پس از کن و پیش از حضور فیلم در دیگر جشنواره ها، تازه ترین ساخته فرهادی در اروپا و سپس در آمریکا بر روی پرده سینماها خواهد رفت و فرهادی تجربه اکران نخستین فیلمش که در خارج از مرزهای ایران ساخته را در سینماهای اروپایی تجربه خواهد کرد. این اتفاق برای فرهادی بسیار مهم خواهد بود، چرا که اگر فروش این فیلم بیش از هزینه تولیدش نباشد، ریسک سرمایه گذاری کمپانی های بین المللی بر روی فیلم هایش افزایش مییابد.
آخرین ساخته اصغر فرهادی همانگونه که پیش بینی میشد به اندازه دو اثر پیشینش استاندارد بود و اگر بیش از آنها مورد توجه قرار نگیرد، احتمالاً در همان حدود زیر ذرهبین منتقدانی است که میخواهندببینید برنده اسکار فیلم غیرانگلیسی زبان، چه حرف تازه ای برای گرفتن دارد اما اگر افتخارات فرهادی با فیلم تازه اش چه در گیشه های بین المللی و چه در محافل تخصصی سینمایی، تکرار شود، باید این افتخار را از آن ایران تلقی کرد؟
به گزارش «تابناک»، خودش میگوید اگر سفارش و تعهدی به تهیه کننده نباشد، خیلی کند پیش میرود و سناریوهایی که معمولاً ظرف چندماه مینگارد شاید چند سال به طول بیانجامد و شاید به همین دلیل در اوج موفقیت های «جدایی نادر از سیمین»، سفارش ساخت فیلم «گذشته / le passe» را از کمپانی ممنتو پذیرفت؛ فیلمی که ساختش باید سال 2013 به پایان میرساند و حال پس از پشت سر گذاشتن مراحل پس از تولید، در نخستین گام به جشنواره کن رفته و نامزد نخل طلای کن شده است.
پس از کن و پیش از حضور فیلم در دیگر جشنواره ها، تازه ترین ساخته فرهادی در اروپا و سپس در آمریکا بر روی پرده سینماها خواهد رفت و فرهادی تجربه اکران نخستین فیلمش که در خارج از مرزهای ایران ساخته را در سینماهای اروپایی تجربه خواهد کرد. این اتفاق برای فرهادی بسیار مهم خواهد بود، چرا که اگر فروش این فیلم بیش از هزینه تولیدش نباشد، ریسک سرمایه گذاری کمپانی های بین المللی بر روی فیلم هایش افزایش مییابد.
اگر این ریسک نیز افزایش یابد و کمپانی ممنتو نتواند سرمایه اش را برگرداند، احتمال تکرار اتفاقی همچون «گذشته / le passe» برای اصغر فرهادی دشوار شده و او احتمالاً بار دیگر در ایران فیلم خواهد ساخت اما اگر این فیلم نیز همچون «جدایی نادر از سیمین» فروش بین المللی بالایی داشته باشد، احتمالاً کمپانی های بزرگ تری سراغ این کارگردان باهوش ایرانی را میگیرند و فیلم های سرمایه گذاری به مراتب بزرگ تر به فرهادی سفارش داده میشود.
در آخرین ساخته فرهادی، «علی مصفا» مقابل «برنیس بژو» بازیگر زن فیلم «هنرپیشه» (بازیگر نامزد اسکار و گلدنگلوب و برندهٔ سزار با فیلم هنرمند) به نقش آفرینی پرداخته و البته «طاهر رحیم» (برنده جایزه سزار با فیلم پیامآور) نیز نقش کلیدی در این فیلم دارد. همچنین پائولین بورلت، بازیگر بلژیکی فیلم معروف «زندگی صورتی»، «الیس آگویس»، ژان جستین، سابرینا وازانی و بابک کریمی نیز در این فیلم بخش هایی از پازل داستان را تکمیل می کنند.
این فیلم، داستان مردی را روایت میکند که زن فرانسوی اش از او به طور غیررسمی جدا شده و با مردی دیگر رابطه برقرار کرده و حالا با بازگشت این مرد به فرانسه، داستان وارد فضای تازهای میشود. درباره فیلم فرهادی که توسط «محمود کلاری» فیلمبرداری شده، همین اطلاعات محدود و چند تصویر منتشر شده و باید چشم انتظار انتشار اطلاعات کاملی از این فیلم در فصل اکرانش بود که قرار است با دوبله فیلم همزمان با اکران جهانی در گروه آفریقای سینماهای ایران توسط فیلمیران نیز صورت پذیرد.
با این حال هرچه به روزهای پرخبری این فیلم در جشنواره ها و اکران نزدیکتر میشویم، هیجان ایرانی ها برای این فیلم بیشتر میشود و ظاهراً بسیاری از ایرانی ها این فیلم را یک اثر ایرانی تلقی میکنند؛ خطایی فاحش که باید در قبال آن متذکر شد و به خصوص در شرایطی که بسیاری از ایرانی ها در جشنواره کن این دوره حضور دارند، درباره یک مسئله اساسی با شفافیت به تحلیل وضعیت پرداخت.
بیشک یک اثر سینمایی زمانی میتواند به عنوان اثری متعلق به یک کشور شناخته شود که یک حداقلهایی داشته باشد. مهم ترین این ویژگی ها این است که این فیلم توسط کمپانی متعلق به همان کشور و با ترکیبی از آن کشور ساخته شود و حضور نمایندگان یک کشور در معدودی از نقش های کلیدی روند تولید یک فیلم یا زبان و موقعیت جغرافیایی فیلم، ملیت اثر را مشخص نمیکند.
به عبارت ساده تر اینکه فیلمی زبان فارسی داشته باشد، به منزله تعلقش به ایران نیست یا اینکه فیلمی در ایران ساخته شود، به معنای ایرانی بودن این اثر نیست. همچنین اگر کارگردان یا بازیگر نقش ها اول و دوم یک فیلم ایرانی باشند، به معنای ایرانی بودن این فیلم نیست و من باب مثال در صورتی که فیلم آرگو (که چند ایرانی در آن حضور دارند) توسط کارگردانی ایرانی و در خود ایران نیز ساخته میشد اما کمپانی فاکس تولیدکننده اش بود، فیلم متعلق به ایران نبود و فیلم همچنان آمریکایی بود.
به همین دلیل «کپی برابر اصل» و «مثل کسی که عاشق باشد» دو فیلم آخر عباس کیارستمی که در فرانسه و ژاپن ساخته شد، هیچ گاه به عنوان نماینده ایران شناخته نشد و کمپانی های مالک این آثار، فیلم ها را به عنوان آثاری فرانسوی و ژاپنی معرفی و به نام این کشورها نیز شناخته میشوند و افتخار این آثار - اگر افتخاری باشد - نیز متعلق به همین کشورها تعلق دارد.
چنین تصور می شود در کشورمان نیز در قبال چنین رویکردی میبایست رویه ای منطقی اتخاذ کرد و این حق را برای فرانسوی ها قائل شد که فیلم فرهادی را متعلق به خودشان دانسته و این فیلم را با پرچم فرانسه معرفی کنند، نه ایرانی، ولو اینکه سه چهره ایرانی - فرهادی، مصفا و کلاری - در این اثر نقش آفرین باشند.
از این حیث شاید لازم باشد اندکی خودمان را کنترل کنیم و حداکثر موفقیت چند سینماگر ایرانی را با این اثر جشن بگیریم و فیلم فرهادی را به نام خود سند نزنیم، کما اینکه «جدایی نادر از سیمین» را غربیها به نام کشور دیگری سند نزدند. بنابراین موفقیت یا عدم موفقیت فیلم تازه فرهادی برخلاف فیلم پیشینش هیچ ارتباطی با جایگاه سینمای ایران ندارد و پیش از مشخص شدن جایگاه این فیلم، قربت ما به کارگردان و بازیگر و فیلمبردارش و غربتمان از خود فیلم را درک کنیم.