۰۹ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۴:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۰۰۵۰۳
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۰
کد ۲۰۰۵۰۳
انتشار: ۱۹:۰۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۰

اصرار دختر جوان برای ازدواج به قیمت جانش تمام شد

مریم همیشه به من می‌گفت دوست دارم مرد غیرتی باشی و به خاطر من دعوا کنی. من هم چاقو در جیبم می‌گذاشتم که هر وقت شد به خاطر مریم دعوا کنم.
شرق نوشت:

پسر دانشجویی که به خاطر اصرار دختر مورد علاقه‌اش برای ازدواج او را کشته ‌بود در جلسه محاکمه به دست‌ و پای اولیای‌دم افتاد و درخواست بخشش کرد. 

در ابتدای جلسه محاکمه که صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران برگزار شد، علی عطار، نماینده دادستان تهران در توضیح کیفرخواست گفت: مجتبی -متهم - که پسری دانشجو است سوم اردیبهشت سال‌جاری دختر جوانی به نام مریم را به قتل رسانده است. این جوان وقتی با تهدید مریم مبنی بر شکایت به مرجع قضایی مواجه شد با ضربه چاقو او را کشت. متهم بعد از قتل موضوع را به خواهرش گفت و به جرمش اعتراف کرد. بنابراین با توجه به مدارک موجود در پرونده، درخواست صدور حکم قانونی را دارم. 

در ادامه پدر و مادر مقتول به عنوان اولیای‌دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. مادر مقتول گفت: مجتبی همسایه ما بود و به خانه ما رفت‌وآمد می‌کرد اما تاجایی که من می‌دانم رابطه خاصی بین او و دخترم نبود، فقط گاهی همدیگر را می‌دیدند البته شوهرم در این حد هم در جریان نبود. 

در ادامه مجتبی، در جایگاه حاضر شد. او گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما قصد کشتن او را نداشتم. من و مریم از 15سالگی با هم دوست بودیم و رابطه داشتیم. من عاشق او شده‌ بودم اما چون سنم کم بود نمی‌توانستم به خواستگاری‌اش بروم. به مریم گفته‌ بودم با هم ازدواج می‌کنیم و نباید نگران چیزی باشد، همین هم باعث شده ‌بود به هم نزدیک‌تر شویم. دو سال پیش من دانشگاه قبول و در رشته مدیریت دولتی مشغول به تحصیل شدم، همین موضوع ازدواج‌مان را عقب انداخت. در این مدت من و مریم چندین‌بار با هم رابطه داشتیم. بیشتر این رابطه‌ها در خانه مریم بود البته من به زور او را وادار به این کار نمی‌کردم و خودش می‌خواست. ما عاشق هم شده بودیم. تا اینکه روز حادثه از من خواست زودتر ازدواج کنیم. 

به مریم گفتم من به تو قول داده‌ام با هم ازدواج می‌کنیم اما حالا نمی‌توانم چون نه سربازی رفته‌ام و نه شغل درست و حسابی دارم. او خیلی اصرار می‌کرد باید در چند روز آینده ازدواج کنیم، من قبول نکردم و گفتم صبر کن حداقل سربازی بروم. اگر در وضعیتی که حالا دارم به خواستگاری بیایم پدرت جواب رد می‌دهد و آن‌وقت دیگر نمی‌شود کاری کرد.

متهم ادامه داد: مریم موضوع رابطه ما را به میان کشید و گفت از او سوء‌استفاده کرده‌ام. جواب دادم من هیچ‌وقت به تو خیانت نکردم هنوز هم می‌گویم می‌خواهم با تو ازدواج کنم فقط باید کمی صبر کنی. یکدفعه عصبانی شد و من را تهدید کرد و گفت اگر با من ازدواج نکنی از تو شکایت می‌کنم. خیلی ترسیدم و از خود بی‌خود شدم و یک ضربه به او زدم، نه به خاطر اینکه او را بکشم فقط به علت اینکه می‌خواستم به او ثابت کنم دوستش دارم.

در این هنگام قاضی از متهم پرسید چطور این دختر را دوست داشتی اما به سمتش چاقو پرت کردی. مجتبی پاسخ داد: مریم همیشه به من می‌گفت دوست دارم مرد غیرتی باشی و به خاطر من دعوا کنی. من هم چاقو در جیبم می‌گذاشتم که هر وقت شد به خاطر مریم دعوا کنم. او از مردی که زور بگوید و اقتدار داشته ‌‌باشد خوشش می‌آمد، به همین خاطر هم چاقو درآوردم. نمی‌خواستم بزنمش، می‌خواستم بگویم من مرد غیرتی هستم و لازم باشد به زور تو را برای خودم نگه می‌دارم.

مجتبی هنگام طرح آخرین دفاعیاتش در حالی‌که به شدت گریه می‌کرد، گفت: از کرده خودم پشیمان هستم و از خانواده مریم درخواست بخشش دارم. او سپس به دست و پای پدر و مادر مقتول افتاد و تقاضای عفو کرد.

در پایان جلسه هیات قضات وارد شور شدند و متهم را به جرم قتل به قصاص و به جرم رابطه نامشروع به صد‌ضربه شلاق محکوم کردند.

ارسال به دوستان