غلامحسین صدری افشار با بیان اینکه سرکوب زبانهای بومی در ایران در عصر پهلوی به تقلید از ترکیه آغاز شد، میگوید آموزش زبانهای بومی وحدت ملی و زبان فارسی را تقویت میکند.
این فرهنگنامهنویس پیشکسوت در گفتوگو با ایسنا، درباره مباحثی که این روزها از سوی دولت مبنی بر آموزش زبانهای بومی مطرح شده، گفت: این یک مسأله تاریخی است. متأسفانه از دوره رضاشاه به تقلید از ترکیه این تفکر شکل گرفت که اگر ما روی یک زبان تأکید کنیم باعث وحدت ملی میشود. در آن زمان گفته شد در کشور ترکیه همه ترکاند و زبان آنها هم ترکی است. درحالیکه در ترکیه، علاوه بر ترکها، عرب، یونانی و ارمنی زندگی میکردند، اما آنها این حماقت را کردند که بر زبان ترکی تأکید کردند و حتا حروف الفبای خود را تغییر دادند. سالها به اقلیتها فشار آوردند که نتیجهای هم نداشت و میبینیم که امروز سر باز کرده است.
او افزود: تحت تأثیر آنها در دوره رضاشاه و محمدرضاشاه این فشارها در ایران به وجود آمد و کسی حق نداشت به زبان محلی حرف بزند. ما در مدرسه حق نداشتیم به ترکی حرف بزنیم، در ادارات هم صحبت کردن به زبانهای محلی ممنوع بود.
صدری افشار همچنین اظهار کرد: واقعیت این است که آموزش زبان محلی ربطی به وحدت ملی ندارد. تنوع زبانها از لحاظ گسترش فرهنگی، وحدت ملی را تقویت و فرهنگ را غنیتر میکند. در ایران بیش از 17 میلیون نفر ترک داریم و بسیاری از فرهنگنامهنویسهای ما ترک هستند. هر زبانی که بمیرد یک گنجینه فرهنگی را با خود نابود میکند و هر زبانی گنجینه فرهنگی از واژهها، مثلها و بسیاری مفاهیم دارد.
او در ادامه گفت: همین الآن در آذربایجان در زبان آذری صدها واژه فارسی قدیم وجود دارد که در دیگر مناطق فارسیزبان ایران به کار نمیروند. از آن جملهاند واژههایی مانند «گاودوش» (ظرفی که در آن شیر میدوشند)، «دستارخوان» (سفره غذا)، «تنورسرا» (اتاقی که در آن تنور هست و در آن نان میپختند)، «اناشُست» (آدم ناباب) و «نستوه» که امروز فقط در متنهای ادبی فارسی دیده میشود، اما در آذربایجان هنوز در صحبتهای روزمره به کار میرود. اینها تعدادی از واژههای ایرانیاند که دیگر در زبان فارسی کاربرد ندارند، اما در زبان مردم آذربایجان باقی ماندهاند. صدها واژه فارسی دیگر هم در آذربایجان در اسم مکانها باقی مانده است. دلیلی وجود ندارد که صدها واژه را که از ترکی آمدهاند، به صرف این که ایرانی نیستند، از بین ببریم.
صدری افشار سپس یادآوری کرد: در شرایط کنونی بچهای که میخواهد به مدرسه برود هم باید نوشتن «بابا» را یاد بگیرد و هم بفهمد «بابا» به چه کسی میگویند؛ چون ترک، کرد، بلوچ، عرب و... هر کدام چیز دیگری میگویند. هیچ دلیلی ندارد که اینها نتوانند خواندن و نوشتن را به زبان مادری یاد بگیرند. حداقل باید در دو سال اول تحصیل، آموزش به زبان بومی باشد. بعد از آن هم آموزش زبان فارسی را به بچهها بیاموزیم و در مقاطع بعدی آموزش زبان بومی باید دو - سه ساعت در هفته دنبال شود و بچهها بتوانند ادبیات و زبان مادریشان را دنبال کنند. در دانشگاهها هم باید به این زبانها کرسی بدهند. روزنامهها و رادیو و تلویزیونهای محلی هم باید زبان محلی خود را داشته باشند. اینها هیچ آسیبی به توسعه زبان فارسی نمیرساند، بلکه باعث گسترش این زبان هم میشود. چطور در مدرسهها انگلیسی و عربی را آموزش میدهند، اما زبانهای محلی را نه؟ این چه فکر بیربطی است که ما بگوییم آموزش این زبانها به زبان فارسی آسیب میزند؟
او در ادامه گفت: ما در آذربایجان تجربهای در مورد آموزش زبان محلی داریم. در 21 آذر سال 1324 زبان ترکی را در این منطقه زبان رسمی اعلام کردند و قرار شد ما به ترکی درس بخوانیم. در آن سال من دانشآموز کلاس دوم بودم. ما وسط درس بودیم، کتاب ترکی هم وجود نداشت و معلمها سرگردان بودند. من چون کتابهای ترکی را خوانده بودم، کتابهای فارسی را به ترکی ترجمه میکردم و روی تخته مینوشتم و بچههای دیگر یاد میگرفتند. در سال 1325 وقتی اول مهر سر کلاس رفتیم، کتاب سالهای اول تا پنجم به ترکی تهیه شده بود. متخصص تحصیلکردهای هم در این زمینه نداشتیم، اما توانستند با همان تحصیلکردهها، کتابهای حساب و هندسه، تاریخ و جغرافیا و قرائت را به ترکی با الفبای عربی تهیه کنند.
صدری افشار ادامه داد: در همان سال 1325 وقتی حکومت عوض شد، کتابهای ما عوض شدند و دوباره کتابهای فارسی آمد. من یادم میآید در آن کتابها شعرها و داستانهایی به ترکی آمده بود. همینطور برخی آثار ادبیات کشورهای دیگر را به ترکی ترجمه کرده بودند و از این دست مطالب. بعضی هنوز هم این کتابها را دارند. حالا هم اگر بخواهند زبانهای بومی را آموزش بدهند، باسوادهای بومی میتوانند خیلی راحت کتابهایی برای این کار تهیه کنند. به نظر من آموزش حداقل در سالهای اول و دوم حتما باید بومی باشد و از آن به بعد زبان فارسی را هم آموزش بدهند. اگر این آموزشها بیشتر باشد هم که چه بهتر! من حداقل را میگویم.
او در پاسخ به این سؤال که اگر خودش به زبان بومی تحصیل کرده بود، باز هم در زمینه زبان فارسی فعالیت میکرد، عنوان کرد: قطعا این کار را میکردم. به دلیل اینکه ما ایرانی هستیم و فرهنگ ایرانی سر جای خودش برای ما خیلی مهم است. وقتی یک آمریکایی، آلمانی و یا فرانسوی به سختی تلاش میکند و فارسی را یاد میگیرد که حافظ یا آثار نظامی را بخواند، چگونه ما خود را بینصیب کنیم؟!
صدری افشار همچنین تأکید کرد: به نظر من زبان فارسی نه تنها با آموزش زبانهای بومی آسیب نمیبیند، بلکه غنیتر هم میشود. به کمک زبانهای بومی، مفاهیم و ضربالمثلهایی که در این زبانها هست، زبان فارسی غنیتر میشود. فکر میکنید چرا امروز زبان انگلیسی غنی است؟ اگر به اتیمولوژی (ریشهشناسی) واژههای این زبان نگاه کنید، میبینید که 80 درصد از آنها واژههای غیر انگلوساکسون است. مهم نیست واژههای خارجی در یک زبان باشد یا نه، مهم این است که واژههای خارجی را به زبان فارسی صرف کنیم. مثلا «یون» را بگیریم و بگوییم «یونیدن» یا از «پاستوریزه»، «پاستوریدن» را بسازیم؛ مثل «رقص» که از عربی آمده و به صورت «رقصیدن» به کار رفته است.
او افزود: دلیل اینکه امروز این کار انجام نمیشود این است که ما نمیخواهیم این کار را بکنیم. از دوره مغول متأسفانه این فکر به وجود آمد که به جای صرف واژهها و ساختن فعل، از فعلِ معین (کمکی) استفاده کنیم و به عنوان مثال به جای «نگریستن»، گفتند تماشا کردن. اما قطعا میشود از این ظرفیت گسترده در زبان فارسی استفاده کرد. کافی است ارادهای وجود داشته باشد که این کار را بکند.
این فرهنگنامهنویس پیشکسوت سپس گفت: فرهنگستان ما با کمال تأسف چندین سال به بیراهه رفته و تازه میخواهد راهش را پیدا کند، اما دیر کرده و در حال از دست دادن اعتماد مردم به خود است. در حالیکه فرهنگستان امروز دارد مسیر درست را میرود و تلاش میکند معادلسازی را قانونمند کند، اما هنوز روی این موضوع به توافق کلی نرسیده است. اگر این قانونمندی را انجام بدهد، به نتیجه میرسد، اما در سالهای گذشته فرهنگستانیها به جای این کارها ساختمان ساختند و یا کتابفروشی باز کردند که کارهای بیربطی است. کار فرهنگستان ساختمانسازی و کتابفروشی نیست. حالا کفگیرشان به تهِ دیگ خورده است. الآن هم «فرهنگ جامع زبان فارسی» را درآوردهاند که نه جامع است و نه جواب میدهد، پر از غلط هم هست، با وجود این همه ادعایی که دارند.