عصر ایران؛ فاطمه صابری - از روزبه خاطره تعریف میکنند و میخندند، از روزبه کیا حرف میزنند و گریه میکنند. از روزبه فقیه کیا به یاد میآورند و اشک میریزند و حرف میزنند تا فراموش کنند؛ فرزندشان را نه؛ مرگش را.
یک ماه بعد از حادثه، حالا نه تنها انزلی بلکه همه ایران میداند روزبه فقیه کیا ناجی غریق ۲۵ ساله انزلی چی بعد از نجات جان ۳ نفر از غرق شدن در دریا، دچار ایست قلبی شد و به دلیل کمبود امکانات جانش را از دست داد.
حادثه در ساحل قوی انزلی جایی در نزدیکی محل زندگی روزبه و خانواده کیا به وقوع پیوست. چند ناجی غریق در انزلی به ما میگویند که قوهای این ساحل در سالهای گذشته مرگ تعداد زیادی را به چشم دیده و خانوادههای زیادی گریان از اینجا به سمت خروجی شهر رهسپار شدند.
از منزل پدری روزبه در انزلی گوش که تیز کنی صدای موج دریا را میشنوی و از صدای موج بلندتر، فریاد مرغهای دریایی است که اگر خانواده کیا بخواهند هم نمیتوانند لحظاتی از یاد فرزند از دست دادهشان غافل شوند.
یک ماه بعد از پرواز روزبه، در جای جای انزلی تصاویر بزرگ و کوچک ناجی غریق جوان با عناوینی مانند قهرمان، بزرگمرد، مرد دریا، جوانمرد و ... در کنار عکسهای قهرمان همیشگی مردم بندر، سیروس قایقران فوتبالیست شهیر و فقید شهر به چشم میخورد.
از همین جنس، پردهها و بنرهایی مزین به عکس روزبه را میتوان بر دیوار بیرونی منزل مهندس بهروز فقیه کیا هم دید و در داخل خانه هم جایی خالی نمانده که عکسی از پسر از دست رفته دیده نشود.
مادر میگوید جاهای خالی دیوارها را هم با چشمانش نقش میکشد تا به خود بقبولاند که نفس عزیزش هنوز از همین خانه بلند میشود.
پدر در کویر، پسر در دریابهروز فقیه کیا، پدر روزبه، مهندس عمران است که در تمام سالهای گذشته در شهرهای مختلف ایران برای توسعه این و آب و خاک ماه به ماه از خانوادهاش دور مانده. او درباره روز حادثه میگوید: "وقتی روز جمعه ۱۷ تیر تلفنی به من خبر دادند که برای روزبه حادثهای پیش آمده مطمئن بودم که دیگر روزبه را زنده نمیبینم."
او با چشمانی اشکبار ساعاتی را به یاد میآورد که از ۴۵کیلومتری اراک تا کرج را در راهروی یک اتوبوس پر از مسافر چمباتمه زده بود و میگریست و پسرش را تصور میکرد که در دریا غرق شده است.
مهندس کیا: میگوید فقط وقتی کمی تسکین پیدا کردم و آبی بر آتش درونم ریخته شد که دخترم در پاسخ قسمهایم برای چگونگی مرگ روزبه گفت تنهابرادرش بعد از نجات جان ۳ نفر ایست قلبی کرده است.
پدر با افسوس میگوید که قبل از تابستان و در آستانه فارغ التحصیلی روزبه از رشته مهندسی عمران به او گفته است که برای تجربه کاری او را در این پروژه همراهی کند تا برای آینده تجربه اندوزی شود اما علاقه روزبه به دریا و مهر پدری اجازه نداده تا او را با خود به دل کویر ببرد: "با خود فکر کردم من در کویر در حال انجام پروژه هستم و شرایط کاری در آنجا بسیار دشوار است اگر روزبه برای اولین کارش در آنجا حضور پیدا کند ممکن است به دلیل سختیهای کار از رشته تحصیلیاش دلسرد شود."
قرار پدر و پسر این بود که بعد از سر آمدن تابستان روزبه هم بار سفر به جنوب را برای تجربه کاری ببندد.
نسرین خلعتبری مادر روزبه هم مانند همسرش بارها تاکید میکند که فقط تنها پسرشان را از دست ندادهاند بلکه دوست و همدم اش را هم بیمسوولیتی چند شناگر و کمبود امکانات در کمال بیرحمی از آنها ستانده است.
چند سالی است که دو دختر این خانواده به دلیل وضعیت شغلی و ادامه تحصیل در تهران زندگی میکنند؛ دخترانی که به دلیل تالمات از دست دادن برادر وضعیت روحی نامناسبی دارند.
روزبه اما برای ادامه تحصیل در شهر مورد علاقه اش انزلی مانده بود تا همدم مادر باشد و بارها تفریح و مهمانیهای دوستانهاش را به دلیل تنها بودن مادر در خانه نیمه تمام رها کرده بود. خانم خلعتبری میگوید به او اعتراض میکردم که نگران من نباشد اما میگفت که قلبش اجازه تنها ماندن بیش از این به مادرش را نمیدهد.
نجات یافتگان به خانواده کیا سر بزنندمادر میگوید برای چندمین بار از سه نفری که به وسیله روزبه نجات پیدا کردهاند میخواهم که نزد ما بیایند. او به مادرانگیاش قسم میخورد که هرچند پاره تنش را از دست داده و زندگی برایش معنا ندارد اما هیچگاه با خود نمیگوید که کاش آنها غرق میشدند و روزبه زنده میماند.
خانم خلعتبری میگوید که فقط دوست دارم این افراد را از نزدیک ببینم و جریان غرق شدن و چگونگی نجاتشان بوسیله روزبه را از زبانشان بشنوم تا شاید کمی قلبم آرام بگیرد.
در همین حین بحثی درباره «غیب» شدن سه نفری که توسط روزبه از مرگ نجات پیدا کردهاند در جمع در میگیرد. فرزین قنادکار پسرخاله روزبه که از کودکی در کنارش بوده و ۱۲ سال ناجی غریق بوده اما مدتی پیش به دلیل مشکلات ناجیان غریق از سمت خود استعفا کرده، میگوید: "سعی میکنیم با بدبینی به ماجرا نگاه نکنیم و فرض را بر این گذاشتهایم که آنها آنقدر از حادثه هراسان شدهاند که نتوانستهاند تاب ماندن در ساحل را بیاورند و حتا سرنوشت ناجی شان را بپرسند."
فرزین توضیح میدهد که خود دیده و از ناجیان قدیمی هم شنیده که از این دست موارد زیاد اتفاق میافتد که ممکن است فردی بعد از نجات از غرق شدن تا پایان عمر دریا را فراموش کند؛ اما تعدادی هم هستند که برای تشکر دوباره و یا پرداخت وجه به ناجی غریق به ساحل برمی گردند و میگویند حاضرند بهای نجات جانشان را بپردازند.
پدر روزبه هم معتقد است سه نفری که با گذشت چهار هفته از مرگ روزبه سراغی از ناجی خود نگرفتهاند احتمالا از قانون شکنی خود و حادثه آفرینی که منجر به از دست رفتن فرزندش شده، شرمندهاند.
تو از کویر دل بکن من از دریامهندس فقیه کیا که بیقراری از دست دادن فرزند جوان در رفتار و کلامش مشهود است با ذکر خاطرات فرزندش از کودکی و نوجوانی و جوانی روزبه، از حضور او در کلاسهای بازیگری برای هنرپیشه شدن میگوید و ادامه میدهد که همیشه با عزیز از دست رفتهاش بنای رفاقت گذاشته بود و به همن دلیل پسرش او را بواسطه اسم خانوادگیشان «کیا» خطاب میکرد.
روزبه در آخرین اسام اسی که تنها ساعاتی قبل از مرگش برای پدر فرستاده نوشته بود: «کیا آخر هفته تو از کویر دل بکن و من از دریا؛ بیا با هم برویم جای دیگر؛ دلم خیلی برایت تنگ شده است.»
بغض باباکیا میترکد و برای چندمین بار با هق هق گریه جمع را ترک میکند تا شاید هوای تازه حیاط که بوی دریا را برایش میآورد کمی حالش را بهتر کند.
آخرین پُست روزبه چه بود؟ نسرین خلعتبری مادر روزبه از ابتدای گفتوگو کاغذی را در دست گرفته و برایمان از آخرین پست روزبه در فیس بوک، ساعتی قبل از آنکه عزم رفتن به دریا کند، میگوید و میخواند:
شبی ساکت و دلگیر
خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر
و هنگام اذان بود
که پیچید در آفاق یکی نغمه تکبیر
نوشتند، که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش
وگفتم به خدا بینِ دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم...
پدر و مادر از علاقه عجیب روزبه به امام حسین و زیارت عاشورا میگویند و اینکه قصد داشت نامش را از روبه به حسین تغییر دهد.
خاله روزبه لباسهایی را که خواهرزادهاش در روزهای عاشورا و تاسوعا در هیاتهای عزاداری انزلی استفاده میکرد نشانمان میدهد و میگوید شاید افرادی که روزبه را میدیدند براساس قضاوتهای ظاهری و این که پیرو مد روز بود باور نمیکردند که او اعتقادات مذهبی از این دست هم داشته باشد؛ حسن روزبه این بود که برای هیچ کدام از کارهایش اهل تظاهر نبود. و مادر روزهای عاشورا و تاسوعا را به یاد میآورد که فرزندش با خانه بیگانه میشد و پابرهنه در هیات به عزاداری و زنجیر زنی میپرداخت.
هریک از حاضران در ادامه از آشکار شدن کمکهای مالی روزبه به پرورشگاه کودکان بیسرپرست، کمکهایگاه و بیگاه به مردم درمانده و نیازمند، تشیع جنازه با شکوه و... خاطراتی نقل میکنند. تا پدر و مادر بگویند فرزندشان از مخفی کاری، فقط پنهان کردن نیکوکاریاش را یاد گرفته بود.
روزبه برای نجات ۳ نفر «جان» دادمیگریند پدر و مادر و میگویند خوشبخت بودند و هرگز باور نمیکردند طوفان به زندگیشان بزند و روزبهشان را با خود ببرد آن هم در یک روز کاملا عادی که فرزند لپ تاپ را خاموش کرد و نیم ساعت زودتر از روزهای دیگر به دریا زد.
عصر ۱۷ تیرماه، ساعتی بعد از حضور روزبه در پلاژ، ۶ جوان کمی دورتر از طرح سالم سازی شده، با وجود نامناسب بودن دریا برای شنا و بالا بودن پرچم سیاه، خارج از طرح مشغول شنا شدند که بعد از دقایقی فریاد کمک آنها بلند شد.
فرزین قنادکار در تشریح بیشتر روز حادثه میگوید مکان حادثه کاملا نشان میدهد که روزبه با چه حس انساندوستی دست به این کار زده است؛ چون از محلی گذشته که با سیمهای فلزی و پردههای ضخیم جدا شده تا طرح سالم سازی شده از منطقه خطر برای شنا جدا شود. اما روزبه به دلیل حس انساندوستیاش و فریاد کمک جوانان دل به دریا زد و ناجی غریق دیگری به نام آرمین بابلی هم همراهیاش کرد؛ فردی که خانواده فقیه کیا بارها تاکید میکنند که باید مورد تقدیر قرار گیرد تا افرادی مانند او باز هم انگیزه فعالیتهای از این دست را داشته باشند.
تا روزبه و آرمین به محل حادثه برسند ۳ نفر از شناگران خود را از چاله ایجاد شده در زیر پایشان نجات دادند و به ساحل رسیدند. ۳ نفر باقیمانده با نفسهای به شماره افتاده در آستانه مرگ بودند اما روزبه فداکارانه طناب نجات را به کمرشان بست و جسم سنگینشان را به سمت ساحل کشاند تا ساحل نشینان که با نفسهای حبس شده در انتظار سه جنازه بودند شادمانه تشویقش کنند و یک صدا به افتخار و او و آرمین کف بزنند.
اما روزبه نتوانست نفس را در سینهاش نگه دارد، از کنار ساحل برخیزد و به ابراز احساسات مسافران دریا پاسخ دهد. کمک آرمین و دیگر حاضران هم نتوانست جان را به کالبد روزبه برگرداند. قلب ناجی فداکار به دلیل فشار بیش از حد جسمی و روحی دچار ایست شد.
محلی که روزبه از پا افتاد ساکنان بندر که درباره اطلاع از مرگ ناجی غریق جوان شهرشان مورد پرسش قرار میگیرند با انتقاد از کمبود امکانات میگویند: روزبه تا ۳ دقیقه بعد از نجات آن سه نفر زنده بود. سه دقیقهای که اگر امکانات وجود داشته باشد زمان طلایی نجات محسوب میشود اما ۲۵ دقیقه طول کشید تا آمبولانس نه از نزدیکی محل حادثه که از منطقه آزاد انزلی به ساحل قو برسد.
این در حالی است که اورژانس انزلی در خبرهای منتشره ادعا کرده تنها بعد از ۸ دقیقه از وقوع حادثه به ساحل قو رسیده و تلاشهایشان برای احیای روزبه که دچار ایست قلبی شد فایدهای نداشت.
ناجی غریق، امدادگر یا پزشکقاعده این است که ناجی غریق بعد از طلب کمک و به آب زدن و نجات فرد در آستانه غرق شدن او را به بیرون از آب منتقل میکند. کار ناجی تا همین جا به اتمام میرسد و بقیه امور یعنی احیا باید به دست امدادگران هلال احمر یا اورژانس پزشکی انجام شود. اما حالا ناجیان غریقی که تنها مجهز به سوت و بویه بدون لوازمی مانند جت اسکی هستند علاوه بر نجات جان غریق او را به بیرون منتقل کرده و عملیات احیا را هم خود انجام میدهند.
در حالی که کار این افراد به دلیل در خطر بودن جان خود و شناگر در حال غرق پر استرس است و او بعد از چند متر دویدن به سمت دریا و شنا برای نجات غریق و حمل او به ساحل، به اندازه کافی از نظر بدنی تحت فشار قرار میگیرد و دیگر نباید احیای جان افراد از آب گرفته شده را هم برعهده اش گذاشت و بر استرسهایش افزود.
شاهین عباسی که ۳ سال است به عنوان ناجی غریق فعالیت میکند توضیحات بیشتری دارد: "بعد از کمبود بودجه، احیای افراد نجات یافته هم برای ناجیان غریق به یک وظیفه تبدیل شده است در حالی که مشخص نیست ناجیان در فقر امکانات و وسایل احیا و کمک پزشکی باید چگونه جان افراد را نجات دهند."
او مرگ افرادی مانند روزبه را هم نتیجه عللی از این دست میداند: "استرس کاری، وارد شدن فشار بیش از ظرفیت به بدن هنگام نجات همزمان چند نفر و استرس مرگ فردی که در آغوشت به ساحل رسانده شده است."
این در حالی است که طبق عرف اکثر کشورهای دنیا، ناجیان غریق و امدادگران همراهشان مجهز به لوازم کامل کمک پزشکی و آمبولانس برای استفاده در شرایط اضطراری هستند. اما این شرایط در سواحل شمال نهادینه نشده است. به ناجیان گفتهاند بودجه نداریم. اگر هم مستقیم نگفته باشند آنقدر در ۳-۴ سال گذشته در پرداخت حقوق اندک ماهیانهشان تعلل شده تا نه تنها در ساحل قو که در مابقی طرحهای سالم سازی شده هم تعداد ناجی غریقها بسیار کمتر از استاندارد باشد.
علیرضا یکی از ناجیان غریق در انزلی هم میگوید: "سند میخواهید؟ چند سال است که برای پرداخت همان حقوق اندک ناجیان بدقولی میکنند و دست آخر هم نصف رقم توافق شده را با یک سال تاخیر میپردازند."
همین وضع در نهایت باعث شده تا علاوه بر استعفای شماری از ناجیان، فدراسیون نجات غریق هم دست به تعدیل نیرو بزند تا حالا مسافران دریا در گیلان و مازندران، جوانان ورزیدهای که عموما سوت در دست در کنار سواحل دراز کشیده یا به بازیهای توپی مشغولند تا فردی فریاد کمک بطلبد و به آب بزنند را کم تعداد بینند؛ ناجیانی که از رفتار برخی از مسافران هم گلایه دارند؛ مسافرانی که اگر برای شنا به خارج از طرحهای سالم سازی نروند، به پرچمهای سیاه و تعیین حدود در دریا برای شنا و سوتهای ممتد ناجیان در طرحهای سالم سازی شده هم توجهی نشان نمیدهند.
نوید، ناجی غریق یکی از پرازدحامترین مناطق دریای انزلی، میگوید وقتی دولت توجه لازم را برای حفط جان شهروندانش نمیکند دست کم مردم کمی مراعات کنند و تصور نکنند که ما در روزهای ناآرام دریا با هدف خاصی از آنها خواهش میکنیم که برای شنا وارد دریا نشوند.
به گفته او رفتار متولیان امر نشان میدهد که جان شناگران و در واقع شهروندان ارزش چندانی ندارد؛ چون بارها گفته شده است که بخش زیادی از ساحل قو اصلا جای مناسبی برای شنا نیست؛ چون یک رود از همین منطقه به دریا میریزد و اصطلاحا چاله ایجاد شده و آب دریا شرایط خاصی پیدا کرده است اما به هر دلیل، که یکی از آنها ایجاد بناهای تجاری در این محل است، به راحتی از کنار موضوع میگذرند.
هر ساله خانوادههای زیادی در همین محل داغدار عزیزان از دست رفته خود میشوند و قبل از فوت روزبه ۶ نفری که در این محل برای شنا رفته بودند هرگز بازنگشته تا خانوادههایشان برای همیشه سوگ نشین باشند.
پاسخ مدیران فدراسیون نجات غریق به انتقادات کمبود امکانات برای ناجیان چیست؟ آنها میگویند نگاه غیر مسوولانه مدیران ارشد و میانی درباره مشکلات گردشگرانی که به شهرهای ساحلی سفر میکنند اجازه اختصاص امکانات بیشتر را نمیدهد. یعنی عملا ما در حد بودجه در اختیار میتوانیم برای نجات جان مردم تلاش کنیم.
ناجیان غریق اما معترض هستند. آنها میگویند این نگاه غیر اخلاقی و غیر مسوولانه است. میگویند افرادی مانند روزبه با ۷ سال سابقه کار با همین امکانات در طول سال دست کم ۳۰ نفر را از مرگ حتمی نجات دادهاند و کسانی که مسوولیتی در امور دارند نباید به راحتی شانه بالا انداخته و بگویند امکانات نداریم؛ زیرا جان حدود ۳ میلیون نفری که در سال به انزلی سفر میکنند به اندازه بودجه سالانه ارزش دارد.
شهروندی افتخاری برای نجات غریق ایرانیکارمند یک کشتی باری در انزلی هم در همین ارتباط به شرح ماجرایی میپردازد که خود شاهدش بوده: "چند سال قبل هنگامی که با کشتی به فرانسه سفر کرده بودیم نزدیک سواحل این کشور یکی از افرادی که در دریا مشغول شنا بود در آستانه غرق شدن قرار داشت اما یکی از خدمههای کشتی ایران به آب زد و او را نجات داد که به فاصله کمی بعد از این ماجرا به او شهروندی افتخاری فرانسه اعطا شد."
این دریانورد از داستانش نتیجه میگیرد که «جان» انسان در بعضی از کشورها چقدر ارزشمند است اما اینجا سالانه 400 تا 500 نفر در همین دریای کاسپین غرق میشوند و مدیران پرتعداد و دستگاههای موازی تنها به فکر درگیریهای بیهوده هستند.
در بین مسافران ساحل انزلی و همچنین ناجیان غریقی که پاسخگوی سوالات ما هستند البته قصور شهروندان کمتر از مدیران برآورد میشود چون به زعم آنها نه رسانهها در ایران در ارتباط با چگونگی وضعیت دریا اطلاع رسانی میکنند و نه نهادهای مربوطه چیزی به گردشگران درباره چاله داشتن، موج داشتن و حتا آلودگی دریا میگویند.
خانواده، اقوام و دوستان روزبه از علایق دیگر زندگیاش میگویند که در صدر آن شهر بندر انزلی و دریایش و تیم قدیمی این شهر ملوان قرار داشت. باشگاهی که در شب داربی ملوان و داماش به پاس فداکاری روزبه، از مادر و پدر او در ورزشگاه تختی تجلیل کرد تا رشتیها و انزلی چیهای حاضر در استادیوم دقایقی به احترام قهرمان تازه شهرشان ایستاده کف بزنند.
پدر و مادر از تکرار مکرر شعار «یه شهر تو دنیا انزلی/یه تیم تو دنیا ملوان» از زبان فرزندشان میگویند و آه میکشند و میپرسند یعنی ممکن است دوباره بتوانیم در این شهر زندگی عادی داشته باشیم؟ و به خود جواب منفی میدهند که شاید بیارتباط با محل دفن فرزندشان در رامسر نباشد.
چرا روزبه در رامسر دفن شد؟ پدر روزبه از اوایل دهه ۵۰ از تبریز برای زندگی در انزلی حضور پیدا کرده و مادرش هم اصالتا مازندرانی است. مادر میگوید که روزبه عاشق یکی از داییهایش بود که در سن جوانی چند سال پیش از دنیا رفت و یکی از دلایلی که باعث دفن او در آرامگاه خانوادگیشان در رامسر، مزار چهل شهیدان تالم، شد همین بود که روزبه پیشتر گفته بود بعد از مرگش باید کنار داییاش به خاک سپرده شود؛ وگرنه او عاشق انزلی بود.
مادر بزرگ روزبه و مادر خانم خلعتبری تنها دو هفته قبل از مرگ فرزندش در مسیر بیمارستان و در دستان دخترش جان داد تا او این روزها روی ناخوش زندگی را به بیرحمانهترین شکل ببیند و بگوید فقط امیدوارم حالا که روزبه از میان ما رفته مرگش به نحوی تاثیرگذار باشد.
۱۷ تیر روز ناجی غریقاظهار امیدواریای که در انزلی از زبان شهروندان و دوستان روزبه هم تکرار میشود. آنها میگویند کمترین کاری که در قبال این حادثه می توان انجام داد انتخاب ۱۷ تیرماه به عنوان روز ناجی غریق در تقویم رسمی است.
تعدادی دیگر با مقایسه کار روزبه با ریزعلی دهقان فداکار میگویند باید داستان فداکاری و شهامت روزبه در کتابها و رسانهها منتشر شود و در شهرها و بویژه انزلی میادین و خیابانی به نامش شود تا کودکان و نوجوانان این مرز و بوم در زندگی ماشینی شده و کمیاب شدن محبت، مهربانی و ایثار را به شکل عینی مشاهده کنند.
پدر روزبه در این باره میگوید فرزندم که رفت و تا آخر عمر ما داغدار شدهایم و هرگز به زندگی عادی برنمیگردیم اما مدیران کاری کنند تا روزبههای دیگر یعنی هم شناگران و هم ناجی غریقان به راحتی جان خود را از دست ندهند.
مادر و پدر فداکارانه میگویند اگر مرگ روزبه باعث شود که از مرگ روزبههای دیگر جلوگیری شود ما راضی هستیم؛ چون جگرگوشههای مردم را مانند فرزندان خودمان عزیز میدانیم.