شا الله .