نایب رئیسمجلس بابیان اینکه احمدینژاد با مدل پوتین-مدودف به ۲۰سال ریاست جمهوری میاندیشد،گفت: دوقطبی هاشمی-احمدینژاد دیگر برای دولت برش ندارد، برای همین احمدینژاد دنبال ایجاد یک دوقطبی جدید است.
به گزارش خانه ملت، محمدرضا باهنر آخرین تحولات عرصه سیاسی کشور را در موضوع انتخابات تشریح کرد. متن کامل مصاحبه را در ادامه میخوانیم.
آنهاکه میگویند نامزد جبهه پیروان رأی ندارد، نتیجه انتخابات هیأترئیسه مجلس نهم را ببینند
*نقدی که هماکنون به نامزدهای جبهه پیروان خط امام و رهبری وارد میشود این است که آنها در انتخابات رای ندارند. آقای مظفر نیز چندی پیش گفت، پورمحمدی و متکی در انتخابات آینده رای ندارند، نظر شما چیست؟
درباره میزان رأیآوری نامزدها باید گفت، جبهه پیروان خط امام و رهبری مجموعهای از تجربیات را در پشت سر و مجموعهای از اتفاقات را نیز در پیش رو دارد اما باید بتواند از مقایسه اینها با هم، به جمعبندی مناسبی برسد ولی هماکنون در کشور احزاب قدرتمند نیستند و سازمان آهنین و صلبی ندارند؛ بر همین اساس بیشتر، جریانات و افراد و اشخاص با هم رقابت میکنند. مثلاً رقابت جدی میان جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بود و اصلاحطلبان توفیق چندانی نداشتند که در نهایت ۲۸۸ نفر وارد مجلس شدند. ابتدای مجلس نهم از هر گروه و جناحی سوال میشد که چند نفر از گروه شما رأی آورده، آن گروه میگفت اکثریت مجلس را در اختیار داریم. همان موقع مجموعهای از دوستان بعد از اینکه مجلس نهم آغاز به کار کرد، میگفتند اکثریت کرسیها را دارند و میخواهند مجلس را مدیریت کنند اما معمولا تبلور اساسی این حرفها در انتخابات هیات رئیسه مشخص میشود. چنانکه در ادوار چهار، پنجم، هفتم و هشتم نیز شرایط این گونه بود. خیلی محترمانه از آقای مظفر میپرسم کدام گروه در مجلس نهم برنده شد و چه کسی رای اکثریت را آورد؟ اگر جبهه پیروان خط امام و رهبری در کشور رای ندارد، جبهه پایداری یا جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان در انتخابات مجلس نهم برنده شدند؟ من پاسخ این سوال را نمیدهم، آنها بگویند چه کسی برنده شد. از طرف دیگر در انتخابات ریاست جمهوری اصلا از این خبرها نیست؛ باید با واقعیتها زندگی کنیم. برای تعیین راهبرد مناسب و نزدیک به واقع در انتخابات آینده، باید براساس رفتارهای عمومی مردم در گذشته تحلیل کرد به طور مثال برخی از دوستان میگفتند در میان کاندیداهایی که مطرح هستند، دو یا سه نفر از کاندیداها ۸۰ درصد رای کشور را دارند. این مصداق صحبت ملا نصرالدین است که از او پرسیدند وسط دنیا کجاست؟ جواب داد همین جا، سوال شد چطور؟ گفت اندازه بگیرید ببینید راست میگویم یا خیر. حالا آقایان هم میتوانند بگویند ۷۰ یا ۸۰ درصد آرای کشور در سبد رأی آنها است، حرف زدن هیچ اشکال ندارد، اما در عمل باید این ادعا محک بخورد.
*آقای هاشمی اعلام کردند که من در انتخابات نامزد نمیشوم اما نقشآفرینی میکنم، به نظر شما آیا میتوان با محوریت ایشان دولت فراجناحی تشکیل داد، اصلا فضای سیاسی کشور در زمان حاضر اجازه تشکیل چنین دولتی را میدهد؟
فراجناحی به مانند عبارت "هر کسی از ظن خود شد یار من" است، متأسفانه در چند سال اخیر بیشتر دعواها و اختلافات در این گونه واژهها جمع شده است، حال این سؤال پیش میآید که آیا از فتنهگران سال ۸۸ تا انحرافیون، اصلاحطلبان، اصولگرایان، تندروها و کندروها، در این انتخابات جایی دارند؟ که در پاسخ باید گفت به طور حتم فتنه گران، انحرافیون و هر کسی که قانون اساسی را قبول نداشته باشد، در این مسأله نمیگنجد چراکه اولین شرط ورود به انتخابات این است که کاندیداها معتقد به قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور باشند و سابقه آنها نیز سابقه سیاسی مطلوب باشد. زمانی آقای خاتمی در دولت اصلاحات موضوع "جامعه مدنی" را مطرح کرد، بعد از وی پرسیدیم جامعه مدنی یعنی چه؟ یکی در پاسخ گفت، مقصود همان مدینهالنبی است، دیگری گفت مقصود مدینه فاضله ارسطو است، یکی هم آن را جامعه لائیک غیردینی معنا کرد، در نهایت از جامعه مدنی تعریف مشخصی بیان نشد، البته رهبر معظم انقلاب در این رابطه فرمودند که تحقق مدینهالنبی آرزوی همه ماست، اصلا هدف از تشکیل حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، تحقق مدینهالنبی بوده است. برهمین اساس معتقدم این واژهها، کلی هستند. اینکه آقای هاشمی رفسنجانی میگوید من به دنبال وحدت ملی هستم، یعنی چه؟ آیا به این معنا است که توطئهگران، مختلفان، ساختارشکنان، آشوبطلبان و مدعیان تقلب در سال ۸۸ نیز وارد دولت آینده شوند؟
بسیاری افراد که امروز با احمدینژاد دعوا دارند وزیران دولت او بودند
*آنچه از صحبتهای آقای هاشمی برمیآید آن است که معتدلان دو جناح سیاسی کشور دولت فراجناحی تشکیل دهند، چنین امکانی وجود دارد؟
اصل این است که ما آدمهایی که قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور را قبول دارند و بر طبق قانون فعالیت میکنند را بپذیریم و میگوییم این افراد میتوانند در کشور کار کنند. من حتی قبل از جریان فتنه ۸۸ بارها به دوستان خود گفتهام که نمیشود در کشور دو گروه راست و چپ باشد، آن وقت زمانی که راستیها بر سر کار آمدند، چپیها را کنار گذاشته و وقتی چپیها بر سر کار آمدند، راستیها کنار گذاشته میشوند. وقتی یک دولت عوض میشود، در نهایت صد تا صد وپنجاه پست کلیدی هست که با آمدوشد جریانات سیاسی تغییر میکند. بهطور حتم نمیشود وقتی دولتی بر سرکار آمد، رئیس آن دولت تا بخشدار علیآباد جیرفت کرمان را تنها به این دلیل که این فرد دیگری رای داده عوض کند، بهطور حتم این موضوع، ظلم به مملکت و نظام است که رئیسجمهور مدیران مجرب و کارکرده را به این بهانه که او به کس دیگری رأی داده عوض کند.
احمدینژاد درتغییر مدیران خیلی خشنتر از دولتهای قبل عمل کرد
متأسفانه دولت نهم و دهم در موضوع تغییر سمت مدیران خیلی خشنتر عمل کرد، حتی این دولت، خود اصولگراها را نیز هر از چند گاهی عوض میکرد. دولت آقای احمدینژاد از ابتدا که بر سر کار آمد تا به حال که به ماههای پایانی دولت نزدیک میشویم، نیروهای بسیاری را تغییر داده است، جالب اینجاست که بسیاری از کسانی که با رئیس جمهور دعوا دارند، کسانی هستند که قبل از این وزیر خود رئیس جمهور بودند؛ ما این کار را ظلم به نظام میدانیم و قبول نداریم.
هاشمی تعریف خود را از واژه دولت فراجناحی اعلام کند
آقای هاشمی باید تعریف خود را از واژه دولت فراجناحی اعلام کند چرا که من معتقدم باید از همه پتانسیلهای مثبت نظام و جامعه استفاده کنیم. به واژه انتخابات آزاد دقت کنید، این حرف، حرف خوبی است، اما انتخابات آزاد یک کلیدواژه است و هماکنون این واژه در یک زمان از دهان یک ضد انقلاب بیبیسینشین زده میشود، متأسفانه رئیس دولت دهم نیز آن را بیان میکند، آقای هاشمی هم میگوید انتخابات آزاد، بالاخره باید معلوم شود واژه انتخابات آزاد به چه معناست. واژه انتخابات آزاد یک کلید واژه است، از این رو باید حواس ما جمع باشد تا آنهایی که این واژه را عامدانه تکرار میکنند، نتوانند به مقاصد خود برسند؛ آنهایی هم که سهوا آن را میگویند خود را اصلاح کنند.
احمدینژاد هماهنگی وزرا با خود را به تبعیت محض معنی کرد
وزرا در جلسات هیات دولت هم حق ندارند خلاف نظر رئیسجمهور حرف بزنند
*آیا میتوان دولت سازندگی را مصداق دولت وحدت ملی دانست؟ آیا شما دولت وحدت ملی را یک دولت فراجناحی میدانید؟
من نمیفهمم فراجناحی یعنی چه؟ یک موقع شما میگویید دولت ائتلافی که از نظر من این دولتها، دولتهای ضعیفی هستند. البته نباید به آن تند و تیزی هم که آقای احمدینژاد مدعی است که همه وزرا باید با من هماهنگ باشند، دولت شکل بگیرد. آقای احمدینژاد هماهنگی را به تبعیت محض معنی کرده است، حتی وزرا در جلسات هیات دولت هم حق ندارند خلاف نظر رئیسجمهور حرف بزنند، این نوع "هماهنگی"، یک واژه جدید در قاموس اجرایی و حقوقی کشور و ترمینالوژی حقوق است. قبلا این گونه "هماهنگی" نداشتیم، ولی آقای احمدینژاد آن را ابداع کرد. از طرفی هم اگر قرار باشد نیمی از وزرای کابینه رئیس جمهور، او را قبول داشته باشند و نیم دیگر او را قبول نداشته باشند، نمیتوان این گونه کار کرد، دولت باید دولتی منسجم، یکپارچه، هماهنگ و همسو باشد، اما نه آن هماهنگیای که آقای احمدینژاد میگوید که وزیر تابع محض او باشد چراکه دولت باید یک جریان سیاسی تاثیرگذار باشد.
*آیا دولت سازندگی مصداق دولت وحدت ملی و فراگیر بود؟
آقای هاشمی در زمان ریاست جمهوری خود جملهای به کار برد به این مضمون که من در دولت، به اندازه همه سیاسی هستم و نیازی نیست بقیه کار سیاسی کنند. به نظر من این حرف درست نیست چون وزرا افرادی سیاسی هستند و مدیران ارشد نظام و صاحبنظرند. حتی زمانی مقام معظم رهبری در دیدار با یکی از هیات دولتها فرمودند وزرا در ضمن این که باید با رئیس جمهور هماهنگ باشند، خودشان هم مسئولیتهای مستقلی دارند. طبق قانون اساسی وزرا باید در مقابل مجلس و سیستم خود پاسخگو باشند. اینکه بگوییم وزرا سیاسی نباشند و فقط وظایف خود را اجرا کنند و تنها رئیس جمهور سیاسی باشد، حرف صحیحی نیست.
روحانی جزء گزینههای جبهه پیروان نیست
*آیا آقای حسن روحانی هم در میان گزینهها و مصادیق در حال بررسی جبهه پیروان خط امام و رهبری جایی دارد؟
نه؛ آقای روحانی در میان کاندیداهای جبهه پیروان خط امام و رهبری نیست. حالا ممکن است در جامعه روحانیت مبارز تهران بر سر نامزدی وی بحثی صورت گیرد، اما در جبهه پیروان خط امام و رهبری که متشکل از ۱۵ تشکل است و ما از این تشکلها خواستهایم کاندیداهای مدنظر خود را مطرح کنند تا بتوانیم بر سر آنها بحث و بررسی کنیم، تا به حال نیز اسم چند نفر مطرح شده اما نام آقای روحانی در میان آنها نیست.
*آقای باهنر، شما از طرف جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلس به عنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح شدهاید؛ آیا در این زمینه با شما رایزنی شده است؟
این که برخی از تشکلها مانند جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلس، جامعه اسلامی مهندسین، حزب موتلفه یا تشکلهای دیگر در این مورد بحث داشتند و من را به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری مطرح کردهاند، لطف و محبت دوستان است، اما اینکه با من رایزنی صورت گرفته و نظر مرا جلب کرده باشند و من نیز رضایت داده باشم، وجود ندارد چراکه هنوز هیچ تصمیمی برای این که به میدان انتخابات وارد شوم، ندارم. تمام تلاش من این است که بتوانم اصولگرایان را به نقطه نزدیک به وحدت برسانم. البته قطعا نمیتوانیم به نقطه واحد برسیم، اما تلاش میکنیم به وحدت نزدیک شویم. در میان مجموعه اصولگرایان گروههای مختلفی وجود دارد، هم تندرو داریم و هم معتدل، اما در هر صورت فکر میکنیم اصولگرایان در آینده دو رقیب جدی دارند؛ یکی جبهه فتنه و دیگری جبهه انحرافی است. این دو گروه بسیار علاقهمندند تا اصولگرایان به وحدت نرسند، به همین دلیل گاهی سراغ من میآیند و میگویند تو خیلی آدم مهمی هستی و باید کاندیدای ریاست جمهوری شوی، فرد دیگری به اصولگرای دیگری میگوید تو نیز باید کاندیدا شوی، این دو گروه میخواهند در میان رقیب خود، ایجاد تکثر کنند، ولی تمام تلاش ما این است که به نقطه وحدت برسیم، اگرچه به وحدت صد در صدی نمیرسیم، اما تمام تلاش خود را میکنیم تا جبهه پیروان خط امام و رهبری با توجه به مشیای که در گذشته داشته و به اصطلاح زیر سایه و چتر روحانیت و جامعه مدرسین حرکت میکرده و الآن هم در این مسیر حرکت میکند، با هماهنگی آنها بتواند به کاندیدای مطلوب برسد.
مشکلات کشور زیاد است/رئیسجمهور آینده باید دولت قوی تشکیل دهد
*آقای مهندس محمدرضا باهنر چه فضایی را برای اعلام نامزدی خود مهیا میبیند؟ در راهپیمایی ۲۲ بهمن از قول شما نقل شده بود که اگر فضا تغییر کند، نامزد میشوم، چه فضایی باید به وجود بیاید تا شما کاندیدا شوید؟
اگر زمانی مجموعه جبهه اصولگرایی به این نتیجه برسد که احتمال رای آوردن نامزدی معقول باشد و احساس شود کاندیدای مطلوبی پیدا شده و همه دور او جمع میشوند، اگر به چنین فضایی نزدیک شدیم، قطعا من از افرادی هستم که در ستاد آن فرد فعال میشوم. در گذشته هم این مساله را بارها نشان دادهام. البته مشکلات کشور را آنقدر زیاد میدانم که به نظرم کاندیدای آینده باید تیم قدرتمندی همراه داشته باشد تا بتواند کار را بهتر جلو ببرد. من خود به دنبال این نیستم که کاندیدا شوم؛ رسانهها بهتر میدانند که در انتخابات مجلس نیز من بیشتر از آنکه برای شخص خودم فعالیت کنم، برای جریان و تشکیلات و ساماندهی انتخابات در کشور کار میکردم. انتخابات ریاست جمهوری پیشرو نیز از این امر مستثنی نیست؛ تمام تلاشم را میکنم تا نامزد اصولگرایی که بر سر او وحدت نظر باشد، کاندیدا شود و بتواند اکثریت آراء را کسب کند.
رئیسجمهور آینده باید پیش از معرفی کابینه با مجلس رایزنی کند
*منظورتان از تیم قوی چیست؟
منظور از تیم قوی، هیأت دولت است؛ اگرچه یک سری از اعضای کابینه را نمیشود از قبل از شروع انتخابات تعیین کرد. مثلا هیأت دولت شامل ۱۸ وزیر میشود که معتقدم رئیس جمهور باید حتما پیش از معرفی این تعداد وزیر به پارلمان برای جلب رای اعتماد نمایندگان، با مجلس رایزنی کند. قانون اساسی مشخص کرده که وزرا هم باید مورد تایید رئیس جمهور باشند و هم مورد اعتماد مجلس؛ اما اینکه رئیس جمهور بگوید من این ۱۸ وزیر را میخواهم و مجلس نیز باید قطعا به آنها رای بدهد و دیگران هم احسنت بگویند، صحیح نیست. اما از سوی دیگر، کسی که میخواهد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود، باید مشاوران اصلیاش مانند معاون اول رئیس جمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی، رئیس تیم اقتصادی دولت و یا چند سمت دیگر را تعیین و به مردم معرفی کرده باشد. اگر این اتفاق بیفتد، هم مردم میتوانند راحتتر درباره کاندیدای مورد نظر خود تحلیل کنند و هم این فرد میتواند آرای بیشتری جلب کند. البته نامزدی هم میتوان به تنهایی وارد عرصه انتخابات شود و بگوید بعدا تیم خود را معرفی میکنم؛ ولی شخصا معتقدم کسی که میخواهد نامزد شود، باید دو سه نفر از اطرافیان خود را قبل از رأیگیری و در زمان تبلیغات کاندیداها، به مردم معرفی کند.
*اگر اصولگرایان به مصداق واحد نرسیدند، شما کاندیدا میشوید؟
من منتظر جریاناتی هستم که در کشور شکل میگیرد. ممکن است زمانی فرد احساس وظیفه کند که در میدان انتخابات وارد شود؛ الآن این طور احساسی ندارم و فکر میکنم جریان اصولگرا میتواند جدای از من به گزینه واحدی برسد.
*زمانی که در نظر گرفتهاید برای بررسی نهایی این قضیه چه زمانی است؟
اگر بخواهم ـ خلاف میل باطنیام ـ به انتخابات نگاه کمّی داشته باشم، به نظرم این گونه است که تنها ۲۰ درصد انتخابات، قبل از ثبتنام کاندیداها شکل میگیرد. ۲۰ تا ۲۵ درصد دیگر آن هم از زمان آغاز ثبتنام نامزدها تا زمانی که صلاحیتشان تایید شود، تکمیل میشود؛ بیش از ۵۰ درصد بقیه نیز از آن زمان به بعد شکل میگیرد. بنابراین نباید خیلی شتابزده عمل کرد.
برای تصمیمگیری درباره کاندیداتوری تا پایان زمان ثبتنام نامزدها وقت دارم
*بالاخره که باید ثبت نام کرد؟
بله؛ بنابراین با توجه به آغاز ثبتنام نامزدها در ۲۴ اردیبهشت ماه ۹۲، تا این تاریخ، وقت دارم و ضرورتی ندارد که از حالا وارد عمل شد.
*پس تا ۲۴ اردیبهشت ۹۲ آقای مهندس باهنر وقت دارد که برای آمدن یا نیامدن تصمیمگیری کند؟
البته ۲۴ اردیبهشت ۹۲ تازه آغاز ثبتنام نامزدهاست؛ تا پایان بازه زمانی ثبتنام کاندیداها هم، فرصت وجود دارد.
اعضای جبهه پایداری با خیالات و توهمات خود زندگی میکنند
*جبهه پایداری اعتقاد به خالصسازی نیروهای انقلاب دارد؛ حتی یکی ازخبرنگاران خانه ملت میخواست با یکی از اعضای این جبهه مصاحبه کند اما او گفت مجلس سبز است، شما ضد انقلاب و طرفدار فتنهگران هستید. وقتی این افراد از مجلس فعلی چنین برداشتی دارند، پس نسبت به افراد دیگر چه نظری خواهند داشت. از طرفی دیگر هم این گروه (جبهه پایداری) هیچ وقت مرزبندی شفافی با جریان انحرافی نداشته است. آیا این مساله نوعی تناقض در صحبتهای آنها نیست؟
عبارت «خالصسازی نیروهای انقلاب» از حرفهای کلی است و قائلان به این نظریه در تلاشند تا از این گفته، شمشیری بسازند و هر کس با آنها نیست را مضروب کنند؛ هر کس هم که تبعیت محض میکند را جزء نیروهای خالص انقلاب میدانند. شما ببینید چند نفر از میان نیروهای مدیر، مدبر، متخصص، انقلابی و کارآزموده که برای اداره کشور نیاز است با اینگونه تنگنظریها باقی میماند؟ برخی از دوستان که هم در مجلس هفتم، هم هشتم و هم نهم حضور داشته و دارند، میگویند "فقط من اصولگرا هستم و این چهار، پنج نفری که من قبولشان دارم." این که انتزاعی فکر کردن است و دیگر کسی باقی نمیماند. اینها دارند بیشتر با خیالات و توهمات خود زندگی میکنند تا اینکه بخواهند با واقعیات جامعه زندگی کنند. واقعیت کشور، حضور مردم در راهپیماییهای روزهای ۲۲ بهمن، نهم دی و قدس است که همه میآیند. در راهپیمایی روز ۲۲ بهمن امسال در تهران، تعداد زیادی از نیروهایی که متهم به اصلاحطلبی هستند، در راهپیمایی آمده بودند و با مردم همراهی میکردند. البته باید از اینها سوال کرد که چرا شما موضع روشنی در موضوع فتنه و در برابر فتنهگران اتخاذ نمیکنید؟ این حق نظام است که از نیروهایی که مدعی طرفداری از اصلاحطلبی هستند، خواسته شود موضع خود را در برابر فتنه مشخص کنند؛ موضع من هم همین است. اما این که بگوییم هر کس با ما نیست، پس ۲۲ بهمن به خیابان نیاید، صحیح نیست. برای شما مثالی بزنم، زمانی که قرار شد مردم به جبهه اعزام شوند، عدهای از نیروهای مخلص گفتند بهتر است برای این داوطلبان، "گزینش" بگذاریم، تحت این عنوان که آیا مثلا داوطلبان ورود به جبهه، واجبات و وظایف عبادی خود را انجام میدهند؟ نماز میخوانند؟ خمس و زکات میدهند؟ اما من معتقدم که جبهه را نمیشود اینگونه اداره کرد. اجازه بدهید مردم به جبهه بروند، آنهایی که میخواهند بروند قبل از رفتن، خودشان مشکلاتشان را با خدا حل کردهاند و نیازی نیست که دیگران این مسائل را بفهمند. سخنی که میخواهم بگویم این است که حتی اگر میان صدهزار داوطلب جبهه، پنجاه نفر نفوذی، منافق و حتی صدامی باشند، نمیتوان جلوی آن صدهزار نفر را به خاطر پیدا کردن پنجاه نفر نفوذی، گرفت. موج این صدهزار نفر آنقدر سنگین است که پنجاه نفر نفوذی که هیچ، اگر پنجهزار نفر هم باشند، زیر این موج له میشوند. در مدیریت کشور هم اگر بخواهیم تا این حد گزینش را ریز کنیم، ـ همانند نظری که برخی دوستان در مجالس هفتم، هشتم و نهم داشته و دارند و معتقدند فقط و فقط خودشان خالص هستند که در این شرایط از اداره مملکت بازمیمانیم.
احمدینژاد با مدل پوتین-مدودف به ۲۰سال ریاستجمهوری میاندیشد
*رئیس جمهور چه برنامههایی برای انتخابات دارد و آیا وی در جایگاه ریاست جمهوری نباید پاسخگوی عملکرد هشت ساله خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی باشد؟ ارزیابی شما از نوع نگرش رئیس جمهور به عرصه فعلی کشور و انتخابات آینده چیست؟
ابتدا باید بگویم که نمیتوان این ویژگی را تنها به احمدینژاد محدود کرد بلکه روسای جمهور قبلی هم همیشه به این صورت بودهاند، یعنی هر کدام به پایان دوره خود میرسیدند دنبال راهی بودند که آیا میتوان مسیر ریاست جمهوری را ادامه داد و در قانون اساسی به نوعی سوراخی پیدا کرد تا ریاست جمهوری ادامه پیدا کند. زمان آقای هاشمی خود وی حرفی نزد اما تعدادی از وزرای کابینه او دنبال این بودند تا به نوعی قانون اساسی را اصلاح کرده و محدودیت در دورههای ریاست جمهوری را منتفی کنند تا ریاست جمهوری هاشمی ادامه پیدا کند. آقای خاتمی که خدا وی را سلامت بدارد و هدایت کند اواخر دوره ریاست جمهوری یک لایحه دو قلو زیر بغل خود گذاشته و این طرف و آن طرف میرفت که ببیند آیا میتواند برای ادامه ریاست جمهوری راهی پیدا کند، حالا احمدینژاد هم از این قاعده مستثنی نیست. اول دوره دهم ریاست جمهوری یکی از مشاوران احمدینژاد میگفت ما برای اجرای برنامههای خود در کشور به ۲۰ سال وقت نیاز داریم یعنی برای عملیاتی کردن برنامههای خود باید تا پایان چشمانداز ۱۴۰۴ در قدرت بمانیم، بعد ما سوال کردیم که دوره ریاست جمهوری بیشتر از هشت سال که نیست، او پاسخ گفت خدا مدودف را برای همین کار درست کرده و خوب است ما یک مدودف این وسط داشته باشیم و با یک دوره تنفس، هشت سال دیگر ریاست جمهوری ادامه پیدا کند بنابراین برنامه آقایان بیست ساله است اما قانون اساسی این اجازه را نمیدهد. دولت در زمان کنونی بیش از هفت سال و نیم از برنامههای عملیاتی خود را پشت سر گذاشته و اگر عملکردی داشته باید بیان کند یعنی اگر قرار بوده تحولی برای جان گرفتن اقتصاد کشور رخ دهد به طور مشخص آن را بیان کنند.
احمدینژاد پاسخگوی عملکرد ۸سالهاش باشد نه منتقد وضع موجود
نمیخواهم وارد تحلیل و نقد آمارهای رئیس جمهور در روز ۲۲ بهمن شوم، چراکه این مسائل باید در محافل علمی نقد شود و کار کارشناسی روی آنها صورت بگیرد اما این که بخواهند این گونه تبلیغ کنند که اگر ما نباشیم وضعیت رشد و پیشرفت کشور مشخص نیست، من فکر میکنم این یک ظلم عظیم است و متاسفانه همه دولتها این ظلم عظیم را مرتکب شدند.
ظلم است رئیسجمهوری بگوید بدون من آینده پیشرفتکشور مبهم است
بعضی همکاران در مجلس نیز این اشتباه را میکنند به عنوان مثال نمایندهای که نخستین دوره حضور خود را در مجلس تجربه میکند میگفت "در هشت دوره قبلی هیچ کاری برای حوزه انتخابیه من نشده و من آمدهام تا کارهایی انجام دهم." حالا دولتیها نیز همین حرفهای اشتباه را میزنند، آقای احمدینژاد مدعی است که هر چقدر کار از ابتدای انقلاب تا سال ۸۴ انجام شده، یک طرف و دستاوردهای دولت نهم و دهم طرف دیگر است اما واقعیت این است که کلنگ بسیاری از افتتاحهایی که اکنون انجام میشود در گذشته زده شده، کما اینکه افتتاح کلنگهایی که امروز آقای احمدینژاد به زمین میزند را رئیسجمهور آینده انجام میدهد و این یک جریان مستمر است. خیلی بیانصافی است که گفته شود دولتهای هشت دوره گذشته هیچ کاری نکردند پس چه کسی این همه اتفاقاتی که در کشور افتاده را انجام داده است، این کارها را همین دولتها، مجلسها و کارشناسان دلسوز انجام دادهاند که البته نقاط ضعفی هم داشتند. دولت امروز باید بیشتر به عملکردهای واقعی گذشته خود بپردازد و در کنار نکات مثبت و اشکالات خود را بگوید و این موضوع که دولت اعتقاد دارد در هفت سال گذشته هیچ خطایی انجام نداده زیر علامت سوال قرار دارد.
دولت دهم خیلی از کارهای دولت نهم را محکوم کرد
خیلی از کارها در دولت نهم انجام شد و دولت دهم آن را محکوم کرد و این جالب است که دولت نهم در موضوع اقتصاد کارهایی انجام گرفت که بعدها از سوی دولت دهم محکوم شد که در این میان مثالهایی مانند بنگاههای زودبازده وجود دارد، بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان از بودجه کشور برای ایجاد اشتغال صرف بنگاههای زودبازده شد اما خروجی آن عده انبوهی از افراد بیکار و بدهکار بود که وام گرفتند اما نتوانستند پروژههای خود را عملیاتی کنند و هم اکنون بیکار هستند و نمیتوانند اقساط وام خود را پرداخت کنند. دولت دهم طرح ارائه تسهیلات به بنگاههای زودبازده را در زبان محکوم نکرد اما در عمل اجرای آن را قطع کرد. دولتیها باید به دولت بعدی بگویند این کارهای مثبت را کردهایم و این چند کار را هم که انجام دادهایم اشتباه بوده که نباید تکرار شوند.
*آیا آقای احمدینژاد میتواند در مقام یک منتقد وضعیت موجود برای انتخابات ریاست جمهوری آینده بسترسازی کند؟
معتقدم شنوندهها عاقل هستند. مردم ممکن است زیاد اظهار عقیده نکنند و فقط شنونده باشند اما به موقع تصمیم خوبی میگیرند. نمیخواهم تنها این را به دولت بگویم چراکه در مجلس هم به همین صورت است، مردم نمیپسندند که در پایان مجلس ما شروع به نقد خودمان کنیم تا برای دور بعدی رای بیاوریم، کما اینکه در پایان هر دوره مجلس نزدیک دو سوم نمایندگان برای دور بعدی رای نمیآورند.
دوقطبی هاشمی-احمدینژاد دیگر برای دولت برش ندارد/ احمدینژاد دنبال ایجاد یک دوقطبی جدید است
*با توجه به این که آقای هاشمی گفته در انتخابات ریاستجمهوری نامزد نمیشود و آقای احمدینژاد هم نمیتواند کاندید شود اما هر دو میخواهند نامزدی از گفتمان خود را به صحنه بیاورند، آیا این احتمال وجود دارد که دو قطبی احمدینژاد و هاشمی مانند آنچه در سال ۸۴ و ۸۸ دیدیم در سال ۹۲ هم تکرار شود؟
فکر میکنم این سیاسیت یک سیاست نخنما شده است، آقای احمدینژاد بالاخره هفت تا هشت سال روی این موج سوار بود و از همان ابتدا جامعه را دو قطبی کرد و دو قطبی آقایان احمدینژاد-هاشمی در دور دهم ریاست جمهوری هم امتداد یافت اما دیگر این شگرد برش لازم را ندارد، هرچند تصور من این است که آقای احمدینژاد به دنبال قطب دیگری به جای آقای هاشمی است، این قطب میتواند آقای لاریجانی باشد، اگر لاریجانی نشد یک عده از علما، در هر صورت دولت دنبال چنین فضایی است و مساله آقای هاشمی را دیگر منتفی، نخنماشده و بیفایده میداند بنابراین دنبال فکر جدیدی است.
تعداد کل فتنهگران و سران فتنه در کشور به ۵۰ نفر هم نمیرسد
*برخی میگویند اگر اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری نامزد معرفی نکنند، از آنجاکه نامزد اصولگرایان رای ندارد، مردم به سمت نامزد مورد حمایت رئیسجمهور میروند. تعریف شما از فتنهگران چیست؟
ما یک اختلاف نظری با دوستان تندرو اصولگرا داریم چراکه آنها در بحث فتنه ۸۸ دنبال این بودند که بدانند ۱۳ میلیون نفری که به مهندس موسوی رای دادند چه کسانی هستند تا بگویند اینها جزء مردودین هستند اما من اصلا این حرف را قبول ندارم چراکه بالاخره موسوی، کروبی، رضایی و احمدینژاد از سوی شورای نگهبان به عنوان کاندیدا تایید و معرفی شدهاند. رای دادن به مهندس موسوی و کروبی جرم نبوده اما من معتقدم بسیاری از ۱۳ میلیون رای موسوی اکنون ریخته شده است، البته اینکه اصولگرایان توانستند آن را جمع کنند یا خیر، بحث دیگری است. در مجموع معتقدم فتنهگران و سران فتنه، ۵۰ نفر هم در سطح کشور نیستند و نباید ۱۳ میلیون جمعیتی که به موسوی رای دادند را فتنه بدانیم، دلیل هم این است که هر زمانی مقام معظم رهبری از سال ۸۸ صحبت کردند فرمودند "۴۰ میلیون مردم پای صندوقها آمدند و رای دادند که این رای را به نظام و انقلاب دادند" و من هیچ موقع یادم نمیآید که رهبر معظم انقلاب فرموده باشند در انتخابات ۲۵ میلیون مردم آمده و رای دادهاند. یک عده از دوستان تندرو اصولگرا اعتقاد داشتند که باید بگوییم تنها ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رای آمده و رای دادند و بقیه مردم درست و حسابی نیستند که من میگویم خود شما درست و حسابی نیستید چراکه آن ۴۰ میلیونی که در انتخابات ۸۸ رای دادند به نظام رای دادند، حال پس از انتخابات موسوی و کروبی توهم تقلب برداشتند و خود را خراب کردند و هزینه سنگینی را به نظام تحمیل کردند مسئله دیگری است.
اصلاحطلبان را نباید با چوب فتنه از صحنه سیاسی کشور راند
من هیچگاه اصلاحطلبان را با چوب فتنه نراندهام و الان هم نمیرانم چرا که بسیاری از اصلاحطلبان چارچوب نظام، انقلاب و رهبر معظم انقلاب را قبول دارند، حتی ممکن است برخی به حرفهای رهبر معظم نقد داشته باشند اما وقتی از آنها میپرسیم بهترین گزینه برای رهبری کشور چه کسی است آنها میگویند ما تا صد سال دیگر هم بهتر از رهبر معظم انقلاب پیدا نمیکنیم. روزی در مجلس هشتم یکی از دوستان تند ما تذکری داد و من در پاسخ به وی گفتم ما در مجلس هشتم اصلاحطلب داریم اما یک نفر هم فتنهگر نداریم چرا که همه این ها نیروهای انقلاب هستند. در مجلس هشتم تعداد اصلاحطلبان زیاد بود اما هیچ کدام از آنها را فتنهگر نمیدانستم و الان هم فتنهگر نمیدانم.
فکر اینکه خاتمی بیاید ۲۰میلیون رأی میآورد توهم است
*همانطور که میدانید در انتخابات ریاست جمهوری فرد مهم است، اگر آقای خاتمی کاندید شود و از شورای نگهبان تایید بگیرد آیا میتواند رای زیادی بیاورد؟
من نمیدانم که آقای خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکند یا خیر یا اگر نام نویسی که تأیید میشود یا نمیشود اما فکر اینکه اگر خاتمی بیاید ۲۰ میلیون رای میآورد، توهم است. معتقد نیستم که اگر خاتمی به انتخابات وارد شود ۱۸ یا ۲۰ میلیون رای میآورد، خود اصلاح طلبان هم چنین تحلیلی ندارند چراکه آنها تحلیل میکنند در نهایت بتوانند در دور اول ۷ تا ۸ میلیون رای بیاورند و سپس به مرحله دوم بروند تا شاید در مرحله دوم اتفاقی بیفتد.
علت عمده گرانیها به بیبرنامگی،خودمحوری ونابخردی در دولت برمیگردد
*شما علت گرانیهای امروز را چه میدانید؟
من موضوع عمدی بودن گرانیها را قبول ندارم، اما معتقدم دولت سهم تحریمها در گرانی را خیلی بزرگ میکند و در محافل عمومی و خصوصی سهم تحریمها اصلا اینقدر نیست چراکه مقدار زیادی از این گرانیها مربوط به بیبرنامگی، خودمحوری و نابخردی است، معتقدم با وجود تمام این تحریمها میتوانستیم کاری بکنیم که مشکلات اینچنینی پیش نیاید.