۱۰ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۷
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۴۲۶۱۰
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۸ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۳
کد ۳۴۲۶۱۰
انتشار: ۱۷:۲۸ - ۰۴-۰۴-۱۳۹۳

خاطرات عجیب مرادی‌ کرمانی

«از هزار جلد کتاب چاپ‌شده هنوز هفتصدتای دیگر روی دست مانده است. پول چاپ آن‌ها را از بابت فروش نوشابه خنک در اهواز گرم، مزد گرفته‌ام اما کسی آن‌ها را نمی‌خرد و انبار شده‌اند در زیرزمین نمناکی که از قرار ماهی 35 تومان در تهران اجاره کرده‌ام. به کتاب‌فروش‌ها التماس می‌کنم که یک جلد از «معصومه» را پشت ویترین مغازه‌شان بچینند. کتاب من پشت شیشه ویترین، چند ساعتی میهمان است اما دور از چشم من دوباره به پشت پیشخان برمی‌گردد. کتاب‌فروش در پاسخ به خواهش‌های مکرر من می‌گوید: نه! ویترین ما روزی دوهزار تومان خرج دارد».
 
به گزارش ایسنا، هوشنگ مرادی کرمانی در حاشیه نشست ادبی «دو پنجره» که به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فارس برگزار شد، به دوستدارانش گفت که چطور با سعی و کوشش، نوجوانی و جوانی را طی کرده است.
 
نویسنده مجموعه داستان پرطرفدار «قصه‌های مجید» کابوس فروش اولین کتاب خود را به یاد آورد و گفت: وقتی کتابی را که با پول خودم چاپ کرده بودم به کتاب‌فروشی‌ها می‌بردم می‌گفتند که اسم و رسمی ندارد و فروش نمی‌رود. دو، سه روز بعد با کلاه و سبیل مصنوعی و البته لهجه کرمانی می‌رفتم به مغازه‌ها و از «معصومه» سراغ می‌گرفتم تا نظرشان نسب به کتاب تغییر کند!
 
مرادی کرمانی همان روزهای جوانی با آن طبع نویسندگی فکری برای نابودی 700 جلد کتابی می‌کند که صاحب‌خانه آنها را مزاحم می‌دانست.
 
او گفت: صاحب‌خانه ایراد می‌گرفت که این کتاب‌ها در راهروی این زیرزمین نمناک میکروب و آلودگی به وجود می‌آورد. شب‌ها خواب می‌دیدم آن 300 نفری که کتاب‌ها را از دانشگاه خریده‌اند، حالا پس آورده‌اند و آن‌ها را بعد از لوله کردن در حلقم می‌چپانند. می‌خواستم این 700 جلد کتاب لعنتی را در بیرون شهر بسوزانم اما ممکن بود ساواک برداشت بدی بکند. تصمیم گرفتم روزی چند جلد از آن‌ها را بریزم در سطل آشغال، اما این امکان وجود داشت رفتگر محله یقه‌ام را بگیرد و مبلغی بیشتر از هزینه چاپ کتاب‌ها طلب بکند!
 
او که این روزها سه‌هزار جلد از چاپ نوزدهم «شما که غریبه نیستید» را بیست‌روزه می‌فروشد به خاطر آورد که کتاب‌ها را نصفه‌قیمت در ازای یک برگ چک بی‌محل داده تا در کارخانه به مقوای خام تبدیل شوند!
 
استادی که در نوجوانی مسیر خود را از این سو به آن سوی خیابان کج می‌کرده است تا بوی همبرگرفروشی وسوسه‌اش نکند، بی آن که قصد معلمی داشته باشد یاد داد که تا چه اندازه خریدن کتاب و مطالعه بر خوردن همبرگر اولویت دارد.
 
گرایش هوشنگ مرادی کرمانی به مضامین اجتماعی در ساختاری واقع‌گرایانه، محصول همین محرومیت‌هاست که در نهایت از او نویسنده‌ای صاحب سبک و بین‌المللی ساخته است.
 
این نویسنده در بیشتر آثار خود با محور قرار دادن زندگی مردمان فرودست اجتماع با زبان ویژه‌ای در روایت توانسته است درونمایه‌های اخلاقی را به بهترین شکل توصیه کند. با این‌که اهالی کتاب او را پرچم‌دار ادبیات کودک و نوجوان می‌دانند، خود اعتقادی به این موضوع ندارد و در پاسخ به سوال یکی از حاضران مبنی بر رده‌بندی گروه سنی مخاطبانش می‌گوید: من برای کسی تعیین تکلیف نمی‌کنم و مخاطب آثارم را به روشن‌فکر و تاریک‌فکر، به پیر و جوان، به مسلمان و مسیحی دسته‌بندی نمی‌کنم. هیچ‌وقت هم به قصد نیش زدن و تشویق شدن ننوشته‌ام.
 
اولین داستان مرادی کرمانی با نام «کوچه خوشبخت‌ها» در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو چاپ شده است. چند سال پیش، روزی که عمران صلاحی از بین رفت، در حیاط خانه هنرمندان برایم تعریف کرد که قصه را برای شاملو برده و منتظر مانده تا بخواند. شاملو قصه را می‌خواند، قطره در چشمش می‌چکاند و با حرکت سر آن را تایید می‌کند. گفت: از همان روز نویسنده شدم!
 
به گفته او، خسرو گلسرخی و جواد مجابی هم با تقدیر و تمجید از سبک نویسندگی او در مجلات معتبر آن دوران سعی در هموار کردن راه جوانی داشتند که امروز کتاب‌هایش در شمارگان انبوه به زبان های مختلف منتشر می‌شود. او امروز در شیراز با یادآوری نام آن‌ها قدرشناسی خود را ابراز کرد.
 
این چهره پیشکسوت، داستان نویسندگی خود را از ابتدا گفت؛ از یکی بود و یکی نبود. او بی‌ادعا به ما فهماند که سرچشمه تلخی طنزآمیز آثارش کجاست. علاقه‌مندانش سالن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را سرشار از نشاط و دانایی کرده‌اند. آن‌ها سوالات خود را درباره داستان‌نویسی در مکانی می‌پرسند که با پارک کودک همسایه است. این پارک عنوان تر و تازه‌ای دارد اما مقابل ورودی آن، دو راهزن غول‌آسا با نیم‌صورتی مرموز و پوشیده دست به خنجر برده‌اند!
ارسال به دوستان