يدالله طاهرنژاد، كه انتخاب خاتمي به عنوان رئيس جمهور را در دوم خرداد باعث متحول شدن فضاي جامعه در آن مقطع ميداند تصريح ميكند كه گويا در دوم خرداد انقلابي شده بود و مجلس ششم بيشتر محصول آن فضا بود تا عملكرد برنامهاي مجلس پنجم.
وي در ترسيم فضاي جامعه در انتخابات دوم خرداد نيز معتقد است در اين انتخابات جامعه احساس كرد به سمت فضاي باز حركت ميكند، اما انتخابات رياست جمهوري نهم نوعي عقبگرد محسوب ميشود و هيچ نشاطي در جامعه به وجود نياورد.
اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي كه در دوره پنجم نمايندگي مردم نوشهر مازندران را در مجلس شوراي اسلامي را برعهده داشت، در گفتوگو با ايسنا، به ترسيم فضايي كه اين مجلس در آن دوره شكل گرفت پرداخت و اظهارداشت:« مجلس پنجم در فضايي شكل گرفت كه مي توان آن را نقطه عطفي در تاريخ معادلات سياسي ايران دانست. پس از انحلال حزب جمهوري، فعاليت حزبي مشخصي در كشور نداشتيم. حزب كارگزاران سازندگي به دليل يك سري مسايل پشت پرده در آستانه انتخابات مجلس پنجم اعلام موجوديت كرد. البته ابتدا با عنوان جمعي از كارگزاران سازندگي ايران كه شامل 16 دولتمرد بود، فعاليت مي كرد. در آن مقطع هجمه سنگيني از جانب جناح راست عليه اين تشكل صورت گرفت و جامعه را آن زمان به شدت تكان داد، به گونه اي كه مقام معظم رهبري وارد عمل شدند و دستور دادند كه وزرا در اين تشكيلات نباشند. وزرا نيز بنا به توصيه رهبري استعفا دادند و در پي آن چند نفر از معاونين رييس جمهور اين تشكيلات را رهبري كردند.»
وي كه مجلس پنجم را يكي از موفقترين مجالس پس از انقلاب ميدانست، اظهارداشت:« در مجلس پنجم رقابت به معناي واقعي وجود داشت و فراكسيون ها بسيار فعال بودند. البته رياست آقاي ناطق نوري هم انصافا خوب بود. ايشان مجلس را خوب مديريت مي كرد. البته شان مجلس هم بالاتر از امروز بود.»
اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي همچنين ظهور كارگزاران و پديده دوم خرداد در زمان مجلس پنجم را دو تحول عمده در عرصه سياسي كشور دانست و تصريح كرد: «همان سال ( سال 74 )، جمعي از اعضاي كارگزاران سازندگي، با كمك جناح چپ توانست حدود 141 كرسي پارلمان را در مرحله اول انتخابات هيات رييسه كسب كنند كه رقم قابل توجهي نيز بود. در فاصله هيات رييسه موقت و دائم فشارها روي نماينده ها زياد بود. جو بسيار سنگيني بود كه در مرحله دوم، يعني انتخابات هيات رييسه دائم كه تقريبا حدود هفت يا هشت روز فاصله داشت، اين تعداد به حدود 105 راي رسيد. اما صف بندي به اين شكل بود كه 105 نفر كه در اقليت بودند مصمم و محكم در برابر اكثريت تقريبا لرزان قرار داشتند.»
طاهرنژاد ادامه داد: « انتخابات مجلس در 18 اسفند 1374و شكلگيري فراكسيون قدرتمند اقليت در مجلس پنجم باز شدن فضاي رقابت را براي انتخابات رياست جمهوري كليد زد. علي رغم تمامي فشارها و فضاي سنگيني كه عليه جناح تحول خواه كه مجموعه اي از كارگزاران و جناح چپ بودند وجود داشت، آقاي خاتمي اعلام كانديداتوري كرد. البته نظر كارگزاران كانديداتوري آقاي حبيبي بود كه ايشان نپذيرفت و نهايتا كارگزاران مشروط بر اين كه آقاي خاتمي سياستهاي سازندگي و توسعه كشور را ادامه دهد با آنها همراه شد و ائتلاف كرد و آن حماسه بزرگ رقم خورد و بالاترين حجم شركت و تقريبا آزادترين رقابت پس از پيروزي انقلاب، رقابت واقعي بين جناح راست وتحول خواهان، شكل گرفت.»
وي با بيان اينكه در زمان شكل گيري كارگزاران گروههاي راست و از جمله حزب موتلفه اسلامي انتقادات زيادي به آن داشتند، خاطرنشان كرد: «موتلفه فكر مي كرد جناح رقيب كاملا مضمحل شده و از بين رفته است و احتمال ظهور و بروزش در عرصه انتخابات به معناي يك رقيب واقعي ديگر وجود ندارد، زيرا جناح چپ كاملا زمين گير شده بود. براي مجمع روحانيون وسازمان مجاهدين انقلاب ديگر نفسي براي فعاليت نمانده بود. فشار روي آنها زياد بود. جريان جديدي هم به آن معنا شكل نگرفته بود كه جايگزين فعاليت اين تشكل شود و با جريان موتلفه رقابت كند. آنها واقعا سكان دار عرصه سياست كشور بودند و وجود جريان جديدي را كه بخواهد با آنها در عرصه سياست رقابت كنند بر نمي تابيدند. اين بود كه بيشترين هجمه و فشار را آنان به جريان جديد نوپا وارد كردند. اما به دليل اينكه آقاي هاشمي به دو قطبي شدن جامعه و رقابت حداقلي در عرصه انتخابات اعتقاد داشت آن هجمه ها نتوانست چندان كار ساز باشد و جريان راه خود را پيمود.»
اين عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران سازندگي تصريح كرد: « آقاي خاتمي عملا از رهبري جناح اصلاحطلب شانه خالي كرد و نپذيرفت كه رهبري كند. اين خود به جبهه دوم خرداد بسيار لطمه زد. آقاي هاشمي هم چندان به خيلي از جرياناتي كه در درون اين جبهه بودند، اعتقادي نداشت. آقاي كروبي هم تمايل زيادي نداشت و هم بدنه روي ايشان اتفاق نظر نداشتند. البته همان حساسيت هم نسبت به آقاي هاشمي بود. هتاكيها و اهانتهايي كه از ناحيه بعضي از افراطيهاي جناح چپ درون جبهه دوم خرداد نسبت به آقاي هاشمي شده، به نحوي بود كه ميتوان گفت كه شايد از اصولگرايان كمتر اين جفاها شده باشد. مجموعه اين اتفاقات باعث شد كه اصلاحطلبان بدون رهبري به كار خودشان ادامه دهند.»