در بخش هایی از این یادداشت آمده است:
به نظر می رسد این واژه "شورای فقهی" از دو حالت بیشتر خارج نیست:
1- یا اینکه منظور از طرح مورد نظر، شورای افتاء می باشد. یعنی کسانی در کنار رهبر انقلاب قرار بگیرند و در مورد مبانی و نظریات فقهی بحث کنند و سپس نظر نهایی از طریق رهبری اعلام شود و نظر واحدی از شورای افتا بیرون آید و این شورا زیر نظر رهبرمعظم انقلاب باشد. این کار در حال حاضر انجام می شود. مثلا فقهای شورای نگهبان، خبرگان رهبری، شورای عالی قضایی و تشخیص مصلحت نظام این کار را انجام می دهند و به قول ما طلاب، تحصیل حاصل است.
2- اما اگر بگوییم حالت دومی مد نظر است، یعنی منظور شورای فقهی، شورای افتا نیست، بلکه چیز دیگری است. مثلا طراحان این موضوع بگویند رهبر انقلاب مجتهد مطلق نیست بلکه مجتهد متجزی است. یعنی در بعض ابواب تسلط دارد و در در بعض دگر ابواب فقه تسلط ندارند.
به نظر می رسد اگر چنین نظری از سوی طراحان شورای فقهی مطرح باشد، نیت خوبی به استشمام نمی رسد و غرض های سیاسی پشت قضیه می باشد...
حقیقت این است که بزرگان و اندیشمندانی که از نزدیک با مبانی نظری و فقهی رهبر معظم انقلاب آشنایی دارند او را جامع ترین فرد در بین مراجع می دانند که از حیث موضوع شناسی اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، قضا، مسائل نظامی و هنر ید طولایی دارند. همچنین در عصر حاضر به سختی می توان کسی را همردیف ایشان از نظر جامعیت مثال زد و لذا چه ضرورتی بر طرح شورای فقهی وجود دارد؟
آیا احتمال داده نمی شود طراحان این موضوع در صدد تضعیف جایگاه والای ولایت فقیه و رهبری عزیز می باشند؟
آیا در صورت تشکیل شورای فقهی، تعارض بین فتاوای فقها، کار را سخت تر نمی کند و از اقتدار رهبری واحد نمی کاهد؟
آیا طرح این موضوع جنجالی در وضعیت حال حاضر کشور و شرایط منطقه و بیداری اسلامی و انسانی به مصلحت است؟
نگارنده به طراح شورای فقهی پیشنهاد می کند، اگر نظریات علمی دیگری دارند، آن ها را مستقیم و خصوصی با رهبری گرانقدر مطرح کنند و رهبری عزیز اگر صلاح بدانند به این پیشنهادات صورت عملیاتی خواهند داد. نه اینکه این گونه نظریات را به سطح جامعه، حوزه های علمیه و رسانه ها بکشانند. به نظر می رسد طرح این موضوعات در حال حاضر یک اقدام "سیاسی" صرف می باشد تا مباحث علمی و مدیریتی!