عصر ایران - ارنست همینگوی می گوید: تفنگی که به دیوار کلبه آویزان است، بالاخره در جایی از داستان باید شلیک کند.
افشای اسامی مفسدان اقتصادی در داستان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، دقیقاً همان تفنگی است که ار روز اول این داستان به دیوار کلبه آویزان بوده ولی هنوز گلوله ای از آن خارج نشده است. زمان زیادی تا پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد باقی نمانده است. آقای رئیس جمهور اگر می خواهد در تاریخ سیاسی معاصر ایران تفنگش طبل توخالی قلمداد نشود، بهتر است درخواست دادستان کل کشور را اجابت کرده و یکبار برای همیشه شلیک کند!
محسنی اژه ای، دادستان کل کشور، در نامه دیروز(سه شنبه 5 دی 1391) خود به محمود احمدی نژاد، از وی خواسته است تا اسامی 300 نفری را که "60 درصد دارایی های کشور را بلوکه کرده و پس نمی دهند"، اعلام کند.
دادستان کارش ستاندن داد است و جناب رئیس جمهور هم ظاهراً از بیداد این "300 نفر" بر ملت ایران سخت آزرده خاطرند. پس چه بهتر که اسامی این افراد را به قوه قضاییه بدهند تا دادستان کل، داد کل ملت را از آنها بستاند.
چرا احمدی نژاد این کار را انجام نمی دهد؟ این سوال منطقاً سه پاسخ بیشتر ندارد. نخست اینکه، اصلاً چنین فهرستی در کار نیست. این می شود همان قصه طبل توخالی. دوم اینکه، چنین فهرستی در کار است اما با نام برخی از چهره های دولتی. در این صورت، ارائه این فهرست به نوعی خودزنی شبیه است و احمدی نژاد می خواهد بی آنکه یارانش را به تنگنا بیندازد، قوه قضاییه را که مسئول اصلی مبارزه با فساد اقتصادی در کشور است، تحت فشار قرار دهد. سوم اینکه، چنین فهرستی در کار است و از نام یاران احمدی نژاد هم در آن خبری نیست، اما احمدی نژاد سود سیاسی عدم انتشار این فهرست را بیش از سود انتشار آن می داند. این هم می شود همان قصه معروف "خوردند و بردند!"
محمود احمدی نژاد حتی اگر سیاستمدار زیرکی هم نباشد، به هر حال در جامعه ایران بزرگ شده است. او عمری در میان این مردم زیسته و نیک می داند که ندای "خوردند و بردند" چه تاثیر عمیقی در افکار عمومی ایرانیان دارد. اگر کسی فریاد بکشد "زدند و کشتند" صدایش برد کمتری در این جامعه خواهد داشت تا اینکه بانگ بردارد "خوردند و بردند"!
روانشناسی اجتماعی ایرانیان نشان می دهد که ایرانیان، به هر دلیل و علتی، به پدیده ثروت اندوزی حساسیت ویژه دارند. ثروتمندان شریف هم در این جامعه محبوبیتی ندارند چه رسد به ثروتمندان ناشریف!
احمدی نژاد در سال های 84 و 88 با تاکتیک سیاسی "خوردند و بردند" موفق شد رقبای سیاسی خود را به تنگنا بیندازد. در سال 84، هاشمی رفسنجانی رقیب احمدی نژاد بود و استفاده از تاکتیک مذکور برای احمدی نژاد، اقدامی عاقلانه بود. عاقلانه بود بدین معنا به که در خدمت تحقق هدف (پیروزی بر رقیب) بود. عامه مردم ادعای احمدی نژاد را بی چون و چرا می پذیرفتند. در سال 88 هم لازم بود ابتدا میرحسین موسوی "مهره دیگران" قلمداد شود تا پس از آن با استفاده از تاکتیک مذکور، موقعیت احمدی نژاد در برابر رقیب تقویت شود. منظور از دیگران هم هاشمی رفسنجانی بود و اقشار مرفه و اشراف مآب جامعه.
وقتی که این تاکتیک سیاسی جواب داده است، عقل سیاسی حکم می کند که استفاده از آن را ادامه دهیم. روش موثر را تا وقتی که تاثیرش از دست نرفته، قاعدتاً به کار باید گرفت.
اما چرا این تاکتیک سیاسی در جامعه ایران این قدر موثر است؟ پاسخ این سوال البته بر عهده جامعه شناسان است اما شاید تاریخ کویری ایران یکی از علل این وضع باشد؛ تاریخی سرشار از کم آبی و محرومیت. جایی که آب چندانی نباشد، آبادی و آبادانی چندانی هم در کار نخواهد بود. فقدان آبادنی یعنی فقدان رفاه. کمبود آبادی هم یعنی وجود معدودشهرهای بزرگ و شهرهایِ کوچک و محروم متعدد.
محمود دولت آبادی در کتاب "نون نوشتن"، ازفراوانی بخل در تاریخ و جامعه ایران اظهار شگفتی می کند. بخل در تاریخ و جغرافیای کویری و محروم ایران، شگفتی چندانی ندارد. وقتی که وفور نعمت نیست، طبیعتاً بخل هم سر بر می آرد و کینه ها می کارد. نعمات در دست دیگران، حتی اگر از راه حلال هم بدست آمده باشند، در جامعه محروم، به احساس محرومیت و نفرت دامن می زنند چه رسد به اینکه از راه ناروا گرد آمده باشند.
مارکسیسم در ایران شکست خورد چرا که با اعتقادات دینی مردم در تضاد بود اما در تشدید نفرت از ثروتمندان نقش بسزایی داشت. چرا؟ چون بذر چنین نفرتی در تاریخ کویری و محروم ایرانیان، پیشاپیش پراکنده بود. فقط کافی بود کسانی از راه برسند و این بذر را آبیاری کنند.
انقلابیون مسلمان ایران نیز در سال های نخست انقلاب، برای اینکه ثابت کنند اسلام انقلابی آنها رادیکالیسم مارکسیسم را در مواجهه با ثروت و ثروتمندان به تمامی در خود دارد، تا جایی که جا داشت در تنور ضدیت با سرمایه داری و ثروت اندوزی دمیدند. بی دلیل نبود که دهه نخست انقلاب، دهه چپ های اسلامی بود. پای رقابت با مارکسیسم در میان بود! پس در نفی ثروت اندوزی سخن ها گفته شد و افشاگری علیه ثروتمندان، فی نفسه ارزش قلمداد شد. نحوه ثروت اندوزی چندان مساله نبود که نفس ثروت اندوزی.
این گونه شد که فضای مناسبی در جامعه ایران برای استفاده از تاکتیک سیاسی "خوردند و بردند" شکل گرفت.
در چنین فضایی، اگر فلان مقام سیاسی فرزند خود را با درآمد قانونی و مشروع خود مثلاً به اروپا بفرستد برای تفریح و گردشگری، باید بیمناک باشد که مبادا نفس آگاهی مردم از این مسافرت، به جایگاه او در افکار عمومی لطمه بزند.
در این اتمسفر اجتماعی، سیاست ورزی مبتنی بر تهدید به افشاگری علیه ثروتمندان (خیالی یا واقعی، مجرم یا غیرمجرم)، چندان هم بی سود و ثمر نیست. و اگر عملی شدن این تهدید خطرناک و یا ناممکن باشد، می توان از آن چشم پوشید و به صرف تهدید بسنده کرد و به نتایج آن امیدوار بود.
هم از این روست که در داستان ریاست جمهوری احمدی نژاد، تفنگ آویزان به دیوار کلبه همچنان به دیوار کلبه آویزان است. وقتی که بحران در خدمت پیروزی است، ادامه تعلیق با منطق داستان همخوانی دارد!
هر چیزی رو که به این راحتی خرج نمی کنند.
اعلام اسامی 300 نفر باید برای انتخابات یا انتخابات بعدی باشه.
چخوف تو تعریفی که از داستان کوتاه داره می گه هیچ چیز اضافه ای نباید تو داستان باشه مثلا اگر تفنگی به دیوار زده شده باید یه جا شلیک کنه وگرنه اضافه بوده!
حالا این رو به متن شما تاویل کنیم: تفنگی که تو تیتر اومد کجا استفاده شد؟ عکس تفنگ میرزا کوچک خان چه کمکی به رسوندن مفهوم کرد؟
شاید همیشه اولین ایده بهترین ایده نباشه!!
آفرين . خوشمان آمد.
بنابراين هر كسيكه تصميم به شليك بگيره ممكنه به خودش شليك كنه
امیدوارم متوجه منظورم شده باشی
اما شما به جامعه غرب نگاه کنید. آنها ثروتمندی چون بیل گیتس دارند که با تلاش خود به این جایگاه می رسد و سپس نصف سرمایه خود را به خیریه اختصاص می دهد. این فرد به خودی خود تبدیل به یک الگوی بسیار مناسب می شود.
باید بپذیریم که نگاه آنها به پول، از زمین تا آسمان با نگاه ما به پول فرق دارد.
آنها از پول برای رسیدن به اهداف و آرزوهایشان استفاده می کنند؛ ما از پول برای خودنمایی.
عصر ایران خیلی وقته نظرامو منتشر نمیکنی :(
فشنگ هم نداره
ما هم که خوابیم ...
برای دلبر قبای ترمه دوختم . فرستادم ،برایم پس فرستاد
تفنگ دسته نقرم دادو بی داد .
دادوبی داد .
آمدندوکشتندوخوردندوبردندورفتند
پاينده باشيد
نقش فرهنگ های اکتسابی در شکل گیری این روحیه ایرانیها چیه؟ آیا چنین حساسیت هایی مثلا در مردم کشورهای عربی و مناطق خشک و محروم آفریقا هم هست یا نه ؟
تحلیل بر منطق صحیحی استواراست.
موفق باشید
البته خیلی ها به خاطر مسائل امنیتی که بعدا براشون ممکنه پیش بیاد از ارسال پیامک ممکنه خود داری کنند! چون شماره ها و جواب ها مشخصه
انصافا مقاله پرمحتوا و عالمانه ای بود.
شاید این 300 نفر عزیزی که 60 درصد دارایی های کشور را در اختیار دارند ارثیه پدری ایشان است وهیچ جرمی مرتکب نشده اند که در این صورت داد وهوار رئیس بیجاست ؟؟؟!!!
خدا همه ملت شریف ایران را نجات دهد ،آمین یا رب العالمین .
البته احتمال شلیک این تفنگ صفر است. وی هیچ وقت شلیک نخواهد کرد. چه تفنگ پر باشد و چه خالی.
تحلیل کوتاه و پر مغز و بیطرفانه ای است متشکرم آقای هومان دور اندیش خسته نباشید