افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی است که درصد قابل توجهی از افراد در دوره ای از زندگی خود بدان مبتلا می شوند. بیمار افسرده در طول دوره ی بیماری کارایی خود را در تمام زمینه ها از دست می دهد و این امر مشکلات متعددی برای همسر او ایجاد می کند.
به نمونه های زیر توجه کنید:
مورد الف - زنم یکی دو ماه است که بی حوصله شده و دست و دلش به کار نمی رود. به امور مربوط به خانه و زندگی و بچه ها علاقه ای نشان نمی دهد، حتی کارهای شخصی اش را هم به خوبی انجام نمی دهد. دیر به حمام می رود و لباس عوض نمی کند. ساکت و کم حرف شده و سعی می کند از مردم کناره بگیرد و علاقه ای به گردش و مهمانی و پذیرایی از آشنایان نشان نمی دهد. اوضاع خانه به کلی به هم ریخته و با این که قبلاً به درس بچه ها رسیدگی می کرد، حالا دیگر توجهی به آن ها نمی کند و به نظر می رسد حتی آن ها را مثل سابق دوست ندارد. به من هم اهمیت نمی دهد، علاقه ای ابراز نمی کند و از روابط جنسی می گریزد. ساعت ها در گوشه ای می نشیند و به فکر فرو می رود و در مقابل سؤال های من پاسخ های کوتاهی می دهد. گاهی از گذشته صحبت می کند و فقط اتفاقات ناراحت کننده را به یاد می آورد و خودش و دیگران را سرزنش می کند، از بخت بد خود می نالد و امیدی به آینده ندارد و بعضی وقتها از بی فایده بودن زندگی و این که بهتر است آدم خودش را بکشد صحبت می کند، در این مواقع واقعاً نگران او می شوم، اما او در مقابل اصرار من برای مراجعه به پزشک مقاومت می کند و به خوب شدن خود امیدی ندارد، تکلیف من چیست؟
مورد ب- شوهرم هر چند سال یک بار افسرده می شود. این افسردگی چند ماه طول می کشد و هر بار مجبور می شویم او را بستری کنیم، زیرا در غیر این صورت ممکن است به خودش صدمه بزند. یک بار که کوتاهی کردیم با خوردن سم گیاهی دست به خودکشی زد، ولی به موقع نجاتش دادیم. او در مواقعی که افسرده است ساکت و کم حرف می شود، زود گریه می کند و از همه چیز ناامید است، ولی وقتی دوره ی بیماری اش به پایان می رسد، کاملاً بهبودی پیدا می کند و همان آدم سابق می شود، اما متأسفانه داروهایش را قطع می کند و دو سه سال بعد دوباره افسردگی به سراغش می آید. چه کنیم که او و خودمان را از این گرفتاری نجات دهیم؟
این افراد بیمارند، چون هم خودشان در رنج و عذاب هستند و هم روابط شان با دیگران به هم خورده است. آن ها دچار افسردگی از نوع شدید و دوره ای هستند (در مقایسه با نوع دیگری از افسردگی که خفیف و مزمن است).
علایم اصلی بیماری شان همان گونه که در شرح حال های پیشین ذکر شد از این قرار است: احساس دلتنگی، لذت نبردن از زندگی و همه جنبه های آن، بی اشتهایی و کاهش وزن (گاهی پراشتهایی و افزایش وزن)، بی خوابی (گاهی پرخوابی)، کم تحرکی و کندی(گاهی بی قراری)، احساس خستگی و فقدان انرژی، احساس بی ارزشی و حقارت، احساس گناه و سرزنش خود، کم حرفی، بی حوصلگی و ناتوانی در فکر کردن و تمرکز، احساس نومیدی و فکر کردن به مرگ و گاهی اقدام به خودکشی.
بیمار غمگین است و بغض و گریه دارد ولی ممکن است اظهار کند که قادر به گریه کردن نیست و دیگر اشکش در نمی آید. بیماران افسرده در 90 درصد موارد اضطراب و دلشوره هم دارند. تمایلات جنسی آن ها کم می شود و بعضی علایم جسمی مثل یبوست و دردهای پراکنده در بدن هم دارند.
مجموعه ی این علایم موجب می شود که بیمار کارایی قبلی را نداشته باشد و قادر به انجام وظایف و حتی کارهای روزمره ی خود هم نباشد و روابطش نیز با دیگران به هم بخورد.
البته تغییرات خلقی در همه ی افراد وجود دارد. روحیات انسان ها همیشه ثابت و یکنواخت نیست. در ارتباط با وقایع روز و وضعیت زندگی، خلق انسان می تواند تغییر کند و گاهی تغییرات خلقیِ بدون علت نیز وجود دارد. در ارتباط با تغییر فصل یا تغییرات ماهانه ی زنان، خلق نیز تغییر می کند. گاهی ممکن است برای مدت چند روز خلق کسی پایین بیاید یا در مواقعی شادتر از معمول باشد، ولی این تغییرات اغلب خیلی شدید نیستند و علاوه بر آن، تداوم نیز ندارند و نمی توان فرد را مبتلا به افسردگی دانست.
به طور کلی وقتی علایم افسردگی در کسی مشاهده می شود، باید به فکر موارد زیر بود:
الف - ممکن است این فرد واقعاً به بیماری افسردگی مبتلا شده باشد.
ب- به دنبال از دست دادن یک فرد مورد علاقه (مثل همسر، فرزند دوست و غیره) ممکن است در طی دوره ی سوگ علایمی مشابه افسردگی ایجاد شود. در صورتی که این علایم طولانی نشوند، شدت زیادی نداشته باشند و با افکار خودکشی و احساس گناه و بی ارزشی همراه نباشند، بیماری به حساب نمی آیند و به تدریج بدون درمان، بهبودی ایجاد می شود؛ در غیر این صورت ممکن است به بیماری افسردگی منجر شوند.
ج - بعضی شکست ها و اتفاقات ناگوار زندگی مثل شکست مالی، شغلی، عشقی، و غیره نیز ممکن است علایمی شبیه افسردگی ایجاد کنند و در صورتی که طولانی مدت و شدید نباشند، باز هم بیماری به حساب نمی آیند و به تدریج بهبودی حاصل خواهد شد.
د - تعدادی از بیماری های جسمی می توانند علایمی شبیه افسردگی به وجود آورند که باید به فکر آن ها نیز بود. از جمله مهم ترین این بیماری ها، کم کاری غده ی تیروئید و سایر بیماری های مربوط به غدد، پارکینسون، آلزایمر، سرطان ها، بعضی عفونت های ویروسی، ایدز و زوال عقل را می توان نام برد.
ه - مصرف بعضی از داروها و مواد می تواند موجب بروز افسردگی شود. مهم ترین آن ها از این قرارند: داروهای قلبی و ضد فشارخون، داروهای خواب آور، کورتون، داروهای ضد درد، آنتی بیوتیک ها، داروهای ضد سرطان، داروهای ضد اشتها و مواد اعتیادآور.
و - بعضی بیماری های اعصاب و روان هم علایمی شبیه افسردگی دارند که البته تشخیص دقیق آن ها به عهده ی روان پزشک است. مهم ترین این بیماری ها از این قرارند: اسکیزوفرنیا، اختلالات سازگاری و اختلالات اضطرابی.
به دلیل همین علل متنوعی که می توانند سبب بروز علایم افسردگی شوند، بیمار افسرده را باید به مراجعه نزد پزشک تشویق کرد تا با توجه به علت ایجاد کننده ی بیماری، مورد
درمان افسردگی قرار گیرد.
منبع: میگنا