عصر ایران؛ مهرداد خدیر- سید حسن مدرس را می توان شاخص ترین چهره پارلمانتاریسم درایران و طبعا یکی از برجسته ترین شخصیت های تاریخ معاصر در ایران دانست و از این رو سالروز قتل او در 10 آذر 1316 یک مناسبت مهم به حساب می آید.
ادوار مختلف پارلمان در ایران البته به جز آیت الله مدرس شاهد چهره هایی چون دکتر محمد مصدق و محمد تقی بهار هم بوده است اما آنان به مجلس شورای ملی محدود نماندند و در عرصه های دیگر نیز درخشیدند. کما این که مصدق بیشتر در مقام نخست وزیر و رهبر ملی شدن صنعت نفت فرایاد می آید یا بهار چنان در قله ادبیات و شعر نشسته که وکالت و وزارت او تحت الشعاع قرار می گیرد.
مدرس اما در همه حال یادآور مجلس شورای ملی و پارلمان است خصوصا این که در دوران استبداد رضا شاهی مقاومت می کرد و بر این اساس نام گذاری روز شهادت او به عنوان «روز مجلس» ابتکاری شایسته و کاملا مرتبط است.
با همه ناکامی ها که مدرس در حیات خود دید و کشید، او را می توان بختیارترین شخصیت تاریخی در جمهوری اسلامی ایران دانست چرا که نام او بر جاهای مختلف قرار داده شده و همواره از او به نیکی یاد می شود.
چندان که در اَبَرشهری چون تهران که کوچه ای هم به نام دکتر محمد مصدق نیست، نام سید حسن مدرس بر تارک مهم ترین بزرگراه درون شهری نشسته و تندیس او هم در آغاز این بزرگراه و هم در میدان بهارستان نصب شده است. حال آن که در ادوار نخست مجلس شورای ملی در بیشتر جاها که نام مدرس هست، مصدق هم حضور داشته است.
حضور مستمر نام و یاد مدرس را می توان به این سبب هم دانست که شخص امام خمینی ازهیچ یک ازشخصیت های تاریخ معاصر ایران به اندازه مدرس با زبان ستایش یاد نکرده است و حتی می توان ادعا کرد رهبر فقید انقلاب اسلامی او را در مقاطعی از زندگی سیاسی خود الگو قرار داده بود هر چند که خود، نه تنها از او که از دیگر شخصیت ها هم فراتر رفت و در مواردی مانند حق رای زنان هرگز از رای مدرس تبعیت نکرد.
گفته می شود امام خمینی در روزگار جوانی و هنگامی که به تهران می آمده چند باری به بهارستان رفته و در جایگاه تماشاگر، نظاره گرِ گفتار و رفتار مدرس بوده و شیفته شخصیت و شجاعت او شده و دست کم در این موضوع که روحانیون نباید از سیاست کناره گیری کنند از مدرس تبعیت کرده است. چندان که مشهورترین سخن مدرس این جمله است: «سیاست ما عین دیانت ماست».
بر همین اساس می توان نتیجه گرفت که در سیاهه عملکرد سیاسی رضاشاه هیچ نقطه ای سیاه تر ازقتل مدرس در کاشمر نیست.
با دخالت حکومت در انتخابات مجلس هفتم، مدرس از راه یابی به پارلمان بازماند. حال آن که در ادوار قبل چهره ممتاز مجلس به حساب می آمد.
در این دوره نه تنها اجازه ورود او را به مجلس ندادند که در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سرانجام خواف فرستاده شد و در این شهر 7 سال را در اوج تنگدستی و مشقت به سر کرد تا این که در 26 مهر 1316 او را به کاشمر تبعید کردند. اما حضور او در کاشمر نیز تحمل نشد چرا که نام و یاد او نزد همگان تازه بود و در شامگاه 10 آذر 1316 او را خفه کردند و جنازه اش را نیز خود به خاک سپردند تا هیچ نام و نشانی باقی نماند. اما ماند.
مدرس یک شخصیت پارلمانی است. با این که مجتهد کامل بود و می توانست به جایگاه نظارت و فقاهت بسنده کند اما مدام خود را به رای عموم می گذاشت و دوست داشت وکیل مردم باشد نه ناظر وکلا. کافی است بدانیم در مجلس دوم مشروطه یکی از 5 مجتهد ناظر مجلس بود و از جانب نورالله نجفی اصفهانی که خود حکم از آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی داشت این ماموریت را یافته بود و می توانست همین نقش را ادامه دهد اما روح او با پارلمانتاریسم عجین بود.
در دوره سوم، نماینده تهران شد. عمر این مجلس اما به خاطر درگرفتن جنگ اول جهانی کوتاه بود. در مجلس چهارم رهبر اکثریت شد و در مجلس پنجم رهبر اقلیت و با این حال، یکی از6 نماینده استیضاح کننده رضا خان بود.
نقش او در مخالفت با تبدیل حکومت پادشاهی به جمهوری نیز در تاریخ ثبت شده است. با فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکست روسیه و درگیر شدن در انقلاب اکتبر بریتانیا عملا یکه تاز شد و برخی بر این باورند که تاسیس دو جمهوری تازه در دستور کار قرار گرفت. در 1302 خورشیدی جمهوری ترکیه متولد شد ولی در ایران این پروژه با مخالفت جدی مدرس عقیم ماند و با استفاده از اقامت طولانی مدت پادشاه قاجار در فرنگ - که به خاطر مخالفت با قرار داد1919 از چشم انگلیسی ها هم افتاده بود - به جای ایجاد جمهوری، پادشاه و خاندان سلطنتی تغییر کرد.