عصر ایران؛ سعید شمس- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تنها یک تشکل مذهبی نیست. مواضع سیاسی دارد ودر موسم انتخابات نیز در مقام یک تشکل سیاسی ظاهر می شود و معمولا موضع مشابه جامعه روحانیت مبارز اتخاذ می کند. این تشکل اما با دو چالش جدی رو به رو شده است. اول این که با پر رنگ تر شدن نقش آیت الله مصباح یزدی در مقابل هژمونی آیت الله محمد یزدی در معرض انشعاب یا تجزیه قرار گرفته است. دیگر این که کاندیدای مورد حمایت شان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری حتی در قم نیز موفق به جلب اکثریت آرا نشد . مهم تر این که اعضای جامعه مدرسین که جملگی روحانی هستند به دو کاندیدای غیر روحانی (علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی) رای دادند در حالی که رقبای آنان از یک روحانی (حسن روحانی) حمایت می کردند و اکنون این پرسش شکل گرفته که جامعه مدرسین آیا نفوذ صنفی خود را هم از دست می دهد؟
اهمیت موضوع چنان بود که امیر محبیان تحلیل گر سیاسی در روزنامه نزدیک به بافت سنتی جامعه مدرسین سرمقاله ای درباره اختلافات درون این تشکل نوشت . «عصر ایران» با او درباره همین موضوع گفت و گو کرده است:
*چرا بحث تجزیه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این روزها مطرح می شود و خود شما هم در نوشته ای به آن پرداختید؟
وجود دیدگاه های مختلف در محیطی با خصلت علمی نظیر جامعه مدرسین امری کاملا طبیعی است، اما از آنجا که رویکرد سیاسی خاصی بر جامعه مدرسین حاکم است تفاوت نوع نگرش به موضوعات گاه ابعاد سیاسی پیدا میکند. آنچه در جامعه مدرسین رخ داد، تجزیه نبود بلکه نمود یافتن تفاوت جدی در نوع نگرش میان بدنه اصلی جامعه مدرسین و طیفی بود که متاثر از دیدگاه های آیت الله مصباح هستند.
طیف متاثر از آیت الله مصباح مثل خود ایشان بیشتر بر حقانیت یا احساس حقانیت فعل سیاسی بدون توجه به بازتابها تاکید دارند. در حالی که طیف سنتی و بدنه اصلی جامعه مدرسین بازخورهای یک فعل سیاسی را نیز در نظر میگیرند.
*اصولا ریشه اختلافات به وجود آمده در چیست؟
همانطور که گفتم ریشه اختلافات به نوع نگاه سیاسی بازمی گردد. به نظر میرسد برای آیت الله مصباح و هواداران ایشان فاکتور افکار عمومی اثر قاطعی در اتخاذ یک تصمیم سیاسی نداشته و انجام تکلیف بدون ملاحظه شرایط نشانی از صداقت و اخلاص شمرده میشود در حالی که سایر علما توجه به شرایط را نشانی از کیاست میدانند.
* جدایی مجمع محققین هم البته قبلا اتفاق افتاده بود.
محوریت جدایی مجمع محققین بیشتر اقتضاء سیاسی بود تا حرکتی با مبنای نظری.
* دو شاخه شدن این جامعه را می توان با تعبیر انشعاب به دو طیف یزدی و مصباح توصیف کرد؟
تقلیل نگرشها به اسامی افراد به نوعی ساده سازی یا عوامانه دیدن موضوعات است. ژرفا و تاثیرات این تفاوت نگرش فراتر از محدوده زمانی یا افراد است.
*چرا این جامعه حتی در قم هم نتوانست مردم را به سمت کاندیدای مورد نظر خود سوق دهد و اکثریت مردم قم هم مانند دیگر شهرها به نامزد رقیب جامعه مدرسین اقبال نشان دادند؟
آسیب شناسی این گونه شکستها نمیتواند به صورت مجزا از موقعیت کلی تشکلها یا حتی صنف روحانیان و میزان تاثیر گزاری اجتماعی آنها صورت پذیرد.براین باورم که حتما روحانیت فراتر از گرایشهای موجود باید ارزیابی دقیق و آسیب شناسانه ای را از جایگاه خود در دل و دیده تودهها به عمل آورد.
* برخی توصیه می کنند آنها به اصل خود بازگردند و به انتخابات ورود نکنند و دست کم به مصادیق نپردازند تا شکست را هم متحمل نشوند؟
توصیه سکولاریسم به دو جریان مهم روحانی سیاسی حتما نابخردانه خواهد بود. اختلاف این دو جریان در اصل فعالیت سیاسی نیست بلکه در مورد چگونگی ورود به موضوعات سیاسی است.
*چرا این جامعه که روزی حکم خلع شاه از سلطنت را داده بود و بعد از انقلاب هم حکم خلع مرجعیت آیت الله شریعتمداری را صادر کرد امروز دچار اختلافات درونی شده است؟
فراز و نشیب سیاسی امری طبیعی است و به تحولات نگرشی و حتی معرفتی جامعه بازمی گردد.همانطور که گفتم ارزیابی جامعه شناسانه و دقیق از نقش روحانیت در جامعه کنونی آموزه های گرانقدری برای روحانیت به ویژه برای حفظ اثرگذاری اجتماعی خواهد داشت.
*غیبت آیت الله هاشمی و رفتار آیت الله یزدی چقدر در به وجود آمدن شرایط آنها تاثیر دارد؟
طبیعتا افراد تاثیر خاص خود را دارند، اما معتقدم تاکید بیش از حد بر نقش اشخاص به ساده نگری در تحلیل خواهد انجامید.